مروري بر كتاب
نگاهي به زندگي گوهربار امام جعفر صادق (ع) ...يکي از ياران امام صادق(ع) مي گويد: براي عيادت از فرزند بيمار امام، به منزل ايشان رفته بودم. حضرت را جلو منزل ديدار کردم که افسرده و محزون بود. حالِ کودک را جويا شدم، فرمود: «به خدا سوگند، او رفتني است.» آن گاه داخل منزل شد و پس از مدتي بيرون آمد، درحالي که اندوهش تسکين يافته بود. من اميدوار و خوشحال شدم و گمان کردم بيمار، بهبود يافته است. بار ديگر از حال کودک پرسيدم. فرمود: از دنيا رفت. با شگفتي گفتم: فدايت شوم هنگامي که زنده بود، غمگين و افسرده بوديد و اينک که فوت کرده است، اندوهگين نيستيد؟ فرمود: «ما خانداني هستيم که پيش از مصيبت اظهار نگراني مي کنيم، ولي چون قضاي الهي وقوع يابد، راضي به رضاي خدا و تسليم امر او هستيم.»... شخصي نزد امام جعفرصادق(ع) آمد و گفت: يابن رسول الله! پدرم پير و ضعيف شده است، به طوري که همانند بچه کوچک، بايد در خدمت او باشم. حضرت فرمود:«چنانچه توان داشته باشي، بايد اين کار را ادامه دهي. بايد با کمال ملاطفت و مهرباني برايش لقمه بگيري و در دهانش بگذاري. انجام اين امور، در فرداي قيامت، راه ورود به بهشت را برايت آسان مي گرداند».
|