مروري بر كتاب
سه خشتي ، شطح نو ، نازك پري ترانه های کوچک کرمانچ من آن بهمن زیبایم سر راه آهسته آب می شوم رو به جویبار کسی نمی داند از آن چه کسی خواهم شد....كاشكي يك بار ديگر به آن حالتي مي افتادم تا نشان راه خود را به دست آورم. كه راه خيال، چنان نباشد كه راه عيان. و آن راه كه از سر آسودگي بر مي گزينند، چنان نباشد كه به معشوق و عشق نشان دهند. اگر چه دوري از راه صورت و پرده اي از راه بشريت دامن گير شود. اين، خود بلاي راه همه است.
|