مروري بر كتاب
پژوهشی در شعر و اندیشه حسین پناهی
...خدا پرسید میخوری یا میبری؟
و من گرسنه پاسخ دادم میخورم !
چه میدانستم لذت ها را می برند، حسرتها را می خورند ... ؟
...حسین پناهی شاعری است که گاهی شعرش را سروده و گاهی آن را بازی کرده و گاهی آن را در داستانها و نمایشنامهها و فیلمنامههایش نوشته است. در نمایشنامههایش میبینیم که در دهان شخصیتهای نمایش به جای دیالوگ قطعات شعر گذاشته و در تمامی نقشآفرینیهایش نیز شاعری نهفته است که گویی کلمات را دانهدانه از نیمۀ تاریک صحنه یا جایی معلق در هوا بیرون میکشد، زوایای مختلفشان را نگاه میکند و بعد با وسواس ادایشان میکند و گاه نیز خود را تماشاگری میبیند که حتی موفق به تماشای نمایش نشده و آنچه رخ میدهد را حدس میزند. زبان شعرها و دیگر آثار پناهی نیز درخور تحلیل و بررسی است. شعر حسین پناهی شعر زبان نیست، بلکه شعر اندیشه است و آنقدر که پناهی درگیر محتوای اندیشگی شعر خود است، با زبن درگیر نیست؛ اما با این حال میبینیم از امکانات زبانی در راستای برجستهسازی زبان شعر خود چشم نپوشیده و به دستآوردهای زبانی شعر نیمایی بیتوجه نمانده است
|