جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  09/01/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > مقالات عمومي

صهيونيسم:از آغاز تا به امروز
گروه: مقالات عمومي
نویسنده: بابك كياني

صيون يا صهيون نام كوهي است در اورشليم كه هيكل يا معبد بني اسرائيل بر آن ساخته شده است و لذا هواخواهي از صهيونيسم بر اساس معني لغتي آن يعني:اصل تمركز دادن مجدد بني اسرائيل در فلسطين.

صهيونيسم از ميان لغات كتاب مقدس برخواست،كتابي كه ارض مقدس اورشليم را به بني اسارئيل وعده داده بود.زمزمه هاي كلام” موسي(ع)” كه قومش را به گرد آمدن بر خاك آباء و اجدادي فرا مي خواند،درست مانند ريش سفيدي كه قبيله پراكنده خود را مي جويد.
صيون يا صهيون نام كوهي است در اورشليم كه هيكل يا معبد بني اسرائيل بر آن ساخته شده است و لذا هواخواهي از صهيونيسم بر اساس معني لغتي آن يعني:اصل تمركز دادن مجدد بني اسرائيل در فلسطين.
انديشه هاي صهيونيستي از داخل كنگره جهاني يهود پديد آمد،جائي كه چهره هاي مانند" تئودورهرتسل"،"نوئل ساكالو" و البته "حيم وايزمن" سازمان جهاني صهيونيست ها را سازماندهي و ساماندهي كردند و ايدئولوژي آن را چون اصول كتابي مقدس به رشته نگارش در آوردند.
كنگره جهاني يهود با جوامع بسته،متعصب و سخت كوش يهوديان در چهارگوشه جهان ارتباط داشت.پول خيرات كنيسه ها و ذكات مذهبي مومنان به صندوق اين سازمان واريز مي گرديد و براي حمايت و ساماندهي اقليت يهود در نقاط مختلف جهان مورد استفاده قرار مي گرفت.سرمايه داران با نفوذ و قدرتمند يهودي به واسطه ديوار نامرئي ميان جوامع يهودي با محيط اطرافشان سود سرشار و كلاني نصيب خود مي كردند.اين سود به واسطه انسجام جوامع اقليت يهود و قدرت سازماندهي آن توسط ابزارهايي چون كنگره جهاني يهود،در گردش و چرخشي سرسام آور قرار داشت.
درست در لحظه اي كه خيزش موج جديد سرمايه داري از كاپيتاليسم صنعتي به كاپيتالسيم تجاري در حال رخ دادن بود،سردمداران و نخبگان كنگره براي انسجام و كنترل هرچه بهتر اين مجموعه عظيم و سودآور نقشه اي هيجان انگيز اما شوم را طراحي كردند: "ايجاد ديوار مرئي،در قالب كشوري داراي مرز و قدمت تاريخي براي هويت بخشيدن مجدد به قوم يهود و جلوگيري از ادغام شدن اين اقليت ها در جوامعي كه در آن ساكن بودند". تلاشي سرنوشت ساز براي كنترل جوامع يهودي و چه مكاني بهتر از ارض مقدس اورشليم مي توانست بستر اين نقشه شوم باشد. قوم يهود به مثابه تبعيدياني كه چند صباحي در كشورهاي مختلف زيسته بودند، حال بايد براي مراجعت به ارض مقدس قيام مي كرد و به آغوش مادرش باز مي گشت! يهوديان كه درزير فشار سنگين مسيحيان متعصب و مسلمانان جزم انديش سال ها و قرن ها در سكوت زندگي كرده بودند،حال بايد اولين و آخرين كشور يهودي را بنا ميكردند ، داستاني شورانگيز و عوام فريبانه براي توده هاي يهود در سراسر جهان!! بلطبع انگلستان قدرقدرت و فرانسه نيرومند از ايجاد يك كشور جديد در حيطه سلطه خود استقبال نمي كردند و به همين دليل تا آستانه جنگ جهاني دوم ،انگلستان كه پس از فروپاشي امپراطوري عثماني ،عملا اداره فلسطين را در دست داشت با قدرت از نفوذ صهيونيست ها به داخل فلسطين جلوگيري مي كرد. تلاش هاي ديپلماتيك "هرتسل" و" وايزمن" همراه با عمليات تروريستي دو سازمان " اشترن" و "هاگانا" در داخل خاك فلسطين تا اين وقفه از تاريخ راه به جايي نبرده بود.
