مروري بر كتاب
چندي است كه ترجمه و چاپ كتابهاي روانشناسي و تربيتي ( به ويژه كتابهاي آمريكايي ) در ايران رونق يافته است . به ظاهر امر خيري است و جاي حرفي ندارد . صدي نود كتابهاي ترجمه شده كتابهاي مربيان آمريكايي است و اينها خود كتابشان را براي مردم محيط خود نوشته اند و تجربه هاي تربيتيشان را هم روي همان دانش آموزان و بچه هاي محيط خود كرده اند ... معلم جوان نخستين تيپا را هنگام استخدام ميخورد .گروهي به دورترين نقطه پرتاب مي شوند چرا كه واسطه ونفوذي در كارگزيني نداشته اند .و اعتراض هم بيفايده است .آنهايي كه اعتراض كردهاند تاريخ استخدامشان ماهها به عقب مي افتد .اكراه وقتي زياد مي شود كه حقوقشان را تا شش ماه يا يك سال نمي پردازند .و آنها مجبورند در ده غريب با دست خالي سر كنند . معلم دلسوز وعلاقمند كم است معلمها كارشان را با يك اجبار به خاطر نان وبه صورت عادت انجام مي دهند .عادت دارند هر روز پا شوند نان سنگك وپنير بخرند بياورد بخورد معلم پس از ناشتايي بلند مي شود سروضعش را مرتب ميكندبه مدرسه ميرود دفتر حضور وغياب را امضا مي كند دفتر حضور وغياب را زير بغلش ميزند وبه كلاس ميرود .او صبح وقتش را طوري تنظيم مي كند كه با خوردن زنگ يا يكي دو دقيقه ديرتر به مدرسه برسد مثل يك دستگاه خودكار يا ماشين كوكي .معلم درسش را ماشينوار مي گويد . هزار بار نادرشاه را گفته و هزارمين درسش با اولين بار هيچ فرقي ندارد .زمان ومكان وحال و وضع دانش آموز در تدريس او اثري ندارد.هزار بار نادرشاه را به هندوستان برده وهنديان بيچاره را از زير تيغ بيدريغش گذرانده و دوباره نادرشاه را فاتحانه به ايران بازگردانده است .هزار بار معادلهي 2 مجهول تدريس كرده و ديگر احتياجي به تفكر ندارد .مغزش خودكار هر چه زبان نياز دارد در اختيارش قرار مي دهد .معلمي يعني حفظ مطالب درسي وتحويل آن به دانشآموز .درست مثل رادياتور ماشين ، كمترين تحركي در مدارس ديده نميشود . اگر هم باشد سطحي وزودگذر است .خيلي كم معلمي را سراغ دارم كه در فكر روش تدريس خود ونتيجهي آن باشد .تقريباً معلمها همان كاري را انجام ميدهند كه مكتبدارها ، ميرزاها وملاباجيهاي سي چهل سال قبل انجام مي دادند .با ادعا وخرج و زرق وبرق كمتر .نخستين شرط پيشرفت كار تعليم وتربيت فراهم آوردن آسايش مادي وفكري معلم است .چه از نظر گذراندن زندگي وچه از نظر اينكه رئيسي داشته باشد كه از تعليم وتربيت سر دربياورد وزير وبم كار را بشناسد .
|