مروري بر كتاب
غاية الامكان في دراية المكان يا رساله الامكنة و الازمنة از عين القضاة همداني در حدود سنه ۵۲۵ هجري قمري وحدت وجود عبارت است از اينكه وجود مطلق و بود حقيقي، تنها خداست و جز خدا همه چيز نمود و هستي نماست، و واحد، همه اشياست و هيچ يك از اشياء نيست «بسيط الحقيقة كل الاشياء و ليس بشيء منها»جميع موجودات، تراوشي است از مبدأ احديت كه به طريق تجلي و فيضان از او صادر گشته و بازگشت همه چيز به سوي اوست.به عبارت ديگر نسبت همه دنيا به خدا در حكم اشعه است نسبت به خورشيد.…اعلم احسن الله تعلیمک و تفهیمک که چون پادشاه عالم تعالی و تقدس به بنده خیری خواهد او را بخود آشنا گرداند و بقُرب خودش بینا کند تا پیوسته از قرب او اندیشد و همواره او را با خود و خود را با او بیند لاجرم حرمت و تعظیم صفت او گردد و او را هر دم راحت و انس می افزاید و دولتی از نو حاصل میشود و هر شقاوت و حرمان که بمرور در آن راه یافت از آن یافت که خود را بوهم خط و خیال فاسد از حضرت مقدّس او دور شمردند و به حجب غفلت از نواخت حضرت محجوب گشته و صفت قرب بوهم کژ ایشان باطل نشود لیکن ایشان از دولت قرب و فواید آن محروم ماندند و به سبب توهم بعد از آن حضرت هزاران بی ادبی و بوالعجبی از نهاد ایشان سر بر زد و مستوجب غذاب گشتند والعیاذ باالله. بدان که معرفت این امکنه جز ببصیرت دل و مشاهدۀ سر و معاینۀ روح ممکن نشود و قرآن و اخبار و اجماع امّت مَحَک معارفست، پس ما را آنچه ببصایر و مشاهدات معلوم گشته بود بر محک قرآن و اخبار و اجماع امّت امتحان کردیم درست و راست آمد، شکر حق تعالی گزاردیم و بدل و جان قبول کردیم و همه را ظاهر بیان نمودیم بی تشبیه و تعطیل و بالله العصمة و التوفیق، آمدیم به بیان مکان بزبان طریقت چنانکه مستفادست از مشاهدۀ بصیرت.
خداوندا این مخدرۀ غیبی را که هزاران سال است تا بحجاب عزّت محتجب است و بنقاب نور از دیدۀ اغیار مستور، بر دست مشاطۀ هدایت و توفیق بر طالبان آخرالزمان جلوه کن و تشنگان آخرالزمان را که در بیداری حیرت سرگردانند بر دست ساقی لطف شربتی شافی فرست… …اعتقاد اهل سنت و جماعت آنست که الله مریدست بارادتی قدیم ازلی متعلّق به ارادت نامتناهی، و ارادت قدیم جز موجبۀ نتواند بود و موجبه آن باشد که حصول همۀ مرادات بدو مقرون بود بی درنگ، و معلوم است کع هیچ چیز از مرادات ازلی نیست، ارادت نیز باید که از ازلی نبود چه تعلق ارادت به چیزی حدوث ان اقتضا کند زیرا که تعلق مرادات حادث با ارادت قدیم محال باشد، چس مراداتی که تا ابد الآباد در وجود خواهد آمد متغلق ارادت موجبۀ که در ازال ازال بود چون تواند بود؟
|