شاخ و شانه كشيدن كنايه از تهديد و ارعاب است كه كسي به منظور انتقام يا ترساندن طرف مقابل تهديد بر آيد و از هر اقدامي براي تامين مقصود خويش خود داري نكند . اين عبارت در اصل شاخ و شانه بوده است ولي در اصطلاح عامه حرف« و» را غالبا تلفظ نمي كنند و شاخ شانه گويند.
سابقا راه و رسم گدايي تا اين اندازه پيشرفت نكرده بود كه في المثل باند و جمعيت و حزب و تشكيلات داشته باشند . فقط چند چشمه بلد بودند و به آن وسايل سد جوع و تحصيل درهم و دينار مي كردند. يكي از آن چشمه ها كه گدايان ايران در قديم الايام بازي مي كردند شاخ و شانه كشيدن بوده است.
شاخ و شانه عبارت بودند از شاخ نوك تيز و شانه استخوان گوسفند كه گدايان شاخ را در دست راست وشانه را در دست چپ مي گرفتند و بر در خانه و جلوي دكان مي رفتند و مطالبه وجه مي كردند چنانچه صاحب خانه و دكاندار در پرداخت وجه استنكاف و امتناع مي كرد گداي سمج آن شاخ را به نوعي روي شانه يعني شاخه استخوان گوسفند مي كشيد كه صداي چندش آوري از آن بر مي خاست و شنونده را به ستوه آورده مجبور مي كرد چيزي به گدا بدهد و او را از سر خود باز كند.
|