كسي راز مرا داند... نويسنده: محمد رئوف مرادي ناشر: كلك آزادگان زبان كتاب: فارسي اندازه كتاب: رقعی
کد کتاب: 2625
فروخته شد - موجود نمی باشد
امتیاز آی کتاب به این کتاب:
امتیاز دهی به این کتاب:
مروري بر كتاب
آن گاه كه از مادر زاده مي شويم ، گهواره اولين مسكن و سر پناه ماست. وقتي كه در آن دراز مي كشيم ، پاهايمان هنوز به لبه آن نمي رسد. آن وقت گهواره تمام دنياي ماست و فكر مي كنيم بزرگتر از آن جاي ديگري نيست. زمان زيادي طول نمي كشد . پاهايم از لبه گهواره بيرون مي زند و گهواره برايمان كوچك و تنگ مي شود.
آن گاه احساس مي كنيم كه تنگ تر و كوچكتر از آن جاي ديگري وجود ندارد گريه مي كنيم دست هايمان را به نشان اعتراض از دو طرف گهواره در مي آوريم جيغ مي كشيم و خودمان را آويزان مي كنيم مي خواهيم بگريزم اما هنوز كسي زبانمان را به درستي نمي فهمد...