فارابي مي نويسد: موسيقي، گاهي لذ٧ت بخش و نشاط انگيز است و زماني انفعالي و احساس انگيز و در لحظاتي خيال را برمي انگيزد. «در ساختمان عصبي آدمي به طور فطري سه انگيزه و سبب مهم٧ براي گرايش به دنياي موزون اصوات و موسيقي وجود دارد كه عبارتند از: شنيدن، خواندن و حركت كردن». هنر شناسان، در ميان هفت هنر، موسيقي را مؤث٧رتر و مهم تر از هنرهاي ديگر مي دانند و برآنند كه اثر آن مستقيم و با سرشت جانداران دمسازتر است شايد سعدي به همين مناسبت گفته است: اشتر به شعر عرب در حالت است و طرب گر ذوق نيست ترا كژ طبع جانوري آورده اند كه: «هرگاه داوود (ع) زبور مي خواند، هيچ كس را طاقت نمي ماند و مردم دست از كار برمي داشتند و به سماع مشغول مي شدند و مرغان و وحوش در برابرش به سماع مي ايستادند.» افلاطون گفته است: «موسيقي براي ادامه ي حيات ضروري است، شما ثقيل ترين روح را در اختيار من بگذاريد، قادرم كه به نيروي موسيقي ثقل و كدورت عارضي را از روان او زدوده، مردي هوشمند و سلحشور به شما تحويل دهم.» در گذشته برخي از بيماران را با موسيقي درمان مي كردند و امروز ثابت شده است كه موسيقي در رشد و طراوت و زيبايي بيشتر گل ها اثر فراوان دارد. هجويري نوشته است: «مي بينم كه چون اشتربان و خربنده ترن٧مي كنند، اندر آن شتر و خر طربي پيدا آيد، و اندر خراسان و عراق عادتي است كه صي٧ادان به شب آهو گيرند، طشتي بزنند تا آهوان آواز طشت شنوند و بر جاي بايستند و ايشان مر او را بگيرند». و… پيش از وي منوچهري دامغاني گفته است: اسبي كه صفيرش نزني مي نخورد آب ني مرد كم از اسب و نه مي كمتر از آب است
|