جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  01/02/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > نقد و ادبيات

فن خطابه - آثار كوچكتر
گروه: نقد و ادبيات

در بسياري از سخنراني هاي عمومي در اويل عهد رنسانس، هنوز زبان لاتيني به كار مي رفت و از اين رو ترجمه آثاري كه فن خطابه بپردازد، چندان وسيع نبود .

پس از اندكي از آغاز رنسانس ، در دوران باروك آثار كلاسيك و ترجمه هاي اين آثار سر مشق قرار گرفت و فن خطابه جديد رو به پيشرفت نهاد .
از دمونستنس، اولو نتياكس در سال 1551 به دست لويس لوروآ به زبان فرانسويي ترجمه شد و در 1570 به وسيله ويلسون به انگليسي در آمد. اين خطابه ها براي مقابله با اشغالگران اسپانيايي و تحريك سربازان ارتش فرانسه مورد استفاده قرار گرفت . ترجمه هاي آلماني آثار كلاسيك بيشتر به وسيله بونر انجام مي شد و همو بود كه در 1543 فيليپيكس را ترجمه كرد. ايسو كراتس در واقع فيلسوف سياسي است نه خطيب. اما عقايد خود را در قالب نامه ها و خطابه ها به زباني مشعشع و بليغ بيان كرده است.
«به دمو نيكوس» كه وظايف پادشاه در آن تشريح شده است ، اولين اثر او بود كه در رنسانس مورد توجه قرار گرفت. اين خطابه را آلتي سيتيگ در 1517 به زبان آلماني و سرتامس اليوت در 1531 به انگليسي ترجمه كردند. « به دمونيكوس» كه در باب اخلاق عملي است كه به سال 1519 پيرك هايمر و در سال 1585 توسط ناتل به آلماني و انگليسي ترجمه شد.
و سر انجام «نيكوكلس» كه خطابه اي از زبان شاهزاده اي جوان است در باب اصول كشور داري و خطاب به رعاياي خود ترجمه هاي آلماني و انگليسي اين اثر در 1580 به دست آمد. لويس لورو آ نيز در 1551 آن را به زبان فرانسوي ترجمه كرد.
ده خطابه سيسرو نيز در 1548 توسط ماكو به زبان فرانسويي ترجمه شد. ترجمه هايي كه از آثار فن خطابه به اسپانيايي و ايتاليايي انجام شد، بسيار اندك و ضعيف بود و دير تر از همتايان فرانسوي و انگليس اش به بازار آمد.
در ميان آثار كلاسيك معتبر و حجيم، آثار كوچكتر آن انتشار و ارزيابي آنها آسانتر بود به كرات ترجمه شد « فن شعر» اثر ناتمام ارسطو كه در عين حال بسيار زيباست را تا قرن شانزدهم كمتر كسي مي شناخت. از آن زمان ، ويرايش به پالايش و تجديد چاپ اين كتاب ها به زبان لاتين بارها روي داد ولي به ندرت اتفاق افتاد كه به يكي از زبانهاي جديد ترجمه شود.
نخستين ترجمه ايتاليايي آن را برناردو سگني در 1549 در فلورانس انتشار داد، پس از وي ترجمه اي همراه با تفسير از لودو ويكو كاستل و ترو( وين) در 1570 منتشر شد. در فرانسه اين كتاب به وا سطه ترجمه ايتاليايي اش ، شناخته مي شد. ولي ترجمه اي مستقيم از اين كتاب در فرانسه و حتي انگلستان موجود نبود.
آثار تئو كريتوس را ، مترجم چيره دست ، آنيبال كارو به ايتاليايي برگردانيد. لوسين، با چهره ضعيف و در عين حال گزنده اش از چهره هاي محبوب عهد رنسانس بود. « مكالمات مردگان» اولين اثر او بود كه در 1495 توسط لاچيني به شعر آهنگين ايتاليايي ترجمه شد. بيشترين تفحص در آثار او ، در آلمان انجام شد حداقل يازده مترجم به ترجمه آثار او همت گماشتند. از ديگر ترجمه هاي آثار لوسين به زبانهاي جديد بايد به ترجمه فرانسوي سي گفتار( توسط توري) و ترجمه انگليسي مينپوس ( به وسيله راستل ) اشاره كرد ( اين اثر با عنوان احضار ارواح نيز خوانده مي شود.)
رمانس نويسان يوناني نيز از محبوبيت فراوان بر خوردار بوده اند. آنتيبال كارو، « دافينيس و كلوئه» را به ايتاليايي بر گردانيد و آميو در 1559 ترجمه درخشاني از آن به زبان فرانسوي پر داخت. آميو پيش از اين اتيو پيكا را نيز در 1547 به زبان فرانسويي در آورده بود كه از رمانسهاي بسيار معتبر يونان است. ترجمه هاي انگليسي اين رمانس ، عمدتأ دست سوم و بر اساس ترجمه آثار كلاسيك به يكي از زبانهاي جديد (فرانسويي يا آلماني بود) .حتي جيمز سند فورد و تامس اندر دوان بر اساس ترجمه لاتيني استانيسلاس وارشو يچكي لهستاني به ترجمه كامل آن دست زدند.
نامه هاي سيسرو به دوستانش و ترجمه آزاد « اشعار روستايي» ويرژيل به فرانسوي و اسپانيايي ترجمه شد. خوان دل انسيا در ترجمه اثر ويرژيل ، بسياري از اصول و تعاليم فلسفي و ديني و قرون وسطايي را نيز بدان افزود. اين اثر بعد ها به صورت اكتاوهم ترجمه شد.

