جيمز ميل (1836ـ1773)
جيمز ميل در دانشگاه ادينبورگ در اسكاتلند تحصيل كرد و براي مدت كوتاهي به عنوان كشيش خدمت كرد. هنگامي كه دريافت از شركتكنندگان در مراسم كليسا كسي معناي خطابههاي او را نميفهمد، كليساي اسكاتلند را ترك گفت تا از طريق نويسندگي امرار معاش كند. مشهورترين اثر ادبي او تاريخ هند بريتانيايي است كه نوشتن آن 11 سال به طول انجاميد. مهمترين خدمت وي به روانشناسي، تحليل پديدههاي ذهن انسان است (1829).
ذهن به عنوان يك ماشين جيمز ميل عقيده ماشينگرايي را درباره ذهن انسان با چنان صراحت و جامعيتي به كار بست كه پيش از او بيسابقه بود. هدف بيان شده وي اين بود كه انديشه فعاليتهاي ذهني يا رواني را از ميان ببرد و نشان دهد كه ذهن چيزي جز يك ماشين نيست. ميل عقيده داشت تجربهگراياني كه استدلال ميكردند عمل ذهن صرفاً شبيه ماشين است، در اين زمينه بهقدر كافي پيش نرفته بودند.
ذهن يك ماشين است و با همان شيوه مكانيكي ساعت كار ميكند و بر اثر نيروهاي فيزيكي خارجي به كار ميافتد و نيز به وسيله نيروهاي فيزيكي دروني عمل ميكند.
ميل عقيده داشت كه ذهن فاقد هرگونه كاركرد ابتكاري است، زيرا تداعي يك فرآيند خودكار و انفعالي است. به عبارت ديگر، احساسهايي كه به ترتيب معين روي ميدهند بهطور ماشيني به صورت انديشهها در ميآيند و اين انديشهها نيز با همان ترتيبي به وقوع ميپيوندند كه احساسهاي مربوط به آنها رخ دادهاند. تداعي براساس اصول مكانيكي انجام ميگيرد و انديشههايي كه بر اثر آن به وجود ميآيند صرفاً تراكم يا مجموع اين عناصر جداگانهاند.
جان استوارت ميل (1873ـ1806)
جيمز ميل عقيده لاك را داير بر اينكه ذهن آدمي به هنگام تولد مانند يك لوح سفيد يا صفحه خالي است كه تجربه بر آن مينويسد تأييد كرد. هنگامي كه پسرش جان به دنيا آمد، ميل با خود پيمان بست تجربههايي كه ذهن كودك را پر ميكنند خودش تعيين كند و بدينسان كاري را آغاز كرد كه ميتوان آن را جديترين نمونه آموزش خصوصي دانست كه در تاريخ ثبت شده است. او همه روزه به مدت 5 ساعت زبان يوناني، لاتين، جبر، هندسه، منطق، تاريخ و اقتصاد سياسي را به جان كوچولو آموزش ميداد و آنقدر از كودك سؤال ميكرد تا بتواند به پاسخهاي درست برسد.
جان استوارت ميل در سن 3 سالگي عقايد افلاطون را به زبان اصلي يوناني ميخواند. وي در 11 سالگي نخستين مقاله پژوهشي خود را نوشت و در 12 سالگي تا حد استاندارد برنامههاي دانشگاه مهارت كسب كرد. او در 18 سالگي خود را به عنوان يك «ماشين منطقي» توصيف كرد و در 21 سالگي دچار افسردگي شديد شد.
او درباره بيماري روانياش نوشت: «در يك وضعيت كسالتآور عصبي بودم... شالودهاي كه زندگيام بر آن بنا شده بود به تمامي فرو ريخت... به نظرم ميرسيد كه ديگر چيزي نداشتم كه به خاطر آن زندگي كنم» (جي.اس.ميل، 1961/1873، ص. 83).
سالها طول كشيد تا بهبودي حاصل كرد و به احساس خود ـ ارزشمندي دست يافت.
