مروري بر كتاب
مذكر احباب براي آگاهي از تاريخ سياسي ، مذهبي و ادبي قرن 10 هجري قمري اثري است كم نظير ، كه نه تنها تحقيقات معاصران ما را درباره عوامل بسته شدن و راست گرديدن « كاروان هند » تكميل مي كند و « تاريخ ادبيات در ايران » را در روزگار مورد نظر ( آن هم بيرون از قلمرو سياسي صفويه ) به كمال مي رساند ، بلكه « فرهنگ سخنوران » را نيز محتاج تحرير و ويراست سوم مي گرداند . مذكر احباب، كتابى است به زبان فارسى كه به شرح حال 292 تن از شاعران، سلاطين، صوفيان و عالمان و خويشاوندان مؤلف كه در ماوراءالنهر مىزيستهاند مىپردازد و يكى از مهمترين منابع ادبى، تاريخى مربوط به ماوراءالنهر در سده دهم هجرى است. اطلاعات تاريخى-فرهنگى جالبى درباره دربار ازبكان، شيبانيان و خانان خيوه و خوارزم در آن مندرج است. در ديباچه كتاب، مولف به تعريف شعر و بيان شرافت آن و نيز انگيزه خود از نگارش اين كتاب پرداخته و ترتيب مطالب كتاب را بيان مىدارد. به گفته مصحح سال 974ق. به لحاظ سال اتمام نخستين تحرير تذكره قابل قبول است؛ اما اين سال را نبايد به عنوان سال اتمام صورت نهايى كتاب تلقى كرد، چرا كه مولف از 974 تا 1005ق. پيوسته به تذكرهاش نظر مىانداخته و مطالبى را مىپيراسته و نكاتى را به تذكرهاش مىافزوده است. مصصح سپس دلايل خود را بر اينكه سال 974ق. سال اتمام صورت نهايى كتاب نيست، ارائه مىكند. انگيزه مولف از نگارش اين اثر، اجابت خواسته برخى از دوستان و برادران بوده كه از وى خواستهاند، اسامى برخى از فضلا را در تذكرهاى گردآورد تا يادشان ماندگار شود.كتاب مشتمل بر يادداشت و نيز مقدمهاى مبسوط به قلم مصصح آقاى نجيب مايل هروى، ديباچهاى به قلم مولف، يك مقاله و چهار باب و يك خاتمه است.مقاله خود مشتمل بر دو ركن و هر يك از دو ركن مشتمل بر دو فصل مىباشد.باب اول تا چهار م كتاب نيز هر يك مشتمل بر چهار فصل است. ركن اول از مقاله كتاب به بيان احوال سلاطين چنگيزخانى(شيبانى) ضمن دو فصل اختصاص يافته است: در فصل اول از سلاطين چنگيزخانى كه وفات كردهاند، ياد مىشود. نظير: ابوالفتح محمد شيبانى، عبيدالله شيبانى، رستم بهادرخان و... و در فصل دوم از سلاطينى كه در زمان مولف در قيد حيات بودهاند، ياد مىشود. نظير: ابوالفتح سلطان سعيدخان، دوست محمد سلطان و... در فصل اول از ركن دوم كه به شرح حال سلاطين جغتايى اختصاص يافته، سلاطينى كه رحلت كردهاند، معرفى مىشوند. نظير: ظهيرالدين محمد بابرپادشاه، محمد همايون پادشاه، ابراهيم ميرزا و...و در فصل دوم دو تن از سلاطينى كه در زمان مولف در قيد حيات بودهاند، معرفى مىگردند كه عبارتند از: سليمان شاه ميرزا، ميرزا ابوالقاسم. باب اول از چهار باب كتاب به معرفى گروهى كه مولف ايشان را درك نكرده و از دنيا رفتهاند، باب دوم به معرفى گروهى كه وى ايشان را درك كرده و از دنيا رفتهاند، باب سوم به معرفى كسانى كه مولف آنان را درك نموده و تا زمان وى نيز در قيد حيات بودهاند و باب چهارم به شرح حال كسانى كه مولف ايشان را درك ننموده و لكن در زمان مولف هنوز در قيد حيات بودهاند، اختصاص يافته است. مولف ذيل نام هر يك از افراد، به معرفى اجمالى پرداخته و نمونهاى از نظم ايشان را ذكر مىكند.در خاتمه نيز مولف از نياكان و پدران و عموها و دايىهاى خويش ياد مىكند و نمونهاى از شعر ايشان را يادآور مىشود.مصحح كتاب، ارزشهاى اين تذكره را در چهار بخش تاريخ، ادبيات، تصوف و مردمشناسى به تفصيل بيان كرده است؛ اما بايد گفت كه بيشتر كسانى كه نامشان در اين تذكره به عنوان شاعر آمده است، در تاريخ ادبيات فارسى چندان شهرتى ندارند و حتى نام آنان به جز در اين تذكره در جايى ديگر نيامده است. اينان كسانى هستند كه به روايت مؤلف «گاه ميل شعر مىكردهاند» و يا به ندرت مرتكب شعر مىشدهاند و عموما احباب و ياران مؤلف بودهاند.
