مروري بر كتاب
دردت نغمه ای می شود در تارت و کام عرش را با زبان ات فرش خواهد کرد آه نازاد من دردت می شود رگی از آنِ من تا کشد مرا با آن به بند. تارت آبکندی بین شستانم می کشد تا خون شعله ورش آن را به کناره ها بمالد آه نارویای من دردت می شود رگی پارهبین تو و من. دردت کلامی در لبان ات می شود همچو شیر که نغمه ای در نوک پستان هاست آه ناشنای من دردت می شود رودی از آن ِمن که شیرش را نمی نوشم من. دردت تو را از قوتی شیر می دهد که می چکد تا نغمه ای در خون ات ساز می کند آه ناهستای من دردت می شود استخوان و خون تن رفته رفته به دور من.
|