در راس سازمانهاي مسلح يهودي عمدتا يهوديان اروپاي شرقي كه در بدترين شرايط خود را به خاك فلسطين رسانده بودند قرار داشتند. رهبران اين گروه از يهوديان مانند " داوود استرن" و" ولاديمير ژابوتينسكي" به دليل فشار شديد امپراطوري ارتدكس روسيه و شرايط مشقت بار يهوديان اروپاي شرقي و تجربه چندين دوره كشتار وسيع يهوديان از افكار و تمايلاتي به شدت افراطي و راديكال برخوردار بودند و شايد به دليل جوانتر بودن، محافظه كاري و مصلحت طلبي "هرتسل" و" ساكالو" را بر نمي تابيدند.
برخورد و تنش پي در پي يهوديان با اعراب فلسطيني و نيروهاي انگلستان،اين سازمانهاي مسلح را هرچه بيشتر به سمت راديكاليسم سوق مي داد.سازمانهايي كه در نهايت با پيوند با يكديگر "موساد يا همان سازمان مخوف امنيتي و جاسوسي اسرائيل را در فرداي تاسيسش به دنيا آوردند.
جنگ جهاني دوم اثراتي بسيار مهم بر آينده فلسطين و صهيونيسم برجاي گذاشت.انگلستان و فرانسه،نيمه اي سوخته و نيمه اي ديگر ويران شده توان اداره مستعمرات پهناور خود را از دست دادند و درحفظ آنان كشورهايي چون هند و عراق در اولويت قرار گرفتند.ظهور ايالات متحده آمريكا در مقام ابرقدرتي جديد روند تضعيف انگلستان و فرانسه را هرچه بيشتر تسريع كرد.خاورميانه،قلب انرژي جهان صنعتي غرب نياز به دكترين جديدي داشت.سازمان جهاني صهيونيست ها و كنگره جهاني يهود از اين موقعيت طلايي حداكثر بهره را بردند و در كليدي ترين لحظه با دول آمريكا و انگلستان به توافق رسيدند:"معامله اي بر سر ارض مقدس"!كتاب سفيد كه بر حق بازگشت يهديان به ارض مقدس و تشكيل كشور يهود صحه مي گذاشت،سالها قبل در انگستان منتشر گشته بود،اما اين تلاش بي وقفه لابي صهيونيست ها در آمريكا و شرايط انگلستان و فرانسه در فرداي پايان جنگ بود كه اين سند كاغذي را به حكمي لازم الاجرا تبديل كرد.
در طول دوره جنگ سرمايه داران صهيونيست در توافقي پنهان با آلمان نازي ،اين مخوف ترين دشمن قوم يهود،تعداد بسياري از يهوديان فراري را به فلسطين جذب كردند.اين مهم شامل حال خيل عظيم يهوديان زنداني در اردوگاههاي كار اجباري نيز مي گشت.ساماندهي مخفيانه و اسكان اين جمعيت در خاك فلسطين به عهده سازمان "هاگانا"(به معني دفاع در زبان عبري)گذاشته شد.در هرج و مرج جنگ جهاني بسياري از كارخانه هاي اروپاي شرقي و آلمان توسط همين سرمايه داران خريداري و به فلسطين منتقل گشت.در زير آتش بي امان جنگ افزارهاي طرفين جنگ،هماهنگي هاي دوجانبه براي انتقال اين كارخانجات امري ضروري به نظر مي رسيد!!!همزمان از حساب ذخيره عظيم كنگره يهود و سازمانهاي صهيونيستي،خريد زمين هاي اعراب فلسطيني حتي به چندين برابر قيمت از سالها قبل آغاز گشته بود.

