جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  28/01/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
معرفي كتاب > تاریخ و جغرافیا > ایران

آتورپادكان ؛ آذربايجان و نهضت ادبي
نويسنده: جمال الدين فقيه
ناشر: علمي
زبان كتاب: فارسي
تعداد صفحه: 545
اندازه كتاب: وزیری جلد سلفون - سال انتشار: 1346 - دوره چاپ: 1
کد کتاب: 82364

فروخته شد - موجود نمی باشد
کمیاب یا دست دوم - کیفیت : عالی

امتیاز آی کتاب به این کتاب:

امتیاز دهی به این کتاب:

مروري بر كتاب
آتورپاتکان (یا آتروپاتکان)، نام باستانی منطقه‌ای است که امروزه آذربایجان نامیده می‌شود. در این دوران آتروپاتکان قسمتی از ساتراپ ماد بود. وقتی که امپراتوری هخامنشی متلاشی شد، آتروپات خود را در سال ۳۲۱ پیش از میلاد مستقل کرد. پس از آن تاریخ نویسان لاتینی و یونانی این سرزمین را «آتروپاتکان ماد» و به مرور کمتری «ماد صغیر» نامیدند. نام پارسی میانه این سرزمین «آتورپاتَکان» و بعدتر «آدوربادَگان» و در فارسی جدید «آذربایَجان» نامیده شد.

يكي از پيچيده‌ترين مفاهيم علوم اجتماعي هويت است. شناخت دقيق اين مفهوم در پويايي جامعه نقش اساسي دارد. از اين جهت شناخت عناصر سازنده آن اهميت مي‌يابد. عناصر هويت ساز يك جامعه انساني و قوميت را، نژاد و فرهنگ (در معني عام) آن قوم تشكيل مي‌‌دهند. و هر قدر اين مشتركات عميق‌تر باشد پايايي آن جامعه بيشتر خواهد بود. از ديدگاه ريخت‌شناسي اجتماعي اگر يك گروه اجتماعي، نژاد و فرهنگ واحدي داشته باشند، يك گروه واحد محسوب مي‌شوند و نسبت آنها با گروه‌هاي اجتماعي ديگر نيز با اهميت عناصر سنجيده مي‌شود. بدين صورت كه دو يا چند گروه اجتماعي كه از يك نژاد و يك فرهنگ و يك زبان واحد برخوردار باشند، يك قوم واحد به شمار مي‌آيند. ناگفته پيداست ارتباط عناصر با وحدت قوميت ميان گروه‌هاي اجتماعي يكسان نيست بدين‌معني كه برخي از اين عناصر نسبت به برخي ديگر، نقش ثابت‌تري دارند. به عنوان مثال نقش عنصر نژادي كه از مقوله‌هاي بيولوژيكي يك گروه اجتماعي است، نسبت فرهنگ و زبان پايدارتر است و يا زبان كه خود جزيي از فرهنگ (دين، زبان، آداب و رسوم) يك قوم و پيوسته در حال تغيير و تحول است نقش بسيار اندكي در اين رابطه دارد. به عبارت ديگر، زبان فعلي يك گروه اجتماعي به عنوان يك عنصر تشكيل دهنده قوميت نمي‌تواند عامل موثر و مشخص باشد. زيرا چه بسيارند قوميت‌هاي واحد كه زبان‌هاي بسيار متفاوت و متمايز از همديگر دارند و چه بسيارند جوامع متعددي كه داراي زبان واحد هستند ولي قوميت واحدي ندارد و راه شناخت مشتركان زباني آنها تنها از طريق مطالعه و تحقيق در تاريخ زبان شناسي و ريشه‌شناسي زبان‌ها ميسر است.

آذربايجان نيز با بيش از دو هزار و سيصد سال قدمت تاريخي، همواره يكي از مشهورترين نام‌هاي تاريخ ايران و يكي از با ارزش‌ترين موقعيت‌هاي جغرافيايي ايران و جهان است و در عرصه‌هاي مختلف تاريخي خوش درخشيده و چهره‌هاي دلپسند از خود به يادگار گذاشته است، با همين عناصر و فاكتورها، قابل بررسي و تحليل است. آگاهي به تاريخ اين موقعيت جغرافيايي حساس و با ارزش، همت ما را بر توجه شناخت صحيح آن چند برابر مي‌كند. نام آذربايجان در متون تاريخي به جا مانده به صورت‌هاي مختلف « اتورپاتكان1، آذربايگانن2 (آدربايگانون)، آذربايقان3، آذربادقان4، آذربايگان5، آذرباذگان6، آذربايغان7 ، آذربيجان8 و آذربايجان9 » آمده است البته غير از صورت‌هاي ياد شده به صورت‌هاي ديگري نيز ديده شده است كه اگر ناشي از تلفظ واقعي مردم آن زمان ندانيم بايد حاصل اشتباه نويسندگان و ناسخان تلقي نماييم.

محققان در وجه تسميه « آذربايجان» اقوال و روايت‌هاي گوناگوني ارائه مي‌دهند كه برخي از جاده صواب بسيار دور است. از ميان تمام وجوه تسميه، نظر استرابون، جغرافي‌دان مشهور در قرن اول پيش از ميلاد ، دقيق‌تر مي‌نمايد ، او مي‌نويسد : چون زمان هخامنشيان سرآمد و اسكندر بر ايران دست يافت، سرداري به نام آتروپات در آذربايجان قيام كرد و سرزمين خود را از افتادن به دست مقدونيان نگهداشت و استقلالي به دست آورد و مردم نيز اين سرزمين را به نام او « اتروپاتكان» يعني منصوب به آتروپات ناميدند.

