جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  28/01/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > ضرب المثل

لقمان را حكمت آموختن
گروه: ضرب المثل

هر گاه كسي در مقام موعظه و نصيحت نسبت به افراد بزرگتر و داناتر از خود برآيد قبل از تمهيد مقدمه و بيان سخن از باب تواضع و فروتني گويد:«اگر چه لقمان را حكمت آموختن شرط ادب نيست» و با اين عبارت:« پند و دلالت من، حكمت به لقمان آموختن نيست» و مشابه جملات بالا كه همه و همه دلالت بر حكمت سرشار لقمان مي كند.

اكنون ببينيم اين حكيم عاليقدر كيست و ميزان حكمتش تا چه پايه بوده كه نام ناميش ورد زبان خاص و عام گرديده است.

لقمان حكيم بنابر روايات اصلش حبشي و به روايتي غلامي سياه از مردم سودان بود و در زمان داود پيغمبر مي زيست. چهره اي سياه و نازيبا ولي دل روشن و روحي آرام و مغزي متفكر داشت. در سنين جواني اسير شد و در سلك غلامان يكي از افراد بني اسراييل درآمد. مالك و صاحبش مردي تندخود و عصبي مزاج بود و با او به سختي رفتار مي كرد ولي لقمان در همان عنفوان شباب و جواني در مقابل مشكلات و مصائب زندگي صبر و بردباري نشان مي داد. گويند روزي مالك لقمان گوسفندي ذبح كرد و به لقمان دستور داد بهترين و شريفترين اعضاي گوسفند ذبح شده را نزد وي بياورد. لقمان دل و زبان گوسفند را بريد و نزد صاحبش آورد. روزي ديگر كه گوسفند كشته بود از لقمان خواست كه بدترين و پست ترين اعضاي گوسفند را حاضر كند. آن حكيم بزرگوار مجدداً همان دل و زبان گوسفند را نزد مولايش برد. چون سر اين حكمت از لقمان سؤال شد جواب داد:

«هر گاه كه زبان از اقوال ناشايست بري و پاك باشد خردمند آن را بهترين اعضاي شمارد والا بدترين اعضايند. به قول شاعر: «خوشبخت آن كسي است كه دلش با زبانش يكيست.» مالك اسراييلي را اين سخن خوش آمد و لقمان را از قيد رقيب و بندگي آزاد كرد. به قول ناصر خسرو:

آباد به عدل گشت گردون

و آزاد به عقل گشت لقمان

شبي از شبها كه لقمان در مناجات بود از درگاه قاضي الحاجات ندا رسيد كه: «نبوت حكمت يكي را انتخاب كن.» لقمان عرض كرد كه: طاقت بار نبوت را ندارد زيرا حكومت ميان مردم بس دشوار است. پس خداي تعالي ملكي فرستاد و لقمان را حكمت آموخت: ولقد آتينا لقمان الحكمة آيه.

به اين جهت لقمان حكيمترين مردم زمين گرديد و هيچ يك از شئون زندگي و دقايق حيات از نظر تيزبين او دور نبوده است. همه چيز را به چشم بصيرت مي ديد و در بوته عقل مي گداخت. ناسنجيده سخن نمي گفت و چون لب به سخن مي گشود بياناتش به لطايف حكمت آميخته بوده است. صبر و سكوت در صدر برنامه زندگيش قرار داشت و هميشه شاگردانش را به رعايت اين دو اصل توصيع مي فرمود، چه صبر را وسيله تسكين آلام و تشفي قلب مي دانست و سكوت را وسيله توجه به ذات احديت و تفكر و انديشه در عالم هستي مي شناخت.

در صبر و شكيبايي و قدرت اراده به درجه اي بود كه چند فرزندش پيش چشم او جان سپردند و او از جزع و زبوني، ديدگان را به سر شك نيالود. كمتر در خانه مي ماند و غالباً به دامن طبيعت پناه مي برد تا محسوسات را با مشهودات بياميزد و بيانات و مواعظش چاشني شهود داشته باشد.

لقمان همان چهره نام آوري است كه ادب از بي ادبان مي آموخت و اين شيوه مرضيه اش ورد زبانها گرديد. خلاصه لقمان اعجوبه زمان و نادره دوران بود كه نصايح حكيمانه اش پس از گذشت قرون متمادي هنوز چون برگ گل طراوت و تازگي دارد. از سخنان اوست:

«بدي كه مردم با تو كنند و نيكي كه تو با مردم كني فراموش بايد كرد. خدا و مرگ را ياد بايد داشت.»

   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837