جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  31/01/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > افسانه ها و فرهنگ توده

ضحاك از اسطوره تا واقعيت
گروه: افسانه ها و فرهنگ توده
نویسنده: حمزه حسين‌زاده
منبع: دكتر ميرجلال‌الدين كزازي

اسطوره گونه‌اي جهانشناسي باستاني است كه در زباني پيچيده و چند سويه و نمادين باز نموده آمده است و پايدار مانده است.

انسان روزگاران كهن ژرفترين و نهادين‌ترين آزمونها و دريافتها و انديشه‌هايش را در اين زبان رمزآلود ريخته است و براي آيندگان به يادگار نهاده است. اين كار نيز به شيوه‌اي ناخواسته و ناآگاه انجام پذيرفته است. آنچه جهانشناسي و فرهنگ اسطوره‌اي را از ديگر فرهنگها و جهانشناسي‌ها باز مي‌گسلد و جدا مي‌دارد، همين دو ويژگي بنيادين و ساختاريِ ناخواستگي و ناآگاهي در آن است.
هرگز چنان نبوده است كه براي نمونه كسي يا انجمني آگاهانه و بخواست، بر آن سرافتد كه پهلواني نمادين و چهره‌اي اسطوره‌اي چون رستم را پديد آورد.

رستم پهلواني است كه در درازناي تاريخ ايران اندك اندك در ناخودآگاه بومي و تباري ما ايرانيان بي‌آنكه خود بخواهيم و بدانيم پديدار شده است.
او را به هيچ روي نمي‌توان با قهرمان داستاني كه نويسنده‌اي آگاهانه و به خواست خويش مي‌نويسد و مي‌آفريند، سنجيد و برابر نهاد. آن قهرمان زاييده‌ي انديشه و خواست نويسنده‌ي داستان است؛ اما پهلواني چون رستم، در گذار هزاره‌ها، به گونه‌اي ناخواسته و ناآگاه، در ژرفاهاي ناخودآگاهي تباري و نهاد فراگير مردمي ايرانيان به هم رسيده است و پديد آمده است.
روزگاري نيز از ژرفاهاي اين نهاد و ناخودآگاهي برجوشيده است و به رويه‌ي فرهنگ و خودآگاهي رسيده است و در پيكره‌ي چهره و نمادي اسطوره‌اي آشكارگي يافته است.
چهره‌هاي نمادين و اسطوره‌اي، نخست در سوي تاريك و رازآلود نهاد كه آن را ناخودآگاهي مي‌ناميم، پديد مي‌آيند و مي‌پرورند و مي‌بالند و آنگاه كه به فرازناي پروردگي و باليدگي رسيدند، آمادگي و توان بدر آمدن و پديدار شدن را در مي‌يابند و بر آفتاب مي‌افتند. آنها بدين سان همچون كودكي كه در تنگناي تاريك زهدان به هم مي‌رسد و پس از آنكه باليد و پرورد، زاده مي‌شود، در شب ناخودآگاهي به هم مي‌رسند، سپس با گونه‌اي از زايمان، در روز خودآگاهي كه نام ديگر آن فرهنگ است، روي مي‌گشايند و پديدار مي‌شوند. اين كار و سازي است كه ناخواسته و ناآگاه به انجام مي‌رسد؛ حتي اگر بنياد و آغاز آن آگاهانه باشد، همچنان مانند كودكي كه گاه نطفه‌اش را باب و مام مي‌بندند. آگاهانگي در اسطوره‌شناسي بدين معناست كه آن چهره‌ي نمادين مي‌تواند در آغاز و پيش از آنكه به نمادي اسطوره‌اي ديگرگون شود، چهره‌اي تاريخي باشد.
به سخني ديگر، اسطوره مايه‌هاي آغازين خويش را براي ساختن و پرداختن نمادها از تاريخ مي‌ستاند. چهره يا رخدادي تاريخي كه با شوري شگرف و انگيزشي افزون همراه است و از اين روي از نيرو و كارمايه‌هاي رواني بسيار برخوردار گرديده است، مي‌تواند لايه‌هاي فرازين نهاد را فرو بشكافد و راه به لايه‌هاي فرودين آن ببرد و هر چه بيش از روز روشن خودآگاهي بگسلد و در شب تاريك ناخودآگاهي بخزد و جاي گيرد. بدين سان، بستر و مايه‌اي براي پيدايي نمادي اسطوره‌اي فراهم مي‌آيد. اگر اين چهره يا رخداد تاريخي به هر انگيزه‌اي از كنام ژرف و ناشناخته و رازآلود خويش بركنده شود و بدر آيد و راه را وارونه بپيمايد و تيرگي‌هاي شب ناخودآگاهي را وانهد و به روشني‌هاي روز خودآگاهي يا فرهنگ بازآيد، يكسره ديگر سان گرديده است و ريخت و رويي نو آيين يافته است؛ به گونه‌اي كه همانندي و پيوندي برهنه و آشكار با آن چهره يا رخداد تاريخي كه بنياد و خاستگاهش بوده است، نخواهد داشت.
