جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  01/02/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > نقد و ادبيات

ترجمه در آثار تاريخي به فلسفي در عهد رنسانس
گروه: نقد و ادبيات

كتاب شهير هرودوتوس (تاريخ نويس مشهور يوناني) در 1452 توسط والا به لاتين ترجمه شد.

در سال 1556 ترجمه فرانسوي و ايتاليايي از اين كتاب به دست آمد . ترجمه انگليسي كتاب در 1584 توسط ب.ر انجام شد و برگرداندن آلماني آن از ه. بونر در 1535 به دست آمد. در واقع تفسير لاتيني والا بر توكوديس مبناي ترجمه كتاب به زبان هاي جديد قرار گرفت.
از جمله كتابهاي ديگري در رشته تاريخ نگاري عصر كلاسيك به زبانهاي جديد ترجمه شد بايد به « بازگشت گزنفون» اشاره كرد. در 1504 به فرانسويي توسط كلود دو سي سل ، در 1540 به آلماني ازبونر ، در 1548 به ايتاليايي از دو منيچي در 1552 به اسپانيايي توسط گراسيان و در نهايت ، 1623 به انگليسي از ج. بينگام.
ترجمه لاتيني « زندگي هاي همانند » نوشته پلوتار فس كه درباره شرح حال سرداران و مردان بزرگ يوناني - رومي بود هم به زبانهاي جديد اروپايي ترجمه گرديد. البته اين ترجمه به صورت تكه تكه و به زبانهاي مختلف انجام شد ( ترجمه هشت تن به زبان اسپانيايي و زندگي شش تن ديگر به زبان فرانسوي!) . سرانجام در 1559 مترجم بزرگ فرانسوي ،ژاك آميو كه از استادي بورژ به مقام اسقفي اوگزر ارتقاء يافته بود همه كتاب را به نحو عالي و كامل ترجمه كرد. اين ترجمه تا چند قرن مقام خود را در ادبيات فرانسه محفوظ داشت و مونتني آن را يكي از دو اثري ميدانست كه بر تفكر او تأثير عميق گذاشته بود.
ترجمه انگليسي همين كتاب توسط تامس نورث، باز هم توسط ويليام شكسپير مورد استفاده فراوان قرار گرفت (همانگونه كه مسخ شدگان اويد چنين وضعي پيدا كرده بود.) خاطرات قيصر در قرن چهارد هم به فرمان شارل پنجم به زبان فرانسويي ترجمه شد. اثر ديگر او «در باب نبرد گل» در 1507 توسط رنيگمان فيلسيوس به زبان آلماني انتشار يافت. ترجمه كامل انگليسي آن از گولونيگ در 1565 منشر شد. كتاب سالوستيوس نيز به فرمان شارل پنجم، پادشاه فرانسه ترجمه شده بود . مردم اسپانيا توجه بسيار به تاريخ روم داشتند . ترجمه اسپانيايي همين كتاب به وسيله فرانسيسكو و يدال ده نويا انجام شد ( البته يك قرن بعد از ترجمه فرانسوي كتاب!) بعدها ترجمه آلماني آنها و فرانسوي آن ( ترجمه ديگر به دست آمده توسط فون پله نينگن و مگره). ليويوس ( نويسنده شهير تاريخ روم) از دير باز شهرت داشت و به همين سبب مدتها پيش كتابش به ترجمه در آمده بود. اين كار توسط بوكاچو و پتراك انجام شد. ترجمه اسپانيايي پدرو لوپس ده آيالا ، رئيس هيئت داوران كاستل، اثري فوق العاده بود. شوفرلين و ويتيگ در 1505 آن را به آلماني بر گرداندند. با انضام چند دفتر تازه يافت شده از اين كتاب ، كارباخ همين ترجمه را دوباره تجديد چاپ كرد. مترجم فاضل و زبر دست انگليسي فيلمون هولاند ، اين كتاب را به انگليسي ترجمه كرد.
آثار تاكتيوس مورخ دشوار نويس ، را در 1535 ميكلوس به آلماني در آورد. سالنامه (16 مجلد از عصر كلاسيك) بوسيله دولا پلانش و فوشه به فرانسوي ترجمه شد. هنر ي سوايل و گرينوي بخش هايي از سالنامه را به زبانهاي انگليسي و آلماني ترجمه كردند.
