افراد حريص و طماع را اشرف خر گويند. اين نام و عنوان مخصوصأ به آن دسته از طمعكاران اطلاق مي شود كه حرص و طمع و ولع آنها سر انجام به ندامت و پشيماني منتهي مي گردد . نه خود مي خوردند و نه به ديگران مي خورانند. نه خودشان از اين رهگذر طرفي مي بندند و نه آثاري كه نفع و مصلحت عامه بر آن مترتب باشد بر جاي مي گذارند. به عبارت اخري از آن همه ثروت و اندوخته فقط مظلمه و بد نامي با خود به گور مي برند. اكنون ببينيم اشرف كيست و چه خريت و حماقتي نشان داده كه به صورت اشرف خر ضرب المثل شده است.
ملك اشرف بن تيمور تاش چوپاني معروف به اشرف از امراي جابر و سفاك چوپانيان در آذربايجان ، و معاصر شيخ صفي الدين اردبيلي و شيخ صدرالدين موسي بود كه در حرص و طمع و بخل و امساك نظير نداشت. به سكه طلا عشق مي ورزيد به قسمي كه پس از تحصيل قدرت هر جا و نزد هر كس از زر ناب و سكه هاي طلا اثر و نشاني مي يافت آن را به زور و عنف مي ستاند و در خزانه شخصي خود جاي مي داد. اگر چه شادروان عبدالله مستوفي معتقد است كه:« اشرف از القاب پادشاهان صفوي بود و واحد پول طلاي كشور را به همين مناسبت اشرفي ناميده اند كه بعدها اشرف افغان به مناسبت اسم خود اين تسميه را ترويج كرد.» ولي برخي از مورخان اعتقاد دارند كه شدت علاقه ملك اشرف به مسكوكات طلا موجب گرديد كه سكه زر از آن تاريخ به نام اشرفيه تسميه و نامگذاري شود و مقصود از كلمه اشرفي همان انتساب به ملك اشرف چوپاني مي باشد.
به قول فزوني استرا آبادي :« از بس كه اشرف از زر محفوظ بود تنكه اشرفي را به نام او منسوب ساختند.» كار ظلم وستم ملك اشرف به حدي بالا گرفت كه علما و روحانيون و مشايخ بزرگ را نيز از خود رنجانيد و حتي تصميم گرفت شيخ صدرالدين موسي را كه غالبأ از اعمال و تعدياتش انتقاد مي كرد دستگير و زنداني كند . شيخ صدر الدين اضطرارأ از اردبيل حركت كرد و به گيلان رفت. عده اي از علما و عرفاي بزرگ كه از ظلم و ستم اشرف به ستوه آمده هر كدام به كشوري مهاجرت كرده بودند عاقبت با بر خي از خلفاي شيخ صدرالدين موسي از قبيل شمس الدين حافظ سلماني و ديگران به همراهي قاضي محي الدين بردعي ، از راه دربند قفقاز به جانب دشت قپچاق حركت كردند و در شهر غازان سراي كه پايتخت جاني بيك خان اوزبك پادشاه مغولي و مسلمان دشت قپچاق بود رحل اقامت افكنده در آنجا به وعظ و ارشاد خلق پرداختند.
|