بر اين پايه است كه اسطوره را تاريخي مي‌دانيم كه نيك دروني و نهادين و نمادين شده است. نهادينگي برابر است با نمادينگي هر چه از رويه‌ها به ژرفاها برود و نهادينه بشود و ديگر بار از ژرفاها به رويه‌ها باز گردد، به ناچار نمادينه خواهد بود. از آن است كه زبان اسطوره ـ نيز زبان رويا كه در سرشت و ساختار با اسطوره يكسان است ـ هر آينه نمادين است. آنچه اسطوره را از رويا جدا مي‌دارد، تنها آن است كه رؤيا بازگفت يا "بازآفريدي" نمادينه و ناخودآگاهانه از سرگذشت روزانه‌ي هر كس است و اسطوره بازآفريد و بازگفتي ناخودآگاهانه و نمادينه از سرگذشت تباري در درازناي تاريخ زندگانيش در سرزمين نياكاني.
هزاران سال زيستن در سرزميني يگانه و برخورداري از پيشينه و فرهنگي يگانه كه فرهنگ و سرزمين نياكاني است، زمينه را براي پيدايي آنچه آن را ناخودآگاهي يا نهاد بومي و تباري مي‌ناميم، فراهم مي‌آورد. از آن است كه تنها مردماني داراي فرهنگ اسطوره‌اي‌اند كه پيشينه‌اي ديرياز و بيخي ستبر و گشن در تاريخ دارند. بر پايه‌ي آنچه به كوتاهي نوشته آمد،‌ يكي از بايستگي‌هاي اسطوره‌شناس آن است كه بتواند راز نمادها را بگشايد و چيستي و چوني آنها را باز نمايد و در مرز توان خويش بكوشد كه خاستگاه تاريخي آنها را از پرده بدر اندازد و آشكار بدارد كه تاريخ چرا و چگونه به اسطوره ديگرگون شده است.
در پي اين تلاش كه نيك شورانگيز و فسونبار نيز مي‌تواند بود، اسطوره‌شناس به نماها و چشم‌اندازهايي ديگرسان و نابيوسان (= غيرمنتظره) و "از گونه‌اي ديگر" از تاريخ خواهد رسيد كه همواره بر تاريخدانان كه تاريخ را بر پايه‌ي گزارشهاي بروني و "آگاهانه" از چهره‌ها و رخدادها مي‌كاوند و بر مي‌رسند و مي‌شناسند، پوشيده مانده بوده است. تاريخي كه به ياري اسطوره‌شناسي بدان دست مي‌توان يافت وارونه‌ي تاريخي كه تاريخدانان بدان مي‌پردازند و تاريخي است خشك و دژم و بيش فريب‌آميز و گمان‌انگيز، تاريخي است زنده و تپنده، پرفروغ و بي‌دروغ، راست و بيفزود و كاست؛ زيرا تاريخي است كه آن را نه رخدادنگاران آگاهانه و بخواست، بلكه توده‌هاي مردم ناخواسته و ناآگاه و به همان سان كه آن را از بن جان و از ژرفاي دل مي‌آزموده‌اند، نوشته‌اند و براي پسينيانشان به يادگار نهاده‌اند؛ تاريخي برهنه و بي‌دروغ و بدور از هر گونه دو رنگي و دورويي و سالوس و پنهانكاري.
از آن است كه اسطوره‌شناسي دانشي است كه به ياري آن به روانكاوي تاريخ دست مي‌توانيم يازيد و شناخت و آگاهي از سرگذشت راستين و سرشتين مردمان و تبارها را مي‌توانيم آغازيد.
بر همين پايه تلاش پژوهنده‌ي جوان حمزه حسين‌زاده در خور ستايش است. او در اين كتاب، خطرگر و بي‌باك، گام در قلمرويي مه آلود و رازناك نهاده است و شورمند و چالاك كوشيده است كه بي‌گزند و بدور از لغزش از گريوه‌ها و مغاك‌ها و ديولاخ‌هاي آن بگذرد تا مگر پرتوي از روشنايي آگاهي بر اين قلمرو تاريك برافكند و در آن، راهي هر چند تنگ و باريك را فراروي روندگاني كه دوستار و خواستار آنند كه گامي در اين راه بزنند و روزني بدان قلمرو بگشايند، بگشايد. او با گونه‌اي دليري و هراس ناشناسي كه از ديد من ستودني است و نشان از استواري دل و پويايي ذهن وي دارد، بر آن رفته است كه اسطوره‌ي دهاك ماردوش و فريدون را با تاريخ ايران در روزگار مادها و هخامنشيان پيوند دهد و آشكار و استوار بدارد كه دهاك و فريدون نمودهاي اسطوره‌اي اژيدهاك مادي و كوروش هخامنشي‌اند.
بي‌گمان انگاره‌اي چنين، سخت پرسمان خيز و هنگامه‌ساز مي‌تواند بود؛ اما چه باك تا به پيشباز هنگامه‌ها نرويم، آرامش نخواهيم يافت و تا به پرسمانها نينديشيم به پاسخ نخواهيم رسيد. ارج و ارزش كار اين پژوهنده‌ي جوان، يكي در همين نكته است كه دري از چالش و چند و چون را در يكي از زمينه‌هاي تاريك تاريخ و فرهنگ ايران به شايستگي گشوده است و ديگر، بدان سان كه از اين پيش نوشته آمد، در بند گسلي و باورمندي اوست به خويشتن كه به كاري چنين باريك و پرخطر دست يازيده است. براي او از درگاه دادار كامگاري و بختياري در دانش و پژوهش آرزو دارم.

تهران: انتشارات ترفند، 1384. 224 صفحه.

 
   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837