مروري بر كتاب
حضرت يوسف(ع) فرزند يعقوب فرزند اسحاق فرزند ابراهيم(ع) از پيامبران بزرگ الهي و اولين پيامبر بني اسرائيل است. نام يوسف 25 بار در قرآن آمده و از داستان حضرت يوسف در قرآن به نام احسن القصص ياد شده است. اين كتاب تفسيري است عارفانه از سوره يوسف كه به نثري بسيار روان و شيوا و با رنگي عارفانه نگاشته شده است . اين تفسير از امالي تاج الدين ابوبكر احمد بن محمد زيد الطوسي است . شيوه تاليف كتاب همانندي بسيار با ( كشف الاسرار و عدة الابرار ) ميبدي دارد . بدان سان كه در آغاز هر فصل نخست آيتي از سوره يوسف ياد مي شود و سپس شان نزول و شرح و تفسير و تاويل آن مي آيد آنگاه قصه نقل مي شود و در ميانه مضاميني عارفانه و بس دلكش تحت عنوان لطيفه كلام را زينت مي بخشد . گوينده از آوردن حكايتهاي دلنشين و اشارات مطبوع دريغ نمي ورزد و هر فصل را با شعر هايي به پايان مي رساند . اين كتاب علاوه بر اشتمال بر تفسير و تاويل از نظر سلاست انشا و داشتن لغات و اصطلاحات اصيل بسيار حائز اهميت و از متون معتبر به شمار است . ...در زمان های خیلی دور در شهر کنعان پیامبری به نام یعقوب با خانواده اش زندگی می کرد. حضرت یعقوب پسری به نام یوسف داشت که او را خیلی دوست داشت بقیه برادرها از روی حسادت او را در چاه انداختند. کاروانی او را پیدا کرده و به مصر بردند و او را به عنوان برده به عزیز مصر فروختند؛ زن عزیز مصر که ذلیخا نام داشت او را بزرگ کرد و یوسف چون خیلی زیبا بود ذلیخا خواست با او ازدواج کند ولی یوسف قبول نکرد و به علت این کار، ذلیخا او را در زندان انداخت و بعد از سالها وقتی یوسف خواب پادشاه مصر را تعبیر کرد پادشاه او را از زندان آزاد کرد و او را عزیز مصر نامید. زمانی که در این شهر قحطی افتاد و برادرهای یوسف برای تأمین گندم به مصر آمدند یوسف را شناختند، و از او معزت خواهی کردند و پدرش که در اثر دوری یوسف نابینا شده بود؛ با بوییدن پیراهن یوسف بینا شد و آنها دوباره بعد از توبه کردن با برادرشان یوسف در کنار هم به زندگی خود ادامه دادند.
|