جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  01/02/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > ضرب المثل

گرنگهدار من آنست كه من مي دانم ....
گروه: ضرب المثل

ايمان به خدا و توكل به عنايت پروردگاري از نعمتهاي موهوبي است كه چون نصيب آدمي شود به جرات مي توان گفت به همه چيز دست يافته و هيچ عاملي نخواهد توانست كه او ر در مسير زندگي شيرين روياانگيزش منحرف سازد . افراد معتقد و مومن سعادتمندترين مردان روزگار هستند زيرا چون نقطه اتكاي خويش را قوي و زورمندي ببينند و به طور كلي به اصل و اساس لايزالي پاي بند هستند لذا هرگونه محروميت و ناكامي را از روزنه ديده و خواسته معشوق و معبود نگريسته برآن لبخند مي زنند و شدايد و سختيها را به حسن قبول تلقي مي كنند . ورد زبانشان همواره ضرب المثل منظوم بالاست و به هنگام تلخكامي براي آرامش خاطر چنين زمزمه مي كنند :

گرنگهدارمن آنست كه من مي دانم

شيشه را دربغل سنگ نگه مي دارد

اكنون به واقعه اي تاريخي بپردازيم كه اين شعر را به صورت ضرب المثل درآورده است . آقامحمدخان قاجار در دوران سلطنت خويش دوباربه جنگ روسها و فتح گرجستان شتافت . بار اول در سال 1029 هجري قمري با شصت هزار سپاهي به گرجستان عزيمت كرد و هراكليوس ولي آنجا را كه به جانب روس متمايل بود گوشمالي داده شهر تفليس را قتل عام و كليساها را خراب كرد .

كشيشها را دست و پا بسته در آب افكند و دختران و پسران تفليسي را به اسارت گرفت . بار دوم در سال 1211 هجري بود كه خبررسيد كاترين ملكه روسيه سپاهي بيكران به جانب ايران گسيل داشته گرجستان و دربند و باكو وگنجه و طالش در معرض خطرقرار گرفت . آقا محمدخان جنگ با امير بخارا را به تعويق انداخته سريعاً به سوي گرجستان حركت كرد ولي در همان اوقات كاترين فوت شد و جانشين او پل امر به مراجعت لشكريان منصرف شده به سوي قراباغ شتافت و تصميم به تسخير قلعه شوشي گرفت چه ابراهيم خليل خان رييس ايل جوانشير و حاكم قلعه شوشي سر مخالفت داشت و به هيچ وجه حاضر به اطاعت و تمكين نبود . توضيحاً يادآور مي شود كه قلعه شيشه هم مي گفتند و در كتب تاريخي با هر دو اسم معروف و مشهور است .

سرسلسله قاجار قلعه شوشي يا شيشه را در محاصره گرفت و براي آنكه از خونريزي و كشتار جلوگيري شود اين شعر را براي ابراهيم خليل خان حاكم قلعه فرستاد :

زمنجنيق فلك سنگ فتنه مي بارد

تو ابلهانه گريزي به آبگينه حصار؟

كه منظور از آبگينه حصار همان قلعه شيشه يا شوشي است . ابراهيم خليل خان كه سرتسليم و اطاعت نداشت اين شعر را كه منسوب به خيراني است در پاسخ آقا محمدخان فرستاد :

گرنگهدار من آنست كه من مي دانم

شيشه را در بغل سنگ نگه ميدارد

كه البته در اين بيت مراد و مقصود ابراهيم خليل خان از شيشه همان قلعه شيشه يا شوشي بوده كه با استفاده از صنعت شعري ابهام آن را به كار برده است .درهرصورت شعر بالا از آن تاريخ ضرب المثل شد و بالمناسبه مورد استناد و تمثيل قرار گرفت .

براي آنكه فرجام كار دانسته شود يادآور مي شود كه قلعه شوشي به زودي فتح شد ولي اين آخرين فتح آقا محمدخان قاجار بود زيرا چند روز بعد در شب جمعه بيست و يكم ذيحجه سال 1211 هجري به دست دو نفر مجرم كه حكم قتلشان را صادر كرده بود به قتل رسيد .

   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837