مروري بر كتاب
كمونيسم روزبروز قيافه آزاديخواهانه بيشتري بخود ميگيرد و با لحن مسالمت آميزتري بگفتگو مي پردازد.جنگ سرد سرد تر مي شود... در ۱۹۴۳، آثار جنگ جهانی دوم اجتنابناپذیر بود. نیروهای محور، به رهبری آلمان در شرایط سخت و محدودی بسر میبردند. تهاجم مصیبتبار آلمان به شوروی، پایان حمایت ایتالیا از نیروهای محور، و مداخله آمریکا علیه آنها، متفقین �" عمدتاً آمریکا، بریتانیا، شوروی و فرانسه �" را نیرومندتر کرد. آلمان و ژاپن در رقابت دیوانهوار خود در خرید جنگافزار و فتح سرزمینهایی از اروپا و آسیا به سر میبردند. سرانجام خودکشی آدولف هیتلر در ۱۹۴۵ به جنگ در اروپا پایان داد. به آلمان از غرب و شرق بهترتیب توسط نیروهای آمریکایی و روس حمله شد. دو لشکر در برلین به یکدیگر رسیدند و وقتی صلح برقرار شد، مناطق تحت پوشش خود را در میانه شهر برلین از هم جدا نمودند. دشمنی خفته آنها در کشورهای دیگر و نیز در رقابت هوایی پدیدار شد. تنها هراسی که وجود داشت و پنهان میشد، احتمال رخ دادن جنگ اتمی میان دو کشور بود. اگرچه تنش هر لحظه بالاتر میرفت، این هراس از پیامدهای جنگ هستهای بود که جنگ را به جنگ سرد تبدیل کرد. آمریکا و شوروی بهترتیب نظامهای اقتصادی سرمایهداری و کمونیسم را ترجیح میدادند. بیشتر اروپا و آسیا به کشورهایی تقسیم شد که ترجیح میدادند متحد آمریکا باشند یا شوروی. پایان جنگ جهانی دوم، دورهای را آغاز کرد که در آن ملتهای گوناگون از مستعمره بودن به استقلال رسیدند و بیشتر این کشورهای تازه مستقل شده با اقتصاد ورشکسته و چندپاره شدن سرزمینشان دست و پنجه نرم میکردند. در نتیجه، آمریکا و شوروی با پشتیبانی مالی و نظامی از تعدادی از این کشورها، سعی در افزایش نفوذ خود نمودند. کمکهای مالی و متحد شدنها باعث گسترش رقابت میان دو ابرقدرت شد. حالا دیگر تعداد کشورهای متحد، تبلیغات، مسابقه تسلیحاتی، جاسوسی و توسعه فنی آنهم از نوع ویرانگر، به معیاری برای ارزیابی کشورها بدل شده بود. رقابت هستهای و فضایی، موجب جنگ میان کشورهایی شد که هریک نماینده آمریکا یا شوروی بودند. بیشتر کشورهای استقلال یافته حالا بخشی از یک جهان دوقطبی بودند و اکثر آنها ناگزیر به قرارگرفتن در صف یکی از دو ابرقدرت شده بودند. این نشاندهنده «شجاعت» برخی کشورها نظیر یوگسلاوی و هند بود که متحد هیچیک از دو ابرقدرت نشدند.
|