برنارد پولچي نيز در 1481 ترجمه ايتاليايي زيبايي از آن به دست داده بود. نخستين ترجمه هاي فرانسويي اين اثر توسط ميشل گيوم دو تور انجام شد. البته اين ترجمه ها نيز ، مانند ترجمه آثار اويد ، حاوي تفسيرات و تأويلات ديني بود. پس از آن ترجمه هاي آلماني و انگليسي و حتي ترجمه ها ي جديد فرانسويي اين اثر منتشر شد. اين آثار حتي سبب سر آغاز پيدايش زنجيره بلندي از اشعار تعليمي در زبان ايتاليايي گرديد. تعداد كمي از اشعار هوراس نيز ترجمه شد. لوئيس ده لئون اين اشعار غنايي كوتاه كه از تفكر سرشار و از طيف هاي لطيف احساس رنگين است را با دقتي بالا به اسپانيايي ترجمه كرد.
در ديگر زبانهاي جديد اروپاي غربي نيز ترجمه هاي فراواني از آثار هوراس انجام شد كه از مهمترين آنها مي توان روايت عالي ميلتون از اود« پيرا» در كارمينا الجايكا را نام مي برد. با اين حال، اشعار هوراس چنان پيچيده و چنان سرشار از تفكر است كه دسترسي به يك مجموعه كامل از آن كه مربوط به عهد رنسانس باشد، بسيار دشوار است.
مفصل ترين نامه هوراس نامه منظوم 2003 كه معمولا به عنوان هنر شاعري از آن نام مي بردند و عمل مهمي در تشكيل نطريه هاي ادبي عهد رنسانس به شمار مي آيد بارها ترجمه شد با اين حال آثار كامل هوراس در ترجمه به زبانهاي انگليسي و آلماني اصلا جايي ندارد و ترجمه هايي خام و ضعيف را در زبانهاي ايتاليايي و فرانسويي( به وسيله جورجينو و موندو) در پي داشته است.
نامه منوم 2003 بيشتر به همراه كتاب هجويات به زبانهاي مختلف اروپاي غربي ترجمه مي شد را از جمله دولچه به زبان ايتاليايي درانت به انگليسي و ده ساپاتا به اسپانيايي. ترجمه هايي نيز از هروئيوس در انگليسي به وسيله تربرويل انجام شد. تريستا را تامس چرچ يارد در 1572 و عشق ها را كريستو فر مارلو در سال 1597 ترجمه كرد. تريستا يكي از مرثيه هاي غم انگيز اويد و مهمترين آثار اوست .
از جمله آثاري كه پرسيوس، ، ترجمه اش محك دقيقي براي آزمايش ذوق و مهارت مترجمان محسوب مي شد، آثار پرسيوس، هجونويس گمنام بود. در عهد رنسانس ترجمه اين آثار بسيار نادر بود. مثلا در زبان فرانسوي تنها دو نسخه موجود بود: برگردان آبل فولون( 1544) و ترجمه گيون دوران (1575) . نسخه ايتاليايي آثار پرسيوس باترجمه آنتونيو والونه درناپل منتشر شد.مهمترين گامي كه در راه معرفي آثار پرسيوس برداشته شد، را بارتن هاليدي در 1616 انجام داد. كتاب وي كه شامل همه آثار پرسيوس بود با لحني روان و با ظرافتي بالا به انگليسي ترجمه شد. « تاريخ طبيعي» پلينيوس به زبانهاي فرانسويي و انگليسي ترجمه شد كه بعدها در روايت اتللو و دزدمونا الهام بخش شكسپير شد .
كلمان مارو ، لطايف مارسياليس را به زبان فرانسوي ترجمه كرد اما خواندن اين آثار چندان ساده است كه در عهد رنسانس ترجمه آنها را لازم نمي دانستند. « مسخ شدگان» آپوليوس را بوياردو به ايتاليايي ؛ گيوم ميشل به فرانسوي ، يوهان سيدر به آلماني و در نهايت در 1566 تامس آدلينگتون به انگليسي ترجمه كردند.