لابي قدرتمند صهيونيستي در آمريكا سرنخ آخرين اقدمات را در دست داشت و از طريق كابينه هاي جمهوري خواهاني همچون "روزولت" و "آيزنهاور" به ديكته كردن سياست هاي خود مي پرداخت.در سپيده دمي كه نيروهاي انگليسي خاك فلسطين را ترك كردند ،نيروهاي مسلح و آماده "هاگانا" در خاك فلسطين بر عليه اعراب آماده پيكار بودند.اعراب فلسطيني كه چه از نظر نظامي و چه از نظر اقتصادي يا اطلاعاتي و ازهمه چيز مهمتر حمايت بين المللي آمادگي رويارويي با چنين رقيب نيرومند و سرپنجه اي را نداشتند و به راحتي تسليم حريف گشتند و به اين ترتيب بود كه اسرائيل در سال 1948 پا به عرصه وجود گذاشت.
اسر ائيل در پي دو جنگ مهيب بر عليه اعراب در 1956 و 1968 صحراي سيناي مصر،بلنديهاي جولان سوريه ، جنوب لبنان و كرانه غربي رود اردن را به تصرف خود درآورد و هر چند كه با مقاومت سرسختانه "حزب الله لبنان" جنوب لبنان را ترك كرده است اما مرزهاي اين كشور همچنان بسيار وسيعتر از از مرزهاي 1948 و بر اساس غنايم حاصل از پيروزي در جنگ هاي 1956 و 1968 بر اعراب است.

