مروري بر كتاب
رمان دست نوشته ها بر اساس دو ساخت بنا شده است؛ يكي از ساخت ها پنهان است. در اين ساخت كه به حوزه ي كار قاتل و انگيزه هاي قتل مربوط است جز ارجاعات اندكي كه گفته شده است چيز بيشتري دستگيرمان نمي شود. و ساخت ديگر كه روشن است و كليت مكتوبِ رمان را شامل مي شود؛ شاهد قتلي كه تمام تلاشش اين است كه از دست قاتلي كه در پي پاك كردن ردپايش همه جا در تعقيب اوست، دامان خود را برهاند و چون در اين كار توفيق نمي يابد، خود قرباني بعدي مي شود. ساخت پنهان يا تاريك داستان زمينه اي گسترده تر از فضاي رمان دارد؛ گستره اي كه پيش از آغاز كتاب، در عمق تاريخ و فهم تاريخي شخصيت اصلي رمان (و به مدد او خواننده ي رمان )وجود دارد و در طول رمان و پس از پايان كتاب نيز در ذهن خواننده اش هر لحظه تكرار و پژواك مي شود. تنها چيزي كه از ساخت پنهان رمان وجود دارد مردي است بي چهره، قوي هيكل، با موهاي پرپشت و اُبژه هاي وحشت زايش كه كت و شلواري است به رنگ قهوه اي، كاپشني سرمه اي و البته يك پيكان سواري سفيد كه هيچ علامت مميزه اي آن را از آن همه پيكان سفيدي كه تمام طول داستان را آكنده اند جدا نمي كند. از انگيزه هاي قاتل هم چيزي نمي دانيم مگر اين كه سر و كارش با دست نوشته هايي است كه سخت از افشا شدنشان هراس دارد. و همين! بخش تاريك رمانِ دست نوشته ها، طرحي است كه مسئوليت تكميل آن مستقيماً بر دوش خواننده است. در اثر خوانش است كه طرح پنهان نويسنده به امري واقع بدل مي شود. در گفتماني هرمنوتيكي بين خواننده و متن، خواننده با يافتن نكات ارجاعي از ميان رخدادهاي داستان، و با استفاده از مشتركات فرهنگي و تاريخي با شخصيت هاي داستان و همچنين اطلاعات اجتماعيِ خود، در كار ساختن و تكميل طرح، فعالانه شركت مي كند.
|