راهی سرنوشت نويسنده: ماشاالله پرآور ناشر: مرز فكر زبان كتاب: فارسي تعداد صفحه: 224 اندازه كتاب: رقعی
- سال انتشار: 1392
- دوره چاپ: 2
کد کتاب: 106805
امتیاز آی کتاب به این کتاب:
امتیاز دهی به این کتاب:
مروري بر كتاب
كتاب راهي سرنوشت قصه واقعي مردي است كه با مشكلات زندگي دست و پنجه نرم مي كند و هيچ گاه نااميد نمي شود. كودكي سختي را پشت سر مي گذارد ، در جواني شانس به او روي مي كند و مي تواند براي زندگي اش پايه ريزي كند ...
من ، ماشاالله پراور بارها شرح زندگي پدر و مادرم را از زبان پدرم شنيده بودم. او كه در شهر كرمانشاه زندگي خوبي داشت در پي عاشق شدن به روستاي كوچكي نقل مكان كرد. او و مادرم زندگي نسبتا راحتي داشتند. چهارساله بودم كه مادرم را از دست دادم و همراه پدر و برادرم به كرمانشاه بازگشتيم. از آن زمان با بيكار شدن پدرم زندگي سخت ما شروع شد. ما هميشه گرسنه و خسته بوديم ولي نميتوانستيم كاري براي پدرمان انجام دهيم.
روزها گذشت تا اين كه پدرم به شدت بيمار شد. در آن ميان ما به خانۀ خواهرم در يكي از روستاهاي اطراف رفته بوديم. مجبور شدم پدرم را به كرمانشاه برگردانم ولي او قبل از رسيدن به مطب پزشك مرد. پزشك درمانگاه مرد خوبي بود و به من قول داد كه سرپرستيام را به عهده بگيرد.
براي مدتي از او و خانوادهاش جدا شدم تا بتوانم به كارهاي برادرم رسيدگي كنم. داوود به منزل خواهرم رفت و من پس از چند ماه به كرمانشاه برگشتم ؛ ولي شنيدم دكتر محمد حدود يك ماه قبل خانه و مطب خود را فروخته و به شيراز رفته است. نميدانستم در آن شهر به تنهايي چهكنم و سرنوشت چه راهي را پيش رويم قرار داده است ولي مجبور بودم به زندگي ادامه دهم ...
و حال در ميانسالي از زندگي خوب و آرامي بهره مند است. اگر نيك بنگريم زندگي همه ما پر از فراز و نشيب است و زندگي يعني مبارزه ، تلاش و ايستادگي در برابر ناملايمات.