-جامعه اسرائيل:از اقليت تا اكثريت

گفتيم كه جمعيت يهوديان اسرائيل با برنامه از پيش تعيين شده صهيونيست ها در خلال دو جنگ جهاني افزايشي چشمگير و افسار گسيخته داشت.در قبال معامله مستقيم با رايش سوم، يهوديان از آلمان به فلسطين كوچانده شدند.وحشيگريهاي آلمان نازي بر عليه يهوديان آلمان،چك و اسلواكي و لهستان اين مهاجرت را وسيعتر و سريعتر ميكرد.اين سياست براي مستحكم كردن جاي پاي اقليت شكننده يهودي در ارض مقدس به اجرا در آمد تا همراه با كشتار وسيع اعراب و كوچاندن و پراكنده ساختن آنان از فلسطين،بالانس جمعيتي ميان يهوديان و مسلمانان به نفع دسته اولي برقرار شود.
آمار تعداد يهوديان در فاصله 1930 تا 1980 به خوبي ابعاد اين سياست را نمايان مي كند.كشتار فلسطينيان و وارد كردن فشارهاي سخت و طاقت فرساي سياسي،اجتماعي و اقتصادي بر اعراب فلسطيني اين روند رو به رشد را گسترش داده است.كشورهاي عرب همسايه نيز كه ميزبان بسياري از آوارگان فلسطيني هستند به دليل فشار مداوم اسرائيل و متحدان غربي اش و برخوردار بودن از حكومت هاي ديكتاتوري و يا تك حزبي هر از چندگاهي خود بر مشقت و سختي اين شرايط مي افزايند و برادران عرب خود را در مرز فاجعه قرار مي دهند!! در سوي ديگر ميدان جذب تعداد كثيري از يهوديان از اقصي نقاط دنيا سبب پديدار شدن بزرگترين شكاف قومي جامعه يهوديان اسرائيل گشت،شكاف ميان يهوديان اروپايي تبار"(اشك نازي)" و يهوديان آسيايي و آفريقايي تبار"(صفاردين)".يهوديان اروپايي تبار از ثروت،مهارت كاري،تخصص علمي و حمايت نهاد هاي قدرتمند صهيونيستي كه در غرب(اروپا و آمريكا)جاي داشتند،برخوردار بودند و همين سبب استيلاي آنان بر پست هاي كليدي دولت نوپاي اسرائيل و تبديل شدن "صفاردين ها" به عنوان كارگر و نيروي كار يدي گشت.
وظيفه انتقال و اسكان يهوديان به ارض مقدس كه با حمايت مالي كنگره يهود به اجرا در مي آمد، دولت اسرائيل صاحب چند متولي گشت.مهمترين و عظيم ترين بخش از جامعه جديد اسرائيل يعني كارگران يهودي را سازمان عظيم و غول آساي "هيستادروت" سازماندهي مي كرد،"يعني اتحاديه كارگران يهودي اسرائيل".انتقال و استخدام كارگران يهودي ،دفاع از حقوق كارگران در چارچوب فعاليت هاي صنفي و منحل كردن انجمن هاي صنفي سوسياليستي مستقل و اعتصاب هاي كارگري چپگرا از جمله مهمترين وظايف اين سازمان محسوب مي گردد.
به دليل حمايت مالي و سياسي آمريكا و غرب،قدرت مالي كنگره جهاني يهود،رايگان بودن بسياري از امكانات در سرزمين هاي اشغالي به دليل غصبي بودنشان و امكان استفاده از كارگران عرب در حد بردگان جديد،قشر كارگر و كشاورز اسرائيل از رفاه بسيار بالايي برخوردار است.سياست هاي "هيستادروت" كه شرايط كار را براي اعراب بيش از پيش سخت مي كند و امكانات اجتماعي وسيعي را براي كارگران يهودي به ارمغان مي آورد نيز سبب شده تا اين سازمان كنترل طبقه كارگر اسرائيل را در چنگ خود داشته باشد .بسياري از رهبران بلند آوازه حزب كارگر از ميان صفوف "هيستادروت" برخواستند(مانند" لوي اشكول" و "گلداماير").طراحي سيستم "كيبوتص"(مشابه مزارع اشتراكي در شوروي سابق)در بسياري از شهرك هاي صهيونيست نشين هرچه بيشتر از فعال شدن شكاف طبقاتي جلوگيري مي كند.
حضور همه جانبه ايدئولوژي نژاد پرستانه و مذهبي صهيونيسم كه به دليل تنش روزافزون با جهان اسلام هر روز در حال تقويت است راه را بر تبلور يافتن اين شكاف بيش از پيش مي بندد.اقتصاد تجاري،نظامي و كشاورزي اسرائيل موقعيت منحصر به فردي را براي جامعه اسرائيل رقم زده است.اين رفاه اجتماعي به قيمت محروم كردن اعراب اسرائيل از بسياري از حقوق اوليه خود است تا حدي كه پروفسور "ايسرائيل شاهاك" فعال حقوق بشر در اسرائيل با صراحت اعلام مي كند كه در اسرائيل اسرائيلي وجود ندارد !!بلكه تنها و تنها يهوديان هستند كه در مقام انسان مورد شناسايي قانون و حكومت قرار مي گيرند. شرايط "كيبوتص ها" و كمك هزينه هاي دولتي مردم اسرائيل حتي از سوي احزاب راستگرا نيز محترم شمرده مي شود-گونه اي خاص از سوسياليسم ساختاري-دين منسجم و جزم انديشانه يهود نيز اجازه تفاسير بديع و نوآورانه مذهبي را نداده و احتمال ايجاد رفورمي مذهبي در اسرائيل را به سمت صفر تنزل مي دهد.فقه يهود جزم گرايانه ترين فقه درميان اديان ابراهيمي است كه حتي اجازه اجتهاد را نيز از مومنين خود سلب مي كند!!!مذهب در مقام ابزاري وحدت بخش و هويت ساز در دستان صهيونيست هاست و احزاب مذهبي راستگرا مانند "شاس" شريك هميشگي دولت هاي "ليكود" محسوب مي گردند هرچند احزاب راستگراي سكولار مانند "شينوي" نيز معمولا در اين كابينه ها حظور دارند.كلام امنيتي،شعار امنيتي و دغدغه هاي امنيتي حرف و اول آخر را در اذهان راي دهندگان اسرائيلي مي زند و يكي از دلايل قدرت يافتن احزاب راستگرا در نيمه دوم تاريخ تولد اسرائيل نمايش دادن تصويري به مراتب خشن تر و قاطع تر از همتايان خود در حزب كارگر مي باشد،تصويري كه جزبه معناي سياست مشت آهنين در مقابل سازمانهاي فلسطيني چيز ديگري نمي تواند باشد، حال آنكه در نيمه اول تاريخ تولد اسرائيل افراطي ترين رهبران در ميان صفوف "حزب كارگر" قرار داشتند.شكاف فعال "اشك نازيها" و "صفاردين ها" علي رغم مبناي قومي خود قدرت نقد ايدئولوژي نژادپرستانه صهيونيسم را ندارد و تنها جنگي دروني براي كسب قدرت در اسرائيل محسوب مي گردد.