از حجم عظيم آثار تاريخي ترجمه شده در عهد رنسانس ما مي توانيم اهميت و تأثير فرهنگ كلاسيك در پيدايش و رشد و شكوفايي رنسانس را تخمين بزنيم.

پس از برسي آثار تاريخي ترجمه شده ( روزنگارها- سالنامه ها- شرح زندگي و وقايع مهم و...) به تشريح آثار فلسفي ترجمه شده از عصر كلاسيك مي پردازيم. آثاري كه در حقيقت مغز متفكر و كانون انديشه عصر كلاسيك را تشكيل مي داده و از عوامل شهرت طلايي اين عصر ، در تاريخ بشريت است.
از نسخه هاي لاتين فراواني كه از آثار افلاطون موجود است مجموعه كاملي بود كه در 1482 توسط فيسينو به نام خاندان مديچي فراهم آمده بود. نخستين ترجمه انگليسي از اين اثر توسط اسپنسرو با نام آخيوخوس انجام شد (در سال 1592). تعدادي از رسالات افلاطون نيز جدا جدا به زبان فرانسوي ترجمه شد (مانند كريتون و ايون كه توسط دووال و لوبلان ترجمه گشت.) سرانجام اومانيست بزرگ ، لويس لو روآ دست به ترجمه رسالات مهمتر زد (شامل فايدون- مهماني و جمهوري ).
از جمله حوادث هولناكي كه در ترجمه غلط از آثار افلاطون رخ داد ، مجازاتي بود كه اتين دوله را در سال 1546 گرفتار كرد. دوله چون به افلاطون نسبت بي اعتقادي به جاودانگي روح داده بود، در آتش سوزانده شد!! سياست ارسطو ، از مهمترين و بنيادي ترين كتاب هاي فلسفه سياست توسط نيكلاس اروسم ترجمه شد اما نسخه لويس لوروآ در 1568 جاي آن را گرفت.
برو چولي در 1547 آن را به ايتاليايي بر گرداند. ترجمه انگليسي اين كتاب نه از متن لاتيني كه از متن فرانسوي لوروا به دست آمده بود. لوروا پس از آن اخلاق ارسطو را نيز در قرن شانزدهم به فرانسوي ترجمه كرد، البته اين اثر قبلا توسط يكي از مترجمان دربار شارل پنجم ، ترجمه شده بود .
كارلوس ده و يانا وظيفه بر گرداندن اين اثر به اسپانيايي را بر عهده گرفت. ترجمه انگليسي از متني ايتاليايي به دست آمده كه ويلكينسون آن را يافته بود. منبع اين متن ايتاليايي احتمالا ترجمه برنتو لاتيني بوده است. با «مقالات اخلاقي» نوشته پلوتو فاروس پيش از اين آشنا شديم كه آميزه اي از ظرافت و ادب و عقل عملي بود. اين مقالات اغلب جدا جدا ترجمه شده است كه از مهمترين نمو نه هاي آن مقاله « در باب تعليم و تربيت» است كه به وسيله سر تامس اليوت ترجمه شده است. مقاله «در باب آرامش خاطر» توسط ويات از متن لاتيني بوده ، ترجمه شد و يا ترجمه چهار مقاله كه بين سالهاي 1558 و 1561 توسط بلو نرويل صورت پذيرفت. ترجمه كامل اين مقالات به زبانهاي آلماني توسط فون اپندورف و زيلانور و در نهايت يوناس لوشينگر انجام شد هولاند و آميو اين مقالات را به انگليسي و فرانسويي ترجمه كردند .ترجمه فرانسوي آميو، از ديگر آثار معتبر او محسوب مي گردد. رسالات كوچك سيسرو (درباب دوستي- در باب پيري) نيز محبوبيت عام داشت. لوران پره مي يرفه (كه در سال 1418) در گذشت، اين دو رساله را به زبان فرانسوي بر گردانيد. از اين دو رساله، رساله نخست توسط جان تيپ تافت (از اعيان ورستر) به انگليسي ترجمه شده بود. همين ترجمه توسط كاكستون به همراه ترجمه متن فرانسوي مي يرفه در 1481 به چاپ رسيد. ترجمه متن فرانسوي را احتمالا باتونر انجام داده بود. يوهان فري هرزوشو آرتزنبرگ هردو رساله را به آلماني ترجمه كرد و با انضمام « مباحثات توسكولوم» در كتابي با عنوان سيسروي آلماني به چاپ رساند. پس از آن ترجمه هاي پي در پي و مسلسل واري از اين مقالات توسط مترجمان چون هر نيگتون- نيوتن و ژان كولن به چاپ رسيد. گاهي از يك منبع ترجمه هاي دست دومي انجام مي شد كه يكي بسيار قوي و ديگري بسيار ضعيف بود ( مانند ترجمه هاي و تينگتون و گريمالد از ترجمه جديد شوآر تزنبرگ).
