رئاليسم به عنوان مكتب ادبي، نخست در اواخر قرن هجده و اوايل قرن نوزده در فرانسه به ميان آمد و پايه گذاران واقعي آن نويسندگان مشهوري نبودند كه ما امروز مي شناسيم بلكه آنان نويسندگان متوسطي بودند كه اكنون شهرت چنداني ندارند. شانفلوري، مورژه و دورانتي، از آن جمله هستند و همين نويسندگان بودند كه در رشد و پيشرفت نهضت ادبي عصر خودشان (قرن نوزده) تأثير زيادي داشتند. بزرگترين نويسنده رئاليست در اين دوره گوستاو فلوبر است و شاهكارش مادام بوواري كتاب مقدس رئاليسم شمرده مي شود. به نظر فلوبر، رمان نويس بيش از هر چيز ديگر هنرمندي است كه هدف او آفريدن اثري كامل است. اما اين كمال به دست نخواهد آمد مگر اينكه نويسنده عكس العمل هاي دروني و هيجان هاي شخصي را از اثر خود جدا كند. از اين رو رمان نويس بايد اثر غيرشخصي به وجود بياورد، آنان كه هيجان هاي خود را در آثارشان وارد مي كنند، شايسته نام هنرمند واقعي نيستند، فلوبر به شدت از اين گونه نويسندگان متنفر بود.
|