جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  31/01/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > ضرب المثل

مگر سر اشپختر آوردي؟
گروه: ضرب المثل

عبارت مثلي بالا كه بيشتر در تهران و مناطق شمالي و شمال غرب ايران مصطلح است هنگامي كه به كار مي رود كه شخصي سرزده وارد شود و مطلب كم اهميتي را بدون تمهيد مقدمه و با شتاب و اضطراب و دستپاچگي عنوان كند و انتظار شگفتي و ناراحتي از شنوندگان را داشته باشد. جواب و عكس العمل مخاطب در مقابل چنين شخص مضطرب و شتاب زده اين است كه:«چرا اين قدر دستپاچه هستي؟ مگر سراشپختر آوردي؟» سابقاً در اين گونه موارد مي گفتند:«مگر كلۀ عمر آوردي؟» و يا به عبارت ديگر:«مگر فرمان عمر آوردي؟» كه هنوز هم گاهگاهي به كار مي رود ولي از زمان فتحعلي شاه قاجار به بعد ضرب المثل بالا جايگزين اين دو عبارت شده است.
اكنون ببينيم اين اشپختر كيست و سر بريده اش را به كجا و نزد چه كسي برده اند كه صورت ضرب المثل پيدا كرده است. به طوري كه مي دانيم در زمان فتحعلي شاه قاجار دوبار بين ايران و روسيل تزاري جنگهاي خونيني روي داد كه جنگهاي دورۀ اول در سال 1228 هجري قمري به انعقاد عهدنامۀ گلستان و جنگهاي دورۀ دوم در سال 1243 هجري قمري به عهدنامۀ تركمانچاي منتهي گرديده است. بحث در پيرامون علل بروز اختلاف و جنگها و لشكركشيهاي ايران و روسيه كه از سال 1218 تا سال 1243 هجري قمري غالباً درگير بود از حوصلۀ اين مقاله و موضوع مورد بحث ما خارج است.
اجمالاً آنكه ناحيۀ گرجستان مطمع نظر دولت تزاري بود و سياست روسيه بر تصرف اين منطقۀ حساس تعلق گرفته بوده است، لذا تحريكات و دخالتهاي نارواي آنها في الواقع علت العلل جنگهاي بيست و پنج ساله گرديده است. باري، چون الكساندر اول به امپراطوري روسيه رسيد گرگين خان والي گرجستان مانند پدر خود هراكليوس حاضر نشد حمايت روسيه را بپذيرد و نسبت به سلطنت ايران وفادار باقي ماند، ولي مع الاسف در همان اوان بدرود زندگي گفت و دولت تزاري روسيه كه منتظر چنين فرصتي بود علي رغم خانوادۀ گرگين و بسياري از امراي گرجستان كه به تابعيت حكومت روس تن درنمي دادند به آن منطقه لشكر كشيده آنجا را ضميمۀ خاك خود نموده اند.
اين واقعه كه در سال 1218 هجري قمري روي داده بود موجب تشديد اختلاف و بروز جنگ گرديده سپاهيان روس به طرف شهر گنجه يورش بردند و آنجا را به تصرف خود درآوردند ولي حكام قراباغ و بعضي از نواحي ديگر با دولت تزاري بناي چاپلوسي و مداهنه را گذاشته از تعرض مصون ماندند. فتحعلي شاه قاجار فرزند و وليعهد خود عباس ميرزا را به مقابله با دشمن فرستاد و در جنگهاي عديده كه بين دو سپاه روي داد و غالب جنگها سربازان ايراني حقاً جلادت و رشادت به خرج دادند و در مقابل اسلحۀ سنگين و آتشين و لشكريان منظم دشمن ايستادگي كردند به قسمي كه ژنرال سيسيانوف سردار نامدار روسيه در آن سال از عهدۀ تسخير شهر مستحكم ايروان برنيامد و ناگزير به شهر تفليس بازگشت. زمستان سال بعد ژنرال مزبور مجدداً به شيروان آمد و از آنجا آهنگ بادكوبه كرد و خواست حسينقلي خان و حكمران آنجا را با مواعيد فريبنده به سوي خود جلب كند. چون وسايل ملاقات فراهم گرديد و طرفين بيرون قلعۀ بادكوبه به مذاكره و مشاوره نشستند سربازان ايراني به دستور قبلي حسينقلي خان فرماندۀ اعزامي ناگهان بر سر ژنرال سيسيانوف ريخته او را كشتند و سر و دستهايش را حسينقلي خان براي فتحعلي شاه فرستاد. به روايت ديگر از نوشتۀ شادروان سعيد نفيسي:«... در اين مصطفي قلي خان شرواني كه از جانب ايران حكمراني باكو را داشت و حسينقلي خان قاجار كه از تبريز با لشكرياني به ياري او آمده بود و ايشان هم گرفتار همان دشواريها و سرما شده بودند قرار گذاشتند در بيرون شهر ملاقات كنند و قراردادي در متاركۀ جنگ بگذارند.
«حسينقلي خان نقشۀ خائنانه اي كشيد و چون قرار گذاشته بودند كه تنها و با دو سه تن از همراهان خود بروند وي ابراهيم خان عم زادۀ خود را همراه برداشت و چون از شهر بيرون آمدند و به ژنرال سيسيانوف رسيد و بناي گفتگو را گذاشتند ژنرال روسي با اطمينان تمام گرم گفتگو بود و متوجه خطري نبود و همين كه حسينقلي خان اشاره كرد ابراهيم خان با تفنگي كه در دست داشت تيري از پشت سر به او زد و گلوله از سينه اش بيرون رفت و به روي در افتاد و سر او را فوراً بريدند و با كمال عجله به تهران به دربار فتحعلي شاه فرستادند و با كمال شتاب به تهران آوردند و فتحعلي شاه در موقع ورود آن سر بريده به سلام نشست و شهر تهران را چراغان كردند و چون به منتهاي شتاب آن را به تهران آوردند از آن روز در زبان فارسي مثل شد كه مرگ سراشپختر مي آوري؟» در حال حاضر اين عبارت به صورت « مگر سر آورده اي ؟ » استفاده مي شود .

   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837