مروري بر كتاب
«ماهگرفتهها» روایت چند نسل از خانوادهای قدیمی است، خانوادهای بزرگ و پرزاد و ولد و پرقصه که همگی در حیاط خانهای بزرگ در شهر «ش» زندگی میکنند و مثل درختی تنآور هر روز شاخهای پر از برگ و میوه بار میآورند و میوهشان اتفاقا گاه تلخ است و روزگارشان به زعم خودشان پر از نفرین و ترس و نامرادی. هرچند میگذرد، روزگارشان در همین سیاهی شبها و کمنوری روزهاشان، یکیشان اما از این بخت بد میگریزد، آن یکی به کل انکارش میکند و یکی دیگر خودش را زیر کتابهای خطی و نوشتههای قدیمی غرق میکند، بلکه به پاسخی برسد و یکی دیگر هر روز به جنگی میرود به امید اینکه آخرین روز زندگیاش باشد آن روز و خلاص. روایت آدمهایی است که با دمکرده انار و آلبالو از بخت بد و بدعهدی روزگار میگریزند، تب و هذیان را با نور ماه درمان میکنند و مرض خانوادگیشان را با کوزههای نمک اشک و خرمالوی سمی درختی سوخته آرامش میدهند و توی گوش هم میگویند که توی آیینهها تصویر خواهر مردهشان را دیدهاند که هوس آلبالوپلوی مادر را کرده است. راست و دروغ و اشتباه و درستشان پای خودشان و البته پای قصهها و رازهای خانوادگیشان که آن مرض و آن بدبیاری و آن دیوار شکسته و آن پیمانه ریخته با این انار و آن آلبالو و آن دستور صدسالهی نسخه خطی اجدادی درمان نمیشود، قصه همان سرنوشت است که میآید و میگیردمان و میبردمان و ماه و انار و خرمالو هم چارهاش نمیکند.
|