جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  06/02/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > ضرب المثل

امامزاده ي است با هم ساختيم
گروه: ضرب المثل

اين مثل در موردي به كار مي رود كه دو يا چند نفر در انجام امري با يكديگر تباني كنند، ولي هنگام بهره برداري يكي از شركا تجاهل كند و در مقام آن برآيد كه همان نقشه وتدبير را نسبت به رفيق يا رفيقان هم پيمانش اعمال نمايد. اينجاست كه ضرب المثل بالا مورد استفاده و اصطلاح قرار مي گيرد، تا رفيق و شريك ومخاطب نيت بر باطل نكند و حرمت و پيمان وايفاي به عهده را ملحوظ ومنظور دارد.

ريشه اين ضرب المثل از داستاني است كه با سوء استفاده از صفاي باطن و معتقدات مذهبي مردمان ساده لوح وبي غل و غش موجود است. در ادوار گذشته چند نفر صياد تصميم گرفتند ممر معاشي از رهگذار خدعه وتزوير به دست آورند و به آن وسيله زندگاني بي دغدغه و مرفهي براي خود تحصيل وتأمين نمايند، پس از مدتها تفكر و انديشه، لوحي تهيه كرده نام يكي از فرزندان ائمه اطهار(ع) را بر آن نقر كردند و آن لوح مجعول را در محل مناسبي نزديك معبر عمومي روستائيان پاكدل در خاك كردند .

آن گاه مجتمعأ بر آن مزار دروغين گرد آمدند و زانوي غم در بغل گرفتند به ياد بدبختي هاي خود در زندگي، به خاطر امامزاده خود ساخته، گريه را سر دادند و به قول معروف حالا گريه نكن كي بكن! چون عابرين ساده لوح به تدريج در آنجا جمع شدند و جمعيت قابل توجهي را تشكيل دادند شيادان با شرح خوابهاي عجيب و غريب با آنان فهماندند كه هاتف سبز پوشي ! در عالم رويا آنها را به اين مشهد مقدس و مكان شريف! هدايت فرموده و از لوح مباركي كه در دل اين خاك مدفون است بشارت داده است .

روستاييان پاك طينت فريب نيرنگ و تدليس آنها را خورده به كاوش زمين پرداختند تا لوح به دست آمد و دعوي آنها ثابت گرديد. ديگر شك و ترديدي باقي نمي ماند كه اين چند نفر مردان خدا هستند و فضيلت و صلاحيت آنها ايجاب مي كند كه توليت و خدمت مزار را خود بر عهده گيرند. طبيعي است چون اين خبر به اطراف و اكناف رسيد و موضوع كشف وپيدايش امامزاده جديد دهان به دهان گشت ، هر كس در هر جا بود با هر چه كه از نذر و صدقه توانست بردارد به سوي مزار مكشوفه روان گرديد.

خلاصه كار وبار اين امامزاده! دير زماني نگذشت كه بازار مزارات اطراف را كاسد كرد و هر قسم و سوگند بزرگ وحتي الاجرا بر آن مزار شريف! وبقيه منيف! بوده است . زايران ومسافران از سر وكول يكديگر براي زيارتش بالا ميرفتند. اين روال ورويه سالها ادامه داشته وشيادان بي انصاف به جمع كردن مال و مكيدن خون روستاييان و كشاورزان بي سواد پاكدل متعصب مشغول بودند.

از آنجا كه گفته اند نيزه در انبان نمي ماند قضا را روزي يكي از شيادان از همكار و دستيار خويش مالي بدزديد. صاحب مال به حدس وقياس بر او ظنين گرديد و طلب مال كرد. شياد مذكور منكر سرقت شد وحتي حاضر گرديد براي اثبات بي گناهيش در آ ن مزار شريف ! و بقعه منيف! سوگند بخور كه مالش ندزديده است. صاحب مال چون وقاحت و بيشرمي شريكش را تا اين اندازه ديد بي اختيار و بر خلاف مصلحت خويش در ملا عام و با حضور كساني كه براي زيارت آمده بودند فرياد زد:« اي بيشرم، كدام سوگند؟ كدام مزار شريف؟ اين امامزاده ايست كه با هم ساختيم و با آن كلاه سر ديگران مي گذاريم نه آنكه بتواني كلاه سر من بگذاري!»

گفتن همان بود و فاش شدن اسرارشان همان .

   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837