جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  04/02/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > ضرب المثل

اين طفل يكشبه ره يكساله مي رود
گروه: ضرب المثل

از مصراع بالا كه به صورت ضرب المثل در آمده است در نشان دادن استعداد خارق العاده افراد كه موجب بروز ظهور امور و اعمالي شگفت انگيز و خارج از حدود متعارف و انتظار مي شود استفاده مي كنند. راجع به تر قيات و پيشرفتهاي شگرفي كه زودتر از موعد مقرر تحقق پيدا مي كنند نيز به آن تمثيل مي جويند.

ضرب المثل بالا متناسب با اين موضوع به صور اشكال مختلفه گفته مي شود. گاهي گفته مي شود: اين طفل يكشبه ره دهساله مي رود و زماني دهساله را تا حد صد ساله افزايش مي دهند كه طبعا دور از ذهن و تصور خواهد بود پيداست عبارت بالا همان مصرع دوم از بيت چهارم غزل شيواي خواجه شيراز حافظ شيرين سخن است.

يكي از بازرگانان شيراز در سفري كه به كشور بنگاله كرده بود تحف و هداياي گرانقيمتي به حضور سلطان غياث الدين بن اسكندر بنگالي معروف به اعظم شاه پادشاه بنگاله تقديم داشت و بدين وسيله مورد توجه واقع شد . شبي از شبهاي بهاري كه اعظم شاه محفل انسي ترتيب داده بود بازرگان موصوف را نيز به آن مجلس خواند . مهتاب شبي بود قرص و قمر دامن كشان انوار سيمين خود را بر روي باغ و چمن و كاخ سلطاني مي گسترانيد.

به قول مؤلف الفهرست در دستگاه طرب سلطان سه دختر طناز به اسامي مستعار سرو وگل و لاله خدمت مي كردند كه يكي مي نواخت ، ديگري مي خواند و سومي با رقص شور انگيزش دلهاي جمع را مسخر مي كرد . مادر اين سه دختر مرده شوي بود كه او را به اصطلاح عربي متعارف غساله و دخترانش را هم قهرا دختران غساله و يا به قول ظرفا و شوخ طبعان هند ثلاثه غساله مي گفته اند. باري چون بزم ديجور كاملا گرم شد وسرو گل و لاله به نغمه سرايي و دلربايي پرداختند سلطان غياث الدين را وجد و نشاطي زايد الوصف دست داد و ساقي گلفام مجلس را مخاطب قرار داده در حال نشاط و سرمستي مرتجا چنين گفت:

ساقي حديث سرو و گل و لاله مي رود و با سرودن اين مصراع كه در آن صنعت ايهام به كار رفته و مرادش سه دختر غساله- ثلاثه غساله- بوده است كه در آن مجلس بزم و طرب طنازي و هنر نمايي مي كردند از ساقي جام شراب خواست .

آن گاه هر چه تلاش كرد كه با اين مصراع و مطلع زيبا غزلي بسازد توفيق نيافت . بنا به استدعا و پيشنهاد حاضران مجلس مصراع مزبور را به مسابقه گذاشت و به شاعران پارسي گوي مقيم بنگاله مدت يكماه مهلت داد كه با اين مطلع به مناسبت آن مجلس غزل بسازد و سروده هر كس برنده شناخته شود به قول صاحب تاريخ بحيره پنجاه خروار قماش به او داده خواهد شد.

بازرگان ايراني مورد بحث كه در آن مجلس حضور داشت از پادشاه بنگاله خواهش كرد كه مدت ضرب الاجل را تمديد نمايد تا خواجه شيراز هم در اين مسابقه ادبي شركت كند . سلطان غياث الدين راي بازرگان را پسنديد ومدت مسابقه را تا مراجعت مجدد بازرگان از ايران تمديد كرد.

بازرگان موصوف به سرعت امور تجاري خود را در بنگاله سرو صورت داده به جانب شيراز روان گرديد و ماوقع را به اطلاع حافظ رسانيد. غزل سراي نامي شيراز پس از اطلاع و آگاهي از جريان مجلس و عشوه گريهاي سرو وگل و لاله كه موجب نشاط خاطر سلطان غياث الدين شده بودند غزل مشهور زير را ساخت و به همان بازرگان شيرازي داد تا طوطيان هنر را شكر كن سازد:

ساقي حديث سرو وگل و لاله مي رود

وين بحث با ثلاثه غساله مي رود

مي ده كه نو عروس چمن حد حسن يافت

كار اين زمان زصنعت دلاله مي رود

شكر شكن شوند همه طوطيان هند

زين قند پارسي كه به بنگاله مي رود

طي زمان ببين و مكان در سلوك شعر

كاين طفل يكشبه ره يكساله مي رود

باد بهار مي وزد ازبوستان شاه

وز ژاله باده در قدح لاله مي رود

آن چشم جاودانه عابد فريب بين

كش كاروان سحر بدنباله مي رود

خوي كرده مي خرامد و بر عارض سمن

از شرم روي او عرق از ژاله مي رود

ايمن مشو زعشوه دنيا كه اين عجوز

مكاره مي نشيند و محتاله مي رود

چون سامري مباش كه زر ديد و از خري

موسي بهشت و از پي گوساله مي رود

حافظ زشوق مجلس سلطان غياث الدين

خامش مشو كه كار تو از ناله مي رود

   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837