نثارى به رسم اديبان قديم«سخن» را به دو صورت تقسيم مىكند: نثر و نظم. به نظر وى وزن يكى از اساسىترين عناصر شعر است و او شعر را در واقع «سخن موزون» مىداند. همين تلقى از شعر سبب شده است تا مؤلف هر موزون طبعى را در زمره شعرا بياورد. مذكر احباب تذكرهاى است محلى و نشانگر ذوق حاكم بر ماوراءالنهر در قرن دهم هجرى. مؤلف ذوقى معماپسند دارد و در تذكره خويش توجه خاصى به معماسازان و تعميه پردازان نموده است. ذكر صنايع مشكله شعرى، معما قصيدههاى مصنوع، اوزان مشكل عروضى، شعرهاى چهار بحرى، مس�'ج�'ر، معق�'د، مقلوب و مستوى نشانگر ذوق مشكلپسند مؤلف اين تذكره است. اين ذوق در دربار ازبكان و شيبانيان رواج و رونق فراوان داشته است. سخنانى از اين دست كه صورت معما و مسأله رياضى را دارند براى ذهن و عقل خوشايند هستند؛ يعنى لذت كشف معما نصيب عقل مىشود؛ اما ذوق و احساس بهرهاى از آن برنمىگيرد. در تذكره مذكر احباب«گفتن و شكافتن معما» و اشعار دشوار را مرتبه اعلاى فضل و دانش اهل عصر مىداند.
مصحح محترم در مقدمه خود با بيان اين سخن و بر مبناى شاخصههاى سبكى مؤلف، يعنى دشوارگرايى و معماپردازى، نشان داده است كه يكى از غزلهاى منسوب به نثارى بخارى، نمىتواند از بخارى باشد، چرا كه عنصر خيال در غزل مذكور نشان مىدهد كه با سرودههاى نثارى بخارى متفاوت است. اين تذكره حاكى از ذوق طبقه حاكم تازه به دوران رسيدهاى است كه از سر تفنن و بىسوادى به معماپردازى روى مىآورد. وجود داستانهاى عجيب و ساختگى و افسانههاى بىبنياد و مضحك مانند: حمام ناصر خسرو كه در آن پيدا نيست...بر ديوار بيست و چهار حلقه دارد، هر حلقه را كه بكشند، درى باز مىشود. و حمام به آن بزرگى با يك جام روشن است و كسى عالم به طريق بناى آن نسيت. نشان مىدهد كه سطح آگاهى و دانش دربار ماوراءالنهر چقدر متنزل و سخيف بوده است، اغلب حكايات مشهور آثار عطار و ديگر عرفا به برخى قلندر شكلان روزگار نثارى نسبت داده شده است؛ از جمله داستان آن ديوانه كه شاه به او گفت از من چيزى بخواه ديوانه گفت، به اين مگس دستور ده كه از روى صورتم كنار رود. شاه گفت از عهده من بر نمىآيد. ديوانه خنديد و گفت تو كه امرت بر مگس جارى نيست، چگونه از تو چيزى بخواهم. اين داستان در مثنوىهاى عطار آمده؛ ولى در مذكر احباب به حسامى قلندر از قلندران ناشناخته عصر مؤلف نسبت داده شده است.
مذكر احباب را بايد تذكره معماسازان ناميد. طرز معماپدرازى در قرن نهم و دهم در اوج رونق بود. در واقع فن معما نوعى تففن و وقتگذرانى است و نه هنر، كه از ويژگىهاى طبقه مرفه حاكم بوده است. فهرست شاعران و عالمان مندرج در مذكر احباب نشان مىدهد كه آنها همگى از بزرگان و نزديكان مراكز قدرت بودهاند. جلسات ادبى كه در خانه كمال الدين مشفقى كتابدار تشكيل مىشده مجمع بزرگان عصر بوده است. طبقه برتر ناحيه ماوراءالنهر ذوقى تفننى داشته است و فضيلت مآبى در آن قلمرو معماسازى و معماخوانى بوده است. اين ادعا كه چنين ذوقى بر همه آن سرزمين حاكم بوده، اگر درست نيايد، لااقل مىتوان گفت كه ذوق و سليقه مؤلف تذكره مذكر احباب بسيار معماپسند و متفنن بوده است. هر چند او در جاى جاى تذكرهاش مىنويسد كه اهل عصر وى «جهت انشراح قلب به شعر روى آوردهاند»؛ اما از اشعارى كه در تذكرهاش مىآورد، التذاذ عقل بيشتر حاصل مىشود تا انشراح قلب.
|