مروري بر كتاب
در تراس هتل فقط دو مشتري وجود دارد . شب از نيمه گذشته است . نيمه ماه دسامبر است . دو نفري كه در تراس نشسته اند توريست هستند ... هيچكس مثل يك تبعيدي فقير نيست ... اين تبعيد مرا رنج ميداد ... اين بود كه قدم به قدم در ادبيات پيش رفتم و به مذهب رسيدم. اين حقيقت را در اعماق جامعة فقير و سرگردان يافتم ... به نظر من، ايمان است كه بشر را آزاد ميكند.. اما مسائل ديگري نيز در راه بود. كمونيستها و برخي دشمنان قديميتر او، كه در محافل مطبوعاتي و فرهنگي كشورهاي اروپاي غربي نفوذي داشتند، به تحريك برخي اعضاي حزب و مزدوران حكومت روماني، كوشش كردند تا اعتبار او را از ميان ببرند. در واقع هم از گسترش نفوذ و شهرت گيورگيو هراسان بودند و هم انتقادات تند و گزندهاش از كمونيسم و شوروي و وضع فرهنگي روماني، عناصر حكومتي را برميآشفت. در اين هنگام، مقالهاي در يكي از روزنامههاي چپگراي پاريس منتشر شد كه در آن ادعا شده بود گيورگيو همكار نازيها بوده و عقايد فاشيستي و آنتي سميتيستي داشته است. اين اتهامها در سنوات پس از جنگ دوم جهاني، بسيار در افكار عمومي اثرگذار بود. غوغايي به راه افتاد و چپگراهاي فرانسه و سراسر اروپا، مبارزه تبليغاتي وسيعي را عليه او آغاز كردند، اما گيورگيو چندان اعتنايي نكرد و به جاي پاسخگويي و تلاش بيهوده در برابر وقاحت كمونيستها، به خانهاش در حومه پاريس رفت و شروع به نگارش دومين رمان معروفش، يعني «دومين شانس» كرد. اندكي بعد در ميانه سال 1952 كه جنگ سرد به اوج رسيده بود، اين كتاب منتشر شد. يك بار ديگر خشم و خروش كمونيستها فوران كرد و عناصر چپگراي فرانسه، چنان عرصه را بر او تنگ كردند كه آن كشور را ترك كرد و راهي آرژانتين شد. گيورگيو در اين سفر، مدتي خود را تحت حمايت ژنرال پرون قرار داد تا بتواند چارهاي بينديشد. در واكنش به اين رخدادها و حملات و انتقاداتي كه مرتب در جرايد فرانسه و برخي ديگر از كشورهاي اروپايي منتشر ميشد، كتابي نوشت به نام «مردي كه تنها سفر رفت». او شرح احوال خودش را نوشت، از گذشته و عقايدش دفاع كرد و هرگونه همكاري با نازيها يا هواداري از فاشيسم را منكر شد. اما ميهندوستي و تحريك مردم به دفاع از كشورشان در برابر همه اشغالگران، از جمه ارتش سرخ را كه در جواني سراسر آثارش را دربر گرفته بود، موجه دانست و آنها را بر آمده طبيعت جواني و فطرت ميهنپرستانه دانست.
|