پناه بر خدا از منافقان روزگار كه در لباس دوستي جلوه مي كنند ولي چون وثوق و اعتماد طرف مقابل را جلب كردند در فرصت مناسب از پشت خنجر مي زنند و دشنه را تا دسته در قلب دوست فريب خورده فرومي كنند . افراد منافق به سابقه تاريخ و شوخ چشمي هاي روزگار هرگز روي خوش نديدند و اگر هم احيانأ چند صباحي از باده غرور و خيانت سرمست بودند ، آن سرمستي ديري نپاييد و آن شهد موقت به شرنگ جانكاه و جانگداز مبدل گرديد.
اكنون ببينيم چه كسي براي اولين بار از پشت خنجر زد و فر جام كار محرك اصلي به كجا انجاميد: هنگامي كه ذونواس فرزند شواحيل- يا به قولي تبع الاوسط پادشاه يمن موسوم به حنيفة بن عالم- را به قتل رسانيد و به دستياري بزرگان و امراي كشور بر مسند سلطنت مستقر گرديد، چون پيرو هيچ مذهبي نبود و يا به روايتي از آيين موسي پيروي مي كرد، در مقام آزار و كشتار امت مسيح بر آمد و كار ظلم و شكنجه را نسبت به اين قوم به جايي رسانيد كه عاقبت پادشاه حبشه، كه دين مسيحيت داشت ، در صد دفع و رفع وي بر آمد و يكي از سرداران نامي خود به نام ارياط را با هفتاد هزار سپاهي به كشور يمن اعزام داشت.
در جنگي كه بين ارياط و ذونواس رخ داد زونواس به سختي شكست خورد منهزم گرديد و ارياط زمام امور يمن را در دست گرفت. دير زماني از امارات ارياط در يمن نگذشت كه يكي از سرداران سپاه او موسوم به ابرهه كه نسبت به وي حسد مي ورزيد سپاهياني فراهم آورده متوجه شهر صنعا پايتخت يمن شد. ارياط مردي سلحشور و شجاع بود و ابرهه مي دانست كه از عهده وي در ميدان جنگ بر نخواهد آمد .
|