بحث در مورد اصول صحيح ترجمه و امانت در ترجمه بحث جديدي نيست اما متاسفانه همواره شاهد چاپ كتبي با ترجمه هاي نارسا هستيم كه اقاي ناصر محمدي با طنززيباي خود اشكالات برخي از اين ترجمه ها رابيان كرده اند.در اين مطلب سعي شده است به برخي از علل ضعف ترجمه و مقا لات در اين مورد اشاره شود. آقاي ابولمحسن نجفي در كتابي تحت عنوا ن(مسئله امانت در ترجمه)2 نوشته اند: در خوب ترجمه كردن يعني نوشتن متني كه....اگر نويسنده زبان مادريش همان زبان مترجم مي بودآن را مي نوشت.چنين ترجمه اي مستلزم دانش، هوش، تخيل و توجه بسيار است. دركتاب(نگرشي به مسئله امانت در ترجمه)اثر كاظم لطفي پورساعري ميخوانيم: كه نحوه بيان به اندا زه خود پيام اهميت دارد ومترجم بايد نحوه بيان متن مبداء را در متن مقصد منعكس كند. آقاي صالح حسيني در كتاب (( ترجمه امين كدام است))4 معتقدند كه ناتواني ما در ترجمه نمو نه ها يي مانند اشعار سعدي .حافظ وشكسپير به اين سبب است كه از موهبت خلا قيت شاعرانه نصيبي نداريم. به عبا رت ديگر، آيند ساختن يك چيز است وسكندري دا نستن آن چيز ديگر......... آقاي محمد رحيم اخوت در مطلبي تحت عنوا ن(( گذري در بن بست زبان گشايش دربن بشت زبان))5 پس از برسي اشكالات موجود در ترجمه مقالات دكتر محمد رضا نيكفر در باره انديشه هاي هايدگر، به بررسي نارسايي زبان فارسي در رساندن مفاهيم فلسفي مي پردازند: چند سال پيش با دوستي كه فلسفه خوانده بود و مي كوشيد اثار فلسفي معاصر را به فارسي ترجمه كند.بگو مگويمان شد. آن دوست مي گفت كه زبان فارسي (( ما هيتا)) توانايي حمل مفاهيم فلسفي را ندارند. تصور من اين بود كه خود اين هدف ،(( ماهيتا)) و(( با لقوه)) از استعداد حمل يكي از گو نه هاي معارف بشري بي بهره باشد، سخني نسنجيده و انديشه اي غير فلسفي است. من بر اين باور بودم وهستم كه زبان فارسي به دليل ورزش در ميدان عرفاني ونا ورزيدگي در فلسفه، از توانايي با لفعل فلسفيون بي بهره است. اين زبان نميتواند انديشه فلسفي را تاب آورد. اما استعداد با لقوه وشكوفا نشدۀ فلسفيون را در نهاد اين زبان نمي توان انكار كرد.
|