ـ هر چند كه خود اين نام به معني « نگهبان آتش» نيز هست ـ اين گفتار مويد آن است كه آذربايجان بخشي از ماد بوده و آتروپات نيز يك اسم ايراني است ، چون در متون ايران باستان و اوستا ديده مي‌شود. بنابراين مردم آذربايجان، از شمار خانواده‌هاي بسيار قديم و اصيل ايراني هستند كه از جهت نژادي جزو خانواده‌هاي آريايي و ايراني محسوب مي‌شوند. آثار به جا مانده‌ي تاريخي از اين قسمت از سرزمين ايراني، گوياي اين حقيقت است كه آذربايجان چه از نظر نژادي و چه از نظر فرهنگي، همواره جزيي از پيكر ايران بوده است و اگر گذر از جاده زمان گرد و غبار تغيير و تحول ـ كه طبيعت هر پديده تاريخي است ـ بر چهره‌اش نشانده است، اما اصالت و نجابت مردمان آن به عنوان قوميت ايراني با تمام مشتركات هويت قومي واحد، در آن متجلي است. آن‌چه از مستندات تاريخي در مورد نژاد و دين و زبان اين منطقه از ميهن ايرانيان به دست مي‌آيد، مويد همين واقعيت است كه نژاد مردم آذربايجان و دين و زبان مردم آن، همان نژاد و دين و زبان ايران باستان است. نژاد مردم اين سرزمين، همان نژاد مردم ايران و آريايي است كه مهاجرت آنها از حدود سه هزار سال پيش از ميلاد مسيح و يا قبل از آن از سرزمين مادري خود در شمال ايران شروع شد و در آسيا و اروپا پراكنده شدند و اين مهاجرت تا قرن ششم ميلادي ادامه داشت. اين قوم كه پيش از مهاجرت، يك قوم واحد بودند، وقتي به فلات ايران رسيدند به سه دسته: پارس، پارت و ماد تقسيم شدند.

دسته بزرگي از اين مهاجران كه ماد ناميده مي‌شدند در شمال غرب ايران پس از غلبه بر بوميان منطقه، در شهرهاي آذربايجان، همدان، قزوين، كرمانشاه، اصفهان و تهران ساكن شدند و اين مجموعه را « ماد بزرگ» ناميدند و آذربايجان را كه بخشي از « ماد بزرگ» بود « ماد خرد» لقب دادند. همان‌گونه كه اين مهاجران نژاد واحدي بودند از زبان واحدي نيز تكلم مي‌كردند و اگر اختلافي داشتند از جهت گويش و اصطلاحات خاص منطقه‌اي بوده است نه چيز ديگر. براي تعيين زبان مردم آذربايجان اسناد معتبر بسياري موجود است كه سابقه و قدمت وجود آن را در اين منطقه نشان مي‌دهد. كتاب « الفهرست» قديم‌ترين منبعي است كه زبان مردم آذربايجان در آن معرفي شده است. مولف در اين كتاب، از قول ابن مقفع، زبان مردم آذربايجان را از اقسام زبان « پهلوي» (الفهلويه) منسوب به پهله يا فهله ـ كه شامل پنج ولايت: ري، اصفهان، همدان، ماه ] ماد[ نهاوند و آذربايجان است ـ دانسته است.

يعقوبي نيز در كتاب خود « آذزيه» را با عنوان صفت مردم آذربايجان معرفي كرده است. ياقوت نيز در كتاب خود درباره زبان مردم آذربايجان و تبريز مي‌نويسد آنها را گويشي است كه « آذريه» گفته مي‌شود و جز خودشان كسي آن را نمي‌فهمند. ابن‌خردادبه در قرن چهارم در كتاب « المسالك و الممالك» زبان مردم آذربايجان، ارمنستان و اران را « فارسي» ذكر مي‌كند و بدين‌ترتيب زبان آذري را گويشي از زبان فارسي معرفي مي‌كند. در همين جا لازم به يادآوري است كه اران و آذربايجان در همه حال تاريخ و فرهنگ مشتركي داشته‌اند و يكساني زبان اران و آذربايجان نمود ديگري از وحدت تاريخي اران و آذربايجان است كه از زمان پيدايش نام آذربايجان تا زمان فتحعلي شاه قاجار كه طبق عهدنامه گلستان در سال 1228 ﻫ ‌ق از ايران جدا شده، همواره جزو خاك ايران بوده است.


فهرست
آذربايجان و نهضت ادبي
از عهد باستان تا روزگار نظامي گنجه اي
مشتمل بر بحث جغرافيايي و تاريخي
سير لهجه ها و زبان ادبي و شعر پارسي دري
شرح حال و تحقيق آثار
و...


كتاب هايي در اين زمينه

نوشتن تا مغز استخوان
سفارش بدون عضویت
یا سفارش تلفنی
   

پویایی نقد
   

اضطراب در اشعار فروغ فرخزاد و غادة السمان ؛نقد تطبیقی
سفارش بدون عضویت
یا سفارش تلفنی
   

نقد و بررسی آثار محمدعلی جمالزاده
   

نقد و بررسی آثار احمد محمود
   

گزاره هايي در ادبيات معاصر ايران ؛ شعر
   

كتاب هايي در اين زمينه       فهرست کتاب های این گروه


راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837