جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  01/02/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > ضرب المثل

كندن در خيبر
گروه: ضرب المثل

فطرت آدمي غالباً بر محورخودپرستي و خودخواهي و توجيه اعمالش دور ميزند . خواه آن عمل به صواب و خواه ناصواب باشد . بعضيها اصرار دارند كه هراقدامي را هرقدرهم كوچك و ناچيز باشد بزرگ جلوه داده انظاررا به سوي خويش جلب كنند . آن قدر وراجي مي كنند و به اعمال و رفتار خود شاخ و برگ مي دهند كه شنونده به ستوه آمده دامن صبر و شكيبايي را از دست مي دهد و فرياد مي زند :« چه خبر است ؟ مثل اينكه در خيبر كندي .»

موقعي كه پيغمبراكرم (ص) به مدينه هجرت كرد و آنجا را مركز انتشاردين اسلام قرار داد ، يهوديان مدينه چون محمد (ص) را رقيب نيرومندي مي دانستند كه ممكن بود عظمت و حقانيت دين جديدش مقام اولويت مذهبي را كه تا آن موقع متنازع فيه اديان مسيح و يهود بود احراز كند از همان روزهاي اول بر ضد اسلام و مسلمين به مخالفت و توطئه برخاستند و مخصوصاً با تغييرمطالب كتب آسماني حق را به باطل مي آويختند تا بدين وسيله دوستي مشركان را جلب كنند و از منزلت اسلام بكاهند .

پيغمبر(ص) دربدايت حال تمام اعمال يهوديان را با خونسردي و بردباري تلقي مي كرد و آنها را با مسلمين برابر مي گرفت و رسوم و آيين دينشان را محترم مي داشت . رفته رفته كار اسلام بالا گرفت و جمعيت مسلمانان روزبروز بيشتر شد . يهوديان چون نفوذ دين و منافع خويش را در خطر ديدند مخالفت را علني كردند و حتي يك بار در مقام قتل محمد (ص) برآمدند .

وقتي پيغمبر اسلام از قصد و نيت يهوديان آگاه شد بر آنها پيشدستي كرده راه خيبر را در پيش گرفت زيرا مردم خيبر به تحريك اشراف بني نصيردر واقع پيشرو يهوديان در ضديت و مخالفت با دين جديد بودند . محمد(ص) براي تاديب و گوشمالي يهوديان ابتدا از بني قريظه كه هنگام سختي پيمان خود را با مسلمين نقض كرده بودند شروع كرد .

سپس به زد و خورد با يهوديان وادي القري و فدك پرداخت و مسلمانان را براي هجوم به قلعه خيبر كه بزرگان بني نصيردر آنجا گرد آمده بودند مهيا ساخته در محرم سال هفتم هجرت حركت كرد . شب را دروادي رجيع گذرانيده و سحرگاهان به خيبر رسيدند و آن را در محاصره گرفتند . يكي از قلاع خيبر كه مورد بحث ماست و دري عظيم ، سخت و سنگين داشت قلعه قموص بود كه به تصرف در نيامد .

رسول خدا رايت و پرچم خود را كه سفيد بود به ابوبكر داد واو را براي فتح آن قلعه فرستاد ولي ابوبكر نتوانست كاري از پيش ببرد . روز دوم عمربن خطاب را اعزام داشت كه او هم بدون اخذ نتيجه باگشت .

روز سوم مردي از انصار را براي تصرف آن حصن حصين مامور فرمود كه او نيز با شرمساري مراجعت كرد .

پس روزچهارم پسر عمش علي بن ابي طالب (ع) را خواست و رايت را به او داد . افصح متكلمان و اشجع شجعان عرب با يورش مردانه اي مرحب پسر حارث را كشت و در قلعه قموص را كه به نام در خيبر معروف است به بازوي توانايش از جاي كند و چند گام دورتر بر زمين افكند .

از اميرالمومنين منقول است كه فرمود :« من در خيبر را به قوت روحاني كندم نه به قوت جسماني » بعد از آنكه جناب ولايت پناهي را ازجنگ فراغتي روي نمود آن در را مقدار هشتاد وجب از پس پشت خويش دور انداخت وهفت كس از لشكر اسلام كه در غايت قوت بودند هر چه خواستند كه به اتفاق يكديگر در را از پهلويي به پهلويي ديگر بگردانند نتوانستند .

باري مقصود اين است كه ضرب المثل بالا و موضع كندن در خيبر از اين واقعه و نبرد دليرانه علي بن ابي طالب (ع) ريشه گرفته است .

   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837