جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  31/01/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > ضرب المثل

دست به آسمان برداشتن
گروه: ضرب المثل

آدمي به هنگام ضعف و بيچارگي، آنجا كه قدرت و توانايي زورمندترين افراد بشر قادر به حل مشكل نباشد ناگزير از توسل و استغاثه به درگاه حكيم علي الاطلاق است و از او يعني خداي قادر متعال مي خواهد كه دردش را درمان كند و مرهمي بر قلب پريش و مجروحش نهد.

طريقل توسل و استغاثه در چنين مواردي معمولاً دست به آسمان برداشتن است به اين طريق كه دو دست را به سوي آسمان بلند مي كند، چشمانش به افق دور دست ناپيدايي خيره مي شود و سپس آنچه در دل دارد در نهايت عجز بر زبان مي آورد.

اكنون ببينيم آن واقعۀ تاريخي چيست و چگونه دست به آسمان برداشتن به صورت رسم و سنت مذهبي درآمده است. حضرت عيسي بن مريم مانند ساير پيامبران مرسل در دوران رسالت خويش متحمل سختيها و دشواريهاي فراوان گرديد و يهوديان منطقۀ فلسطين كه تبليغات و تعليماتش را با مصالح و منافع خود مغاير و مباين ديدند از همه جهت او را تحت مضيقه و سخريه قرار مي دادند. حضرت عيسي كه فرستاده و رسول خدا بود از اخافه و ارعاب مخالفان و معاندان نهراسيده همه روزه در پرستشگاه اورشليم به نشر تعاليم الهي مي پرداخت و مردم را به صراط مستقيم نيكوكاري و پايمردي در راه حق و عدالت دعوت مي كرد. او و دوازده نفر حواريونش هر روز از شهري به شهري و از روستايي به روستايي ديگر مي رفتند و شريعت و آيين جديد را بر مردم عرضه مي كردند.

حضرت عيسي دست شفابخش داشت كه بيماران را شفاي عاجل و نابينايان را بينايي كامل مي بخشيد و همين خود بر حقانيت و آوازه اش مي افزود. فريسيان يا ملايان يهودي چون از هيچ راهي نتوانستند بر حضرت عيسي دست يابند و زبان گويايش را خاموش كنند به پونتيوس پيلاتوس كه از طرف روميها حاكم شهر اورشليم يا يهوديه بود شكايت بردند و مدعي شدند كه عيساي مسيح علاوه بر كافر بودن! بر حكومت شوريده است و داعيۀ سلطنت در سر مي پروراند.




پونتيوس پيلاتوس ابتدا زير بار قبول اين حرفها نرفت ولي چون مي ترسيد كه در نتيجۀ اقامت مسيح در شهر اورشليم شورش برپا شود وي را بازداشت كرد و قصدش اين بود كه پس از چند روزي آزادش كند. فريسيان چون به قصد و نيت حاكم رومي پي بردند قوياً پافشاري كرده آن قدر كوشيدند تا حضرت عيسي را به مرگ محكوم كردند.

در آن عهد و ازمنه رسم بر اين بود كه روز عيد فصح فرمانرواي شهر، يكي از محكومين به مرگ را مي بخشود و عفو مي كرد.از جملۀ محكومين به مرگ به جز حضرت عيسي مرد شرير و بدسابقه اي به نام باراباس بود كه علاوه بر جنايات و خلافكاريهاي فراوان، بر ضد دولت روم نيز قيام كرده بود. چون روز عيد فصح (عيد پاك) فرا رسيد پيلاتوس حاكم رومي بر بام دارالحكومه بالا رفت و از مردم خواست كه از اين دو محكوم يعني عيسي و باراباس يكي را انتخاب كنند تا مشمول عفو و بخشودگي قرار گيرد. در اينجا افسون يهوديان كارگر افتاد و جمعيت مردم آزادي باراباس را بر آزادي مسيح ترجيح دادند.

پيلاتوس چون وجداناً حضرت عيسي را مقصر و قابل مجازات نمي دانست در حالي كه دستها را به آسمان برداشته بود خطاب به فريسيان و يهودياني كه آنان را مسئول سرانجام حضرت عيسي مي دانست چنين گفت:«من در مرگ اين مرد درستكار بي تقصيرم و اين شماييد كه او را به مرگ مي سپاريد.» و اشاره به اين عمل او يعني دست بر آسمان برداشتن، امروز مثل است.

   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837