جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  31/01/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
معرفي كتاب > ادبيات > داستان هاي كوتاه

شلوارهاي وصله دار
نويسنده: رسول پرويزي
ناشر: بهزاد
زبان كتاب: فارسي
تعداد صفحه: 224
اندازه كتاب: رقعی - سال انتشار: 1389 - دوره چاپ: 1
کد کتاب: 94443

فروخته شد - موجود نمی باشد

امتیاز آی کتاب به این کتاب:

امتیاز دهی به این کتاب:

مروري بر كتاب
شامل بيست حكايت از زندگي مردم جنوب

نویسنده در مقدمه کتاب می‌گه این اسم «شلوارهای وصله‌دار» قرار بوده اسم یکی دیگه از کتاب‌هاش باشه؛ اما عاقبت این اسم برای این کتاب انتخاب شده. داستان‌های کتاب در مورد بعضی اتفاقات زندگی نویسنده است که به‌صورت پراکنده در مجله‌ها و روزنامه‌ها چاپ شده بودند و البته خیلی خودمانی نوشته شده.

گویا نویسنده در روستا متولد شده است و چندی بعد از تولد به شیراز مهاجرت می‌کنند. بعد از تموم شدن مدرسه، نویسنده به بوشهر می‌ره و بعد از اون هم در یکی از ادارات دولتی استخدام می‌شه و حتا رئیس هم می‌شه بعدن.

صبح دوم يا سوم ارديبهشت بود.
خورشيد مثل غنچه گل شكفت و به شيراز نور پاشيد.
عطر بهار نارنج سرتاسر كوچه ها را پر كرده بود. مست و ملنگ و سرشار از لذت ديدار صبح آماده رفتن مدرسه بودم...

...آقای معلم گفت: - ابراهیم بیا انشایت را بخوان! - چشم آقا! و بلافاصله ابراهیم از جایش بلند شد، شلوار وصله دارش را بالا کشید چشمان درشتش را به اطراف دوخته، دفتر انشایش را برداشت و جلوی میز معلم سیخ ایستاد.

- چرا نمی خوانی؟ جان بکن بخوان! بغض گلوی ابراهیم را گرفت مثل اینکه بار سنگینی دوشش را فشار می دهد، کمی خم شد و چشمهای نزدیک بینش را به دفتر انشا چسباند و با صدایی که آهنگ گریه داشت اینطور خواند: پدرم! پدر خشن و تند خویم!

آقای معلم نفسش از جای گرمی بلند می شود. او نمی داند من در چه جهنمی به نام خانه زندگی می کنم. او از تند خویی و خشونت شما از بدبختی و نکبت من خبر ندارد. او بدون توجه به زندگی تیره و تار ما، دستور داده است نامه ای به شما بنویسم از شما خواهش کنم در تابستان مرا به ییلاق ببرید.

ییلاق چه کلمه قشنگی... مرا به باغها ببرید تا در کنار جوی‌ها بازی کنم، شادی کنم، گل بچینم، دنبال دخترها بدوم، گیس آنها را گرفته دور دستم بپیچم، آنها را کتک بزنم و گریه اندازم. از درخت بالا روم آب روی همبازی‌هایم بریزم، سنبله گندم را چیده در ساقه اش سوت بزنم. تاب بخورم از باغ همسایه میوه بدزدم از کوه بالا روم با بچه ها بدوم و شب خسته و خورد در کنار مادر بزرگ نشسته و قصه گوش کنم .... چه آرزوهایی! آقای معلم این ها را از شما خواسته است، اما نمی داند که ییلاق شما چگونه است؟...


فهرست
۱- زار صفر
۲- قصه عینک‌ام
۳- پالتوی حنایی‌ام
۴- شیر محمد
۵- ابراهیم
۶- زبان کوچک پدر ام
۷- گرگ‌علی خان
۸- زنگ انشا
۹- شلوارهای وصله‌دار
۱۰- من به دنیا آمدم
۱۱- ای واویلا
۱۲- تقویم عوضی
۱۳- سه یار دبستانی
۱۴- عوضی نگیرید
۱۵- مرگ رسول شله
۱۶- درویش باباکوهی آرام مرد
۱۷- زرگر مظلوم
۱۸- بوالفضول
۱۹- در هفت روز هفته
۲۰- دو پشته بر الاغ


كتاب هايي در اين زمينه

كتاب هايي در اين زمينه       فهرست کتاب های این گروه


راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837