رساله پارادوكسها از ديگر آثار محبوب سيسيرون نيز به زبانهاي آلماني -فرانسوي و انگليسي ترجمه گشت و در نهايت يكي از زيباترين آثار سيسيرو ( خطيب مشهور رومي ) كه همانا قطعه نا تمام روياي «سي پيو» نام داشت به وسيله تامس نيوتن در 1569 به زبان انگليسي تر جمه شد. از ديگر نسخه هاي لاتيني مهمي كه در باب فلسفه ترجمه شد ، نامه ها و رسالات اخلاقي بود كه سنكا، خطيب و حكيم مشهور رومي نگاشته بود و با چاپ عالي ارسموس در سال 1515 بيش از پيش رواج يافت. ترجمه هايي از اين نسخه هاي لاتيني به زبان فرانسوي و توسط ميكل هر به زبان آلماني در قرن چهاردهم موجود بود. در 1519 ديتريش فون پله نينگن « تسلاي مارسيا» را به آلماني ترجمه كرد. رساله «در باب مصالح» توسط آرثر گولدينگ در سال 1557 و مجموعه آثار به نثر سنكا توسط لاج به زبان انگليسي ترجمه شد. اين ترجمه اخير در 1614 انجام گرفت و منبع آن احتمالا كتابي است كه با تونر درباره آثار سنكا به رشته نگارش در آورده است. گولدينگ پيش از اين ترجمه ، بسياري از آثار جاويد اويد را ترجمه كرده بود.

اروپاي وحشي و اقوام شمالي غير متمدن آن كه مالك و فر مانرواي بخش مهمي از اين قاره سبز شده بودند ، از طريق همين ترجمه ها با آثار فلسفي غني و قدرتمند كلاسيك آشنا شدند و سنگ بناي نهاد فلسفي بزرگي را نهادند كه بعد ها بزرگترين فلاسفه تاريخ جهان (كانت-هنگل-اسپنيوزا و البته نيچه) در همين نهاد متولد شدند. آثار كلاسيك و فرهنگ و تفكر همراه آن در روشهاي گوناگوني در تفكر ويران اروپاي قرون وسطي نفوذ كردند تا دروازه هاي رنسانس را بر آن بگشايند. درست مانند جريان آبي كه در ديواري ضخيم و بلند راههاي نفوذ گونا گوني را براي خود بازي مي كند. اين سوراخهاي كوچك سرانجام باعث فرو پاشي اين ديوار خواهد شد. اين ديوار (ديوار جهل و ناداني) هر چقدر هم كه ضخيم باشد در مقابل جرياني جاري و قدرتمند ( كه نشانگر فكري غني و پوياست) توان مقاومت ندارد.
از جمله آثار ترجمه شده ديگر در رنسانس بايد به نمايشنامه ها اشاره كرد. موضوع غريبي است كه مترجمان دوران رنسانس از نمايش نويسان يوناني به غفلت گذشتند و از اين رهگذر آسيب سنگيني به ادبيات وارد كردند. ترجمه آثار آيسخولوس و اريستو فانس در زبانهاي جديد بسيار نادر و از آثار اوريپيدس و سوفوكلس ضعيفتر و ناقصتر بود . البته با كمدي هاي رومي وتراژديهاي سنكا بهتر از اين رفتار شد. در توجيه اين بي توجهي مي توان سه دليل ارائه كرد:
اول زبان سنگين و تفكر پيچيده اين نمايشنامه ها، دوم جذابيت فوق العاده آثار پرزرق و برق سنكا و سوم وجود ترجمه هاي لاتيني بسيار ساده تري كه اراسموس و بوكانان انجام داده بودند. دليل چهارمي هم ممكن است وجود داشته باشد، يعني هر كس زبان يوناني را به رواني مي دانست و در شعر نيز دستي داشت، رقابت با شاعران كلاسيك را ترجيح مي داد تا اينكه هم خود را مصروف كار ترجمه كند . از جمله نمايشنامه هاي مهم ترجمه شده الكتراي سوفكلس بود كه به وسيله فرنان پرس ده اليوا زير عنوان «انتقام آگا ممنون» به زبان اسپانيايي ترجمه شد و آنتيگونه كه ژان آنتون در 1573 آن را به فرانسه ترجمه كرد. پدر ژان آنتوان ( لازار دوبائيف) در 1537 الكترا را به فرانسه ترجمه كرده بود. بعدها آنتيگونه توسط آلاماني- ايتاليايي ترجمه گشت و همين متن منبع بر گردان به انگليسي توسط تامس واستون را فراهم آورد .
