جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  01/02/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > ضرب المثل

مرگ مي خواهي برو گيلان
گروه: ضرب المثل

در عبارت مثلي بالا كه بعضي گيلان و برخي كيلان از توابع شهرستان دماوند تلفظ مي كنند كلمۀ گيلان كه همان استان يكم باشد صحيح و ضرب المثل بالا مربوط به آن منطقه است. موقع و مورد استفاده از اين ضرب المثل هنگامي است كه شخص از لحاظ تأمين و تدارك زندگي كاملاً آسوده خاطر باشد. تمام وسائل و موجبات يك زندگاني مرفه و خالي از دغدغه و نگراني برايش فراهم باشد و هيچ گونه نقص يا نقيصه اي در امور مادي يا معنوي احساس نكند. در چنين موقع اگر باز هم شكر نعمت نگويد و حس زياده طلبي خود را نتواند اقناع و ارضا كند دوستان و آشنايان از باب طنز يا تعريض مي گويند: مرگ مي خواهي برو گيلان. يعني با اين همه تنعمات و امكانات، ديگر عيب و نقصي در زندگاني دنيوي تو و جود ندارد تا جاي گله باقي بماند مگر موضوع مرگ، مرگ بي زحمت، مرگي كه بازماندگانت را دچار كمترين زحمت و دردسر نكند. حصول چنين مرگ مطلوب و خالي از اشكال و دشواري تنها در منطقۀ گيلان ميسور است، آن هم به دليلي كه ذيلاً خواهد آمد:

به طوري كه بعض افراد موجه و مطلع به نگارنده اظهار داشته اند سابقاً در منطقۀ گيلان معمول بود كه اگر شخصي ديده از جهان فرو مي بست به خلاف روش و سنتي كه در ساير مناطق ايران متداول است براي مدت يك هفته تمام تسهيلات زندگي را براي بازماندگان متوفي تدارك مي ديدند تا از اين رهگذر تصديع و مزاحمتي مزيد بر تألمات روحي و سوگ عزيز از دست رفته احساس نكنند، بدين ترتيب كه همسايگان و بستگان متوفي متناوباً شام و ناهار تهيه ديده به خانۀ عزادار مي فرستادند و به فراخور شأن و مقام متوفي از تسليت گويندگان و عزاداران پذيرايي مي كردند.

خلاصه مدت يك هفته در خانۀ عزاداران و داغديدگان به اصطلاح محلي برنج خيس نمي شد و دودي از آشپزخانۀ آنها متصاعد نمي گرديد. نمي دانم گيلاني هاي عزيز ما، اكنون نيز بر آن روال و رويه هستند يا نه؟ در هر صورت راه و رسمي نيكو و شيوه اي مرضيه بوده است زيرا اخلاقاً صحيح نيست كه پس از وقوع مرگ و مصيبتي، آحاد و افراد مردم تحت عنوان تسليت و همدردي همه روزه به خانۀ متوفي بروند و عرصه را آن چنان بر ماتم زدگان تنگ كنند كه غم مرده را فراموش كرده در مقام التيام جراحتي كه از ناحيۀ دوستان غافل و نادان وارد آمده است برآيند. تسليت يك بار، همدردي هم يك بار. تردد و رفت و آمد روزان و شبان جز آنكه براي عزاداران مزيد بر علت شود موردي ندارد، علاجي بايد كرد كه از دلهايشان خون نيايد نه آنكه قوزي بالاي قوز و غمي بر غمها علاوه شود. گيلاني ها جداً رسم و سنت خوبي داشتند. اميد است در حال حاضر مشمول تجددخواهي واقع نشده آن شيوۀ نيكو را به دست فراموشي نسپرده باشند. باري، غرض اين است كه چون اين گونه عزاداري براي مردگان مورد توجه سكنۀ ساير مناطق ايران قرار گرفته بود لذا به كساني كه با وجود زندگي مرفه و سعادتمند باز هم ناسپاسي كنند در لفافۀ هزل يا جد مي گويند: «مرگ مي خواهي برو گيلان.»

   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837