مروري بر كتاب
در “هستی” ما خشم و نفرت مانند سیلی عظیم خودش عامل حرکت و ارضای خودش است؛ حال آنکه “حسنات” شیوههایی است نمایشی، دفاعی و تاکتیکی که انسان به حکم ضرورت انطباق در یک رابطهی ناهنجار و پرآزار، خود را در پناه حرمت و تقدس آنها قرار داده است. ما با شوق و رغبت خشم میورزیم و با اکراه و بیمیلی، مهر. اگر به روابط توجه کنیم میبینیم افراد با صفات نیک فقط بازی میکنند؛ در رابطهی با آنها جدی نیستند؛ تا آنجا که توجیه پیدا کنند و راهدستشان باشد از عمل به آنها اجتناب میورزند و موضوع را به ادا و وانمود برگزار میکنند. قسمتي از اين كتاب حاصل بحثهايي است در جلسات عمومي ـ چند جلسه در اصفهان و چند جلسه در تهران. و قسمتهايي از آن حاصل گفتوگو با گروههاي چند نفره است. از هزاران سال پيش انسان متوجه شده است كه بدترين دشمن او “خود“ او است. اين فرمايش رسول خردمند اسلام است كه “اَعدي عَدُوكَ نَفسكَ “. در هزاران سال گذشته صدها مكتب و سيستم و طريق خودشناسي نيز بر انسان عرضه شده است؛ و انسانها هميشه به شكلي در تلاش رهايي از “خود“ و رنجهاي آن بودهاند؛ ولي در اين امر تقريباً هيچ موفقيتي نداشتهاند. بنابراين انسان از خود ميپرسد چه گير و مانعي در كار هست كه رهايي از مسأله “خود“ را تا حد غيرممكن دشوار مينمايد. مسلماً مانعي در كار هست، و اين مانع قاعدتاً بايد فوقالعاده عميق و ريشهاي باشد. شايد بررسي و شناخت اين مانع گرهاي از كار انسان بگشايد. انسان وقتي ريشهاي بودن مانع را شناخت فريب سهل انگاشتن را نخواهد خورد. وقتي من دريافتم كه بايد درختي را به عمق ده متر ريشه از جا درآورم ميدانم كه وسيله متناسب با چنين كاري مثلاً يك بيلچه نيست بلكه بايد تبر به كار برم.
|