در قرون وسطي هر يك از كشورهاي غرب اروپا ادبياتي دو گانه داشتند. بدين معني كه هم در لهجه ها يا زبانهاي بومي، آثار ي مي آفريدند و هم ادبيات لاتيني كهنه و نو داشتند . يعني دو شاخه مشخص و متمايز از يكديگر ( ادبيات ملي- ادبيات جهاني) در كنار هم رشد مي كردند و پيوسته رو به ترقي داشتند . گاه اتفاق مي افتاد كه اين هر دو در يكديگر نفوذ مي كردند و يكي مي شدند كه حاصل اين تركيب اصيل تر و عالي تر از هر اثر ملي خالص يا لاتيني خالص عصر خود بود و كمدي دانته از جمله چنين آثاري است .
با نزديك شدن رنسانس ، اين نفوذ و تداخل بيشتر و عميق تر شد و تماسهايي كه پيش از آن به ندرت و با دشواري صورت مي گرفت، به يك باره آسان گشت . ادبيات نو و مدرن عصر رنسانس به يمن همين تداخل از انديشه هاي نو پر بار شد و الگوهاي نو و جديد را آموخت و به كار بست. ذهن پر شور و مبارزه جوي انسان رنسانس در اين ميان نقش بي بديلي بازي مي كرد و با به ميدان آمدن و ميراث كلاسيك يونان و روم را با خلاقيت ها و ابداعات خود تكميل كرد . فرهنگ كلاسيك در قالب لباس نو به دور از بسياري از جهل ها، ناداني ها و تعصب ها احيا شد و اروپاي وحشي و گرفتار بربريت را از ورطه بلا نجات داد و اين احياي فرهنگي راه را بر انقلاب صنعتي و در نهايت پيشرفت علمي اروپا در آينده گشود.
قاره سبز همچون اسب سركشي كه مدت ها در بند افسار گرفتار بوده با نعل هايي نو و كاملا آبديده با چنان سرعتي به جلو تاخت كه بسياري از ملل متمدن گذشته را (همچون ايران- مصر و چين) به فاصله سالهاي نوري پشت سرنهاد.
آثاركلاسيك ترجمه شده در باب موضوعات گوناگون بودند و به صورت هاي مستقيم و يا غير مستقيم در افكار نويسندگان رنسانس تأثير گذار مي شدند. مثلا مونتن در مقالات سنكا چنان غرق شد كه تفكرات حكيم رومي سر انجام به صورت بخشي از انديشه هاي خود او در آمد!! تأثير مستقيم ، در رنسانس رودخانه اي كه در ميان دو جهان مدرن و كلاسيك مي گذشت( به واسطه خيل عظيم آثار ترجمه شده) هر روز خروشانتر مي شد و همين راه را بر نويسندگان بزرگ آينده گشود.

قسمت قبل   قسمت بعد
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837