جان استوارت ميل ساليان دراز براي شركت هند شرقي كار ميكرد كه در آنجا مكاتبات جاري حكومت انگليسي هند را برعهده داشت. در 24 سالگي به هريت تيلور، زني زيبا و باهوش و متأهل، دل باخت. خانم تيلور بعدها نفوذ عمدهاي بر كارهاي ميل به جاي گذاشت. هنگامي كه شوهر خانم تيلور نزديك به 20 سال بعد فوت شد، خانم تيلور با ميل ازدواج كرد. او بعدها مقالهاي با عنوان «انقياد زنان» منتشر كرد كه بنا به پيشنهاد دخترش و با الهام از تجربههاي زناشويي خانم تيلور با شوهر اولش آن را نگاشت (جي.اس.ميل، 1961 / 1873).
ميل تأسف ميخورد كه زنان از حقوق مالي يا املاك و دارايي محروماند و گرفتاري زنان را با ساير گروههاي محروم مقايسه ميكرد. او با اين عقيده كه زنان، برخلاف ميل خود، بايد تسليم خواستههاي جنسي شوهرانشان شوند و با مجاز نبودن طلاق در صورت عدم سازگاري زن و شوهر مخالف بود. وي عقيده داشت كه ازدواج بايد به صورت يك مشاركت مبتني بر تساوي حقوق طرفين باشد تا به صورت رابطه ارباب ـ بردگي (رز، 1983).
زيگموند فرويد روان تحليلگر معروف بعدها مقاله ميل درباره زنان را به زبان آلماني ترجمه كرد و در نامههايي كه به نامزدش مينوشت عقيده ميل را در مورد برابري دو جنس مورد استهزاء قرار ميداد. فرويد در اينباره نوشت: «وضعيت زنان نميتواند به غير از آنچه كه هست باشد: يك معشوقه مورد ستايش در جواني و يك همسر دوست داشتني در بزرگسالي» (فرويد، 1964 / 1883، ص. 76).
شيمي رواني
جان استوارت ميل، از طريق نوشتههايش درباره موضوعهاي گوناگون، به آنچه كه ميرفت تا به زودي علم نوين روانشناسي شود خدمت مؤثري انجام داد. او با ديدگاه ماشينگرايي پدرش، جيمز ميل، كه ذهن را منفعل و متأثر از محرك خارجي تصور ميكرد مخالفت ميورزيد. جان استوارت ميل عقيده داشت كه ذهن در تداعي انديشهها نقش فعالي را ايفا ميكند. او ميگفت انديشههاي پيچيده را نبايد فقط مجموع انديشههاي سادهاي كه بر اثر فرآيند تداعي حاصل ميشود تلقي كرد. انديشههاي پيچيده فراتر از مجموع بخشهاي جداگانه (انديشههاي ساده) هستند، زيرا آنها داراي خصايص تازهاي ميشوند كه در عناصر ساده وجود ندارند.
براي مثال، اگر رنگهاي آبي، قرمز و سبز را به نسبتهاي مناسب مخلوط كنيد، رنگ سفيد به دست ميآيد، كه خاصيت كاملاً جديدي دارد. براساس اين ديدگاه تركيب خلاق، تركيب عناصر رواني همواره خاصيت متمايزي به وجود ميآورد.
تفكر جان استوارت ميل از يافتههاي پژوهشي علم شيمي تأثير پذيرفت، يافتههايي كه برايش الگو يا بافتي را فراهم كرد كه با فيزيك و مكانيك كه انديشههاي پدرش و تجربهگرايان و تداعيگرايان پيشين از آن ناشي ميشدند متفاوت بود. شيميدانها براي توضيح مفهوم تركيب به آزمايشهايي دست ميزدند كه نشان ميداد مواد شيميايي مركب خواصي را به نمايش ميگذارند كه اجزاء يا عناصر تشكيل دهنده آن مواد فاقد خواص مذكور هستند. از تركيب اكسيژن و ئيدروژن به نسبتهاي مناسب آب توليد ميشود كه داراي خاصيتهايي است كه در هيچيك از عناصر تشكيلدهنده آن وجود ندارد. به همين منوال، انديشههاي پيچيده از تركيب انديشههاي ساده به وجود ميآيند كه واجد ويژگيهايي ميشوند كه در عناصر تشكيلدهنده آنها وجود ندارند. ميل اين رويكرد به تداعي انديشهها را شيمي رواني ناميد.
|