اين بار به جاي كتاب مي خواهيم در باره كتابخانه صحبت كنيم ؛ يك كتابخانه سيار . اسم كتابخانه سيار كه مي آيد ، بي درنگ به ياد بورخس مي افتيم . اما اين كتابخانه سيار ما ايراني است قصه نويس هم نيست . و همين حالا كه اين نوشته را مي خوانيد ، كنج خانه كوچكش حتما يا مشغول خواندن است يا نوشتن .
جلال ستاري را بيشتر به عنوان اسطوره شناس مي شناسيم: گزارشگر آگاه و جدي آنچه به عنوان اسطوره شناسي ، با تمام گستردگيش در جهان گذشته و مي گذرد. اما آنها كه دستي در تئاتر دارند گمان مي كنند جلال ستاري نام يك منتقد و مترجم عرصه تئاتر است ، كسي كه بخش بزرگي از بار نظري تئاتر را ترجمه و تأليف هايش در طي سالين به دوش كشيده. كساني كه به معقوله فرهنگ نظر دارند ، وي را پژوهشگر فرهنگ مي داند و آنهايي هم كه سرشان توي متون كهن و ادبيات قديم فارسي است، خيال مي كنند او جدي ترين محقق قصص فارسي است. همه اين تلقي ها به يك نفر ختم مي شود: جلال ستاري.
او در تمام اين زمينه ها و بسياري زمينه هاي ديگر كتاب و يا مقاله نوشته. ستاري تا به امروز 70 عنوان كتاب نوشته و يا ترجمه كرده( 35 تأ ليف و 35 ترجمه) و چنانچه مي خواستيم تنها مشخصات دقيق كتابهيش را در اينجا بياوريم ، تمام صفحه پر مي شد. اگر به تاريخ اولين اثري كه منتشر كرده نگاهي بيفكنيم ، معلوم مي شود قريب چهل سال است كه او در كار توليد فرهنگ است. در جامعهاي كه در كتابخانه كمتر خانهاي هفتاد جلد پيدا مي شود ، تأليف و ترجمه هفتاد جلد كتاب و دها مقاله ، آن هم در زمينه هاي گوناگون ، يعني توليد يك فرهنگ.
فعاليت مداوم و پر بار ستاري در عرصه اسطوره شناسي چندان چشمگير بوده كه ديگر كارهاي او را در سايه قرار داده است. تأليف و ترجمه اثر سترگي به نام« جهان اسطوره شناسي» كه تا به حال شش جلد از آن منتشر شده ، به تنهايي عمري مطالعه و كنكاش مي طلبد، مطالعه اي كه از نخستين جرقه هاي اسطوره شناسي يعني كاوشهاي اوليه در آيين ها و مسلك كهن گرفته تا جديدترين تأملات و باز خواني هاي پس- مدرن در باب اسطوره را شامل مي شود. و تعجب مي كنيم وقتي در يكي از مجلدات كتاب مقاله اي مي بينيم از ژوليا كريستوا يكي از پيشروان فمينيسم و تفكر پس- مدرن . ما كه عادت كرده ايم كتابهايي را بخوانيم كه نويسندگانشان هر كدام در دوره اي از تاريخ متوقف شده اند، مايي كه يا خيال مي كنيم متجدد بودن يعني سطحي و بي ريشه بودن و يا معتقديم آنقدر بايد در متون كهن دست و پا زد و لغات « شاذ» را رصد كرد و القيه و اشعار جاهلي را ( با همان لحن جاهلي ؟) رج زد تا به يكي از فسلاي( بر وزن فضلا) عظيم الشأن بدل شد و وقتي درباره هنر و ادبيات معاصر ازمان مي پرسند يا بايد از مكتب بازگشت و ادبيات قاجار سخن بگوييم و يا اگر خيلي منورالفكر و فرنگ ديده باشيم ، از قرن هجده و نوزده اروپا براي ما به اين سابقه ذهني شگفت آور است كه گسترده دانش كسي از گذشته هاي دور تا دنياي معاصرمان، يعني همين امروز ادامه پيدا كند .
و بيشتر حيرت خواهيم كرد كه اگر روزي به ديدن جلال ستاري برويم و او را از پس ساعتها كار بر روي آخرين كتابش در باره منظومه هاي عاشقانه فارسي ، سرگرم خواندن يكي از آخرين آثار ژيل دو لوز«critique et clinique» ببينيم، كه تازه مجموعه مقاله هايي هستند بيشتر فلسفي . به گمانم آنچه ستاري را از ديگران متمايز مي كند همين گستردگي شگفت آور دانش اوست هم در طول ( از گذشته اي دور تا امروز) و هم در عرض( در زمينه هاي گوناگون). در تئآتر دلبستگي هميشگي ستاري ، نيز ماجرا همين است: او از سويي شمار زيادي مقاله در باره آثار كلاسيك تئاتر از آنتيگون و آ ژاكس گرفته تا فدر و نمايشنامه هاي پل كلودل ترجمه و تأليف كرده و از سوي ديگر اگر شماره گذشته مجله نمايش را باز كنيم ، نقدي ستايش آميز مي بينيم كه وي در باره« تجربه هاي اخير» آخرين نمايش امير رضا كوهستاني ، يكي از كارگردانان جوان و پيشرو تئاتر نوشته است. « تئاتر و دين » عنوان كتابي است كه شامل دو مقاله مفصل از گابريل مارسل متفكر متاله فرانسوي كه ستاري به فارسي بر گردانده و خود نيز در پايان مقاله اي به نام «هنر ديني» بر آن افزوده است ، مقاله اي راهگشا كه به رغم كوتاه بودن نشانگر درك درست او از مقوله هاي هنر و دين و چند و چون آميزش اين دو است. اما در مورد تئاتر حساب يك كتاب ستاري از ديگران جداست«آنتونن آرتو،شاعر ديده ور صحنه تئاتر». در اهميت آرتور همين بس كه يگانه اثر نظري او به نام « تئاتر و همزادش» را«عهد عقيق» نظريه تئاتر مي دانند .
|