اي فرزند! با نابود شدن دشمن در لشكر ايران ، همه سور بود و شادي و در سپاه توران همه خشم بود و ماتم . پيران با دلي خسته و چشماني اشكبار به نستهين گفتن :« اي پهلوان نامدار! اكنون نوبت توست كه به خونخواهي برادر ، بر ايرانيان شبيخون زده و با ده هزار سوار، از خونشان رود جاري سازي !» نستهين پذيرفت . دو بهره از شب گذشته بود كه با سپاهي گردن افراخته و كينه خواه ، بسوي ايرانيان تاخت . سپيده دم ، ديده بانان ايران آگاهي دادند سپاهي از توران در سكوت و به آرامي به ما نزديك مي شود . گودرز به لشكريانش دستور داد كه هشيار و آماده باشند . سپس گيو و بيژن را فرا خواند و از آنان خواست تا با گزيده اي از نامداران و يلان ايران ، به مقابله تورانيان بشتابند . بيژن هزار سوار دلير و پرخاشجو بر گزيد و رو به سوي دشمن نهاد . دو لشكر پر از كينه و خونخواه با هم روبرو شدند و گرزها را به كار گرفتند . ابر سياهي از خاك زمين و آسمان را تيره كرد . سپس سپهبد فرمان تير و كمان داد و باران تير بر شدمن باريدن گرفت . بيژن به نستهين رسيد و تيري بسوي اسب او انداخت، تكاور با اسب بر زمين در غلطيد و بيژن سر رسيد و با گرز چنان بر سر نستهين كوفت كه كلاهخود و سر با هم شكافت . اين ضربت سوارانش را دلير كرد ، بيژن از آنها خواست تا دمار از روزگار دشمنان ايران برآرند . سواران ايران بر تركان تاختند و زمين را با سرهاي بي تن و اسبان غرقه در خون تورانيان پوشاندند و چون دو بهره از تركان كشته شدند ، ديگران پا به گريز نهادند و بسوي لشكرشان تاختند .
پيران هر چه نگريست ، برادر را در ميان آنان نديد . سراسيمه كارآگاهي به رزمگاه فرستاد تا نشاني از نستهين بياورد . فرستاده باز آمد و خبر داد كه نستهين بريده سر در رزمگاه افتاده و ازسپاه توران ، بسياري از پاي درآمده اند . پيران از شنيدن اين خبر مدهوش بر زمين افتاد ، جامه بر تن دريد ، موي ريش بكند و هاي هاي گريست وناليد كه :«اي پروردگار! نيروي بازوانم را گسستي و اختر مرا تيره كردي ، افسوس بر آن دليرانم و دريغ از آن شيران شرزه ام . پس از اين چه كسي در رزمگاه يار و ياورم خواهد بود ؟» و به اين ترتيب پيران ناچار شد كه جنگ را آغازكند . پس دستور داد تا كوس و شيپور نواختند وسپاه را ازكوه به دشت آورد . از آن سو سپهدار ايران نيز ، سپاه را آراست و با درفش كاوياني در ميان سپاه و تيغ رانان درجلوي آن ، از كوه به هامون سرازير شدند وجنگ در گرفت . نامداران ايران با نيزه وگرز گاوسر ، چنان جنگيدند كه كسي مانندش را بياد نداشت و شبانگاه هر دو لشكر به خيمه گاه خويش بازگشتند .
|