سومين نشست كتاب انتشارات جهاد دانشگاهي مشهد با عنوان از برزيگران پايدار تا بذرگيران پايدار كه به بررسي كارنامه دكتر عليرضا كوچكي در زمينه كشاورزي پايدار اختصاص داشت پنج شنبه 23 آذرماه ۱۳۸۵ با حضور اساتيد و دانشجويان رشتههاي مختلف كشاورزي و جمعي از علاقمندان در مجتمع دكتر علي شريعتي جهاد دانشگاهي مشهد برگزار شد.
دكتر كوچكي از پيشگامان ترويج مفهوم كشاورزي پايدار در ايران سخنان خود را با نگاهي تاريخي به نحوه تعامل انسان با طبيعت آغاز كرد: انسان در طي تكامل تاريخياش در چند مرحله مسير خود را از جريان طبيعي تغيير داده به تدريج زاويه خود را با طبيعت بيشتر كرده است. اولين قدم براي ايجاد فاصله ميان بشر و طبيعت انقلاب كشاورزي است كه در حدود ده هزار سال پيش با كشف قواعد حاكم بر رويش گياهان صورت گرفت، انقلابهاي بعدي مانند انقلاب صنعتي و انقلاب شيميايي، انقلاب انفورماتيك، و انقلاب بيولوژي هر كدام به سهم خود در ايجاد فاصله ميان انسان و طبيعت موثر بوده اند.
در تمام اين جريانات بر عقلانيت انسان تاكيد مي شود، چراكه علمي كه از انقلاب صنعتي شكل گرفت و مبنايش علم رياضي و فيزيك و مكانيستي بود با اين پيش فرض شروع مي كرد كه انسان عاقل است و با ترازوي عقل خوب و بد را از هم تميز مي دهد، راز طبيعت را ميشكافد و روابط ميان اجزا را يافته و از اين روابط استفاده ميكند. اين نوع نگرش كه در واقع يك جريان خردگرا بود با آزمايش تجربه و تكرار و كمي كردن پديده ها، طبيعت را درنورديد و از آن به نفع بشر استفاده كرد و دستاوردهاي بسياري را در پي داشت: استفاده از انرژي هاي متعدد يك ميليون برابر شد، قدرت كشندگي انسان هزار برابر و قدرت غلبه بر مشكلات صدبرابر شد. علم در كنار اين دستاوردهاي ملموس دستاوردهاي پنهان و در واقع ضددستاورد نيز با خود داشته است. اين علمي كه انسان را در بهره برداري از منابع كارآمد كرد از طرفي ناكارآمدي خود را براي حفظ منابع نشان داد، در جوامع انساني غني ها را غني تر و فقرا را فقيرتر كرد، فرهنگها را دگرگون كرد يا از بين برد، زبانها را يكي كرد، جامعه جهاني را به وجود آورد، در استفاده از تكنولوژي الگوهاي فرهنگي را ناديده گرفت و يك تكنولوژي واحد را براي فرهنگهاي متفاوت به كار برد.
تكنولوژيها با خود هجوم فرهنگي به همراه آوردند؛ هجوم فرهنگي شايد اصطلاح خوبي نباشد بهتر است بگوييم تهاجم پذيري فرهنگي چون اينطرف آنقدر گود بود كه جريان اطلاعات و تكنولوژي خيلي سريع مي آمد ونبايد تنها آنطرف را مقصر بدانيم اگر ما بستر را صاف بكنيم اين سيل عبور ميكند و ميرود و ما تنها از تشعشعات آن استفاده ميكنيم لازم نيست سيل بيايد و ما را ببرد. الگوهاي فرهنگياي كه در طي هزاران سال شكل گرفته بود با ورود تكنولوژي محو شدند. آنهايي كه توانستند تكنولوژي را فرهنگي كنند مانند جوامع ژاپني و چيني كمتر آسيب ديدند و هنوز آثار فرهنگ بومي در لابلاي رفتارشان ديده ميشود و در واقع جوامعي كه متكي به اصول سنتي خود بودند خيلي مورد تهاجم واقع نشدند چون خلاء فرهنگي نداشتند.
