در اوايل رنسانس ، در حالي كه ادبيات فرانسه ، پرووانس و ايتاليا رو به رشد مي نهاد ، غلبه دانماركيها و پس از آن غلبه نورمانها ، بريتانيا را در زمينه آثار مكتوب به زبان بومي عملا از جريان ادبي اروپا بيرون برد هر چند در زبان لاتين اين كشور هنوز مي توانست سهمي بر عهده داشته باشد. به موازات اين ضربه كمر شكن به ادبيات فرانسه در قرن چهاردهم در جنگ هاي صد ساله گرفتار شد و ادبياتش پس از يك شروع درخشان در سراشيب سقوط افتاد( به استثناي آثار فرو آسار، مورخ). در اين دوران همانطور كه گفتيم عروج شگرف ادبيات ايتاليا با پتراك و بو كاچو ادامه يافت. فرهنگ پرووانسي، در نتيجه جنگ مذهبي كه كليساي كاتوليك رم عليه بدعت گذاردن آلبي ژانسي اعلام كرد، در راه زوال افتاد. اما انگلستان نو ، سر انجام پس از يك دوره طولاني آشوب و ستيز و بي ثباتي ، قدم به عرصه وجود مي نهاد و جفري چاسر اولين فرزند اين تولد فرخنده بود. جفري چاسر با دربار انگلستان ارتباط نزديك داشت و از صاحب من صبان دولتي بود. در حدود سال 1340 زاده شد ، ظاهرا تحصيلات دانشگاهي نداشت و در واقع اندوخته هايش بيشتر كيفيت خود آموز داشت ، اما به هر حال در كار شاعري او سودمند افتاد. او نخستين شاعر انگلستان بود كه اروپا را مي شناخت و با تاثير پذيري با زبانهاي بومي اروپا به بهبود زبان و ادبيات انگليسي همت گماشت. از زبانهاي جديد ، فرانسوي و ايتاليايي را مي دانست. ليكن تاثير و نفوذ زبان فرانسوي در او برخلاف اخلافش( ميلتون- بايرون و يا براو نينگ) آنقدر عميق نبود. چاسر به واسطه دانش خود در زبانهاي ايتاليايي و فرانسوي با ادبيات يوناني - رومي و مضامين آنها آشنا شد از جمله منظومه هاي او در باب مو ضوعات كلاسيك عبارتند از: 1). تر جمه بخشي از رمانس گل سرخ: رمانس بلند و پر حادثه اي در باب جنگ تروا به نام تروئيلوس و كريسيد كه اقتباس از فيلو سترا بو كاچو است، هر چند منظومه پاسر از منظومه بو كاچو بسيار بلند تر است. اين يكي از چند اثري است كه چاسر را در صف مقدم شاعران انگليسي جاي داده است. دومين اثر معتبر چاسر، منظومه معتبري است به نام كاخ فيم( fame) كه در آن شاعر تصورات خود را در باب تاريخ ادبيات- شهرت و عشق نا كامروا بيان كرده است. اين اثر با الهام از كمدي دانته و پس از آن احتمالا روياي عشق بو كاچو نوشته شده است و شعر لاتيني دوران باستان و قرون وسطي يقينا در آن تاثير و نفوذ داشته است . مورد سوم( اثر سوم) حكايت شواليه نام دارد ، كه در اصل بلند ترين داستان، قصه هاي كنتر بري ( نوشته بو كاچو) است . چاسر با حذف بسياري از قسمت هاي مربوط به اساطير و حماسه، به آن رنگ مخملي زده است و با افزوده هاي خود در آن بسط داد تا داستان در بيان واقعيات زندگي گويا تر باشد. هر چند قصه هاي كنتربري طرحي مشابه طرح دكامرون ( گريسلداي شكيبا در قصه روحاني) از ترجمه لاتين پتراك سود مي برد. چاسر علاوه بر اين اقتباسهاي صريح، اشارات فكري و عاطفي بسياري نيز از فرانسه و ايتاليا اخذ كرد. از جمله تبسم شك آلود و تساهل او مانيستي رنسانس در حال طلوع ، كه از ايتاليا به او رسيد. در كنار اين موارد چاسر با دانته و ويرژيل هم آشنا بود و در حقيقت سراسر منظومه كاخ فيم تجليل از ويرژيل دانته است. بايد اعتراف كرد كه چاسر در زمينه معارف كلاسيك دانش آموز بسيار عميق و زيركي نبود و آنچه از كلا سيك ها مي گرفت هميشه مطالب بسيار ساده شده اي بود . ميدان معلوماتش از دانته كمتر بود ولي در مقابل در كتابخانه اش ، كتابهايي يافت مي شد كه دانته مي شناخت و به چند كتاب هم كه در قرون وسطي ناشناخته بودند به اجمال نگاهي كرده بود. چاسر در نوشتار خود اشتباهاتي به مراتب سهوتر از دانته مرتكب شده است . از جمله وقتي گفته هاي خود را با نقل سخناني از بزرگان عهد باستان مي آرايد ولي اين بزرگان وجود خارجي ندارند!!( مانند اشاره نا آگاهنه اي كه به مسخ شدگان اويد شده است). چاسر نيز همانند دانته و برخلاف پتراك ، تراژدي را به معناي نوعي روايت مي دانسته و اين يكي ديگر از اشتباهات و حدسيات نادرست اوست. چاسر آثار همه نويسندگاني كه از آنها نقل قول مي كند نخوانده بود و اشتباه محض است اگر نام آنها را به عنوان« نويسندگان كلاسيك موثر» در كار او ذكر كنيم.
|