قوي ترين ترجمه ها از آثار اوريپيدس ، ترجمه هاي ايتاليايي بود ( مانند هكو با- مده آ- زنان فنيقي و...) اين تر جمه ها توسط لود وويكو دولچه صورت پذيرفت . بعدها هكو بابه اسپانيايي و فرانسوي نيز ترجمه گشتند ( به وسيله پرل ده اليوا و بوشتل و آميو). پس از آن تا مدت 120 سال هيچ نمايشنامه يوناني به زبان فرانسوي ترجمه نشد. او مانيست هاي استراسبورگ ( شهر مرزي آلمان و فرانسه ) بسياري از نمايشنامه هاي يوناني را به آلماني ترجمه كردند ، از جمله «ايفي گينا در اوليس» در قرن شانزدهم و توسط ميكل بابست.
تقريبأ هيچ ترجمه مهمي از آثار يوناني در اين سبك به زبان انگليسي وجود ندارد بجز ترجمه زنان فنيقي در سال 1566 كه فرانسيس كين ول مرش و جورج گاسكني با عنوان يوكاستا انجام دادند و مأخذ آن نسخه ايتاليايي دولچه بود. ساده ترين نمايشنامه اريستو فانس (پلو توس) را رنسار در 1550 به فرانسه ترجمه كرد. اين اثر را پدرو سيمون ده آوريل به اسپانيايي برگرداند. در مقابل اين نمايشنامه نويسان بزرگ، آثار پلائوتوس شانس بيشتري يافتند مدتها قبل توسط شاعران درباري فرارا در 1486 ترجمه شدند. نسخه هاي ايتاليايي فراواني از همين آثار بعدها انتشار يافت« آمفي تريون» به دست فرانسيسكو لوپس ده و يا لوبوس به سال 1515 ترجمه شد. « برادران مناخموس» در 1595 به انگليسي ترجمه شد احتمالا در « كمدي اشتباهات» مأخذ شكسپير بوده است. اين اثر و « كمدي دوباسكيد» را مدتها قبل، اديب آلماني آلبرخت فون آيب ترجمه كرده بود. در پي آن كمدي كوزه طلا و استخيوس هم به آلماني ترجمه شد ند. نسل نويني از نمايش نامه نويسان ، ايتاليايي پا به عرصه وجود نهادند و با پرداخت نو و بازسازي كمديهاي پلائوتوس آثار تازه اي آفريدند. در اين ميان ترنسيوس هر چند در زمينه نمايشنامه نويسي چندان مطمع نظر نبود ولي به دليل سادگي و مؤدبانه بودن آثارش با اقبال مترجمان مواجه شد از جمله بايد به ترجمه كامل آثار ترنسيوس به زبان فرانسوي توسط ك. استين.ژ بورليه و آنون در 1566 اشاره كرد. اين اثر بوسيله پدرو سيمون ده آوريل به اسپانيايي و توسط روحاني پيورتين، ريچارد بر نارد به انگليسي ترجمه شد.
آثار معتبر سنكا ( مده آ- تي يستس - زنان تروآيي) همراه قطعاتي از نمايشنامه هاي ديگر او توسط آنتونيو ويلا راگوت به زبان كاتالوني ترجمه شد. مهمترين و اثر بخش ترين ترجمه هاي آثار سنكا به زبان بومي، برگردان انگليسي « ده تراژدي» بود كه توسط 6 مترجم انجام پذيرفت. مانند ترجمه هاي ايتاليايي دو لچه و يا ترجمه هاي فرانسوي آگاممنون از شارل توتن. به دنبال آن ترجمه هاي فرانسوي ديگر از آثار سنكا انجام شد (جنون هركولس- تي يستنس - آگا ممنون و حتي نمايشنامه مجعول اكتاويا) با ترجمه هاي رولان بريسه و بنوآ بودوئن.

قسمت قبل   قسمت بعد
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837