در آغاز قرن بيست و يكم بشر به اين نتيجه رسيده كه فرهنگ بخش زنده طبيعت است فرهنگ زايش دارد پوياست؛ بايد بتواند تغذيه كند و دگرگون شود و از نو بزايد، در سالهاي اخير تنوع زبان و فرهنگ به شدت كاهش پيدا كرده و احتمالا روزي مي رسد كه تنها يك مذهب در دنيا خواهد ماند و يك حكومت نيز و اين همان چيزي است كه مي شود نامش را پديده ضدطبيعت گذاشت، چراكه پويايي و پايايي طبيعت هميشه نتيجه تنوع بوده است. به عبارتي هيچ چيز بيشتر از تنوع نتوانسته عامل تحرك و ماندگاري طبيعت باشد. به عنوان نمونه در كشاورزي علت آسيب پذيري ما انسانها كم شدن تنوع غذايي مان است، انسان روزگاري پنج هزار گياه را با آن الگوهاي فرهنگي بسيار قوي در تمام دنيا مورد استفاده قرار مي داد، سفره ها محل تجمع فرهنگي بود، تمام تمدنهايي كه در دنيا ماندگار بودند تمدن غذايي داشتند و اين تمدن غذايي محكم ترين حربه براي حفظ فرهنگ است، امروز تعداد گياهان مورد استفاده براي تغذيه انسان به 80 عدد رسيده كه از ميان آنها 12 گونه مهم تر از بقيه است و از اين 12 گونه نيز برنج و گندم و ذرت 65 درصد غذاي مردم جهان را تامين ميكند. همچنين 90 درصد تخم مرغ در دنيا از دو نژاد است، 85 درصد گوشت مصرفي از يك نژاد و 70درصد سيب زمين از 6 واريته است، اين وضعيت نشان دهنده شدت آسيب پذيري ما انسانهاست. بشر با تقليد از طبيعت سعي كرده چاره مشكلات را بيابد اما نه تنها نتوانسته خوب اداي طبيعت را دربياورد بلكه زيان هاي زيادي هم به خود و هم به طبيعت وارد آورده است؛ ما از طريق به نژادي و از طريق الگوهاي ديگر تنوع به وجود آورديم منتها اين تنوع تنها در سطح ژن است ، در حالي كه تنوع طبيعت در سطح اكوسيستم و گونه مي باشد، ما واريته هاي زيادي به وجود آورديم كه به علت ناهماهنگي با طبيعت از رده خارج مي شوند و تنها يك بيماري جديد كافي است كه آنها را از بين ببرد.
به كمك علم در دهه 1960 انقلاب سبز به وجود آمد كه سه تغيير عمده در شيوه هاي تامين غذاي بشر به وجود آورد: كود شيميايي، بذر اصلاح شده و آبياري. كارخانه هاي اسلحه سازي جنگ جهاني دوم كه ديگر كاربردي نداشتند تبديل به كارخانه هاي ساخت كودهاي شيميايي شد كه در آنها دو عنصر كربن و ازت را كه در تمام اشكال خود در طبيعت در كنار هم وجود دارند از هم جدا كردند و همه كودها را از ازت ساختند و اين كود را به كشورهاي جهان سوم بردند و آنها را از نظر غذايي خودكفا كردند. تغيير دوم اصلاح نژاد و واريتهها بود، بذر به عنوان هديه طبيعت و مادر زايش از مهم ترين اجزاي گياهي است و در جوامع كشاورزي دنيا فرهنگي بسيار غني دارد؛ زارعين قديمي بذر را به هيچ عنوان نميفروختند، فقط به هم تقديم ميكردند و يا با هم تعويض ميكردند. همراه اين تعويض مبادله فرهنگي، اخوت و برادري و تكنولوژي مبادله ميشد و بذر مانند پلي ميان فرهنگها عمل ميكرده است. اما در حال حاضر تكنولوژيهاي بسيار پيشرفتهاي حاصل شده و قرار است توليد بذر انحصاري شود يعني جريان اقتصاد جهاني و قدرتهاي بين المللي در حال انحصاريكردن توليد بذر هستند.
دانشمندان روي توليد بذرهايي كار ميكنند كه خودشان خودكشي ميكنند، سوييسايدال هستند يعني دوباره نميتوان آنرا توليد كرد، و انحصار توليدشان به دست چند كشور ثروتمند دنيا افتاده است.
|