-ارتش اسرائيل و سازمانهاي امنيتي:ماشين هاي كشتار و شكنجه

ارتش اسرائيل در عين قدرت و سازماندهي در تبعيت كامل احزاب و دولت قرار دارد.به دليل رفت و آمد بسياري از ژنرالهاي ارتش با احزاب و پيمودن سلسله مراتب حزبي و حتي رسيدن به مقام وزرات و نخست وزيري(مانند "مناخيم بگين"-"اسحاق شامير" و "آريل شارون")ارتش رابطه تنگاتنگي با سياست دارد اما در اين رابطه زمام امور در دست احزاب و سلسله مراتب حزبي قرار دارد.ارتش از حيطه خودمختاري وسيعي برخوردار است اما در همين حيطه نيز معمولا به دليل عضويت بلندپايگانش در احزاب قدرتمند تحت كنترل آنان قرار دارد،يعني كنترل عناصر تندوريي كه از نفوذ خود در ارتش و حزب در لحظات مختلف به مانند كنشي متقابل سود مي برند.مانند" آريل شارون" كه از طريق نافرماني ارتش رقباي حزبي خود را رام مي كرد و در موقعيتي متقابل با حمايت بروكرات ها و سياستمداران حزبي به مطيع كردن ارتش ميپرداخت. سازمانهاي امنيتي اسرائيل وضعيتي حساس تر دارند و به دليل گستردگي وظايفشان توسط احزاب از حيطه سياست دور نگاه داشته مي شوند.سازمانهاي ضد اطلاعات ارتش-"موساد" و "شين بث"(سازمان امنيت داخلي معادل "اف.بي.آي" در آمريكا)در فعاليت هاي راهبردي و عمليات ضربتي خود در هماهنگي كامل با ارتش و دولت قرار دارند و در بسياري از مواقع تنها نقش حمايت كننده از برنامه دولت و ارتش را ايفا مي كنند.عمده ترين مسائل اين سازمانها عبارتند از:سازمانهاي مسلح فلسطيني-"حزب الله لبنان"-دولت هاي عربي و جهان اسلام-اردوگاههاي آوارگان فلسطيني در داخل و خارج مرزهاي اسرائيل و انجام عمليات جاسوسي حتي در اروپا و آمريكا.اين سازمانها كه ميراث خواران "هاگانا" و "استرن" محسوب مي شوند تا به امروز از رسوايي هاي مالي سياسي برحذر بوده اند.

-احزاب اسرائيل:كانون دگرديسيهاي اسرائيل

احزاب "ماپاي" و "ماپام" بزرگترين و قديمي ترين احزاب اسرائيل هستند.از دل همين احزاب دو حزب عمده و تاريخ ساز يعني حزب راستگراي" ليكود" و حزب چپگراي "كارگر" پا به عرصه وجود گذاشتند.هزينه حمايت از احزاب اوليه از داخل كمك هاي كنگره جهاني يهود فراهم شد،بدين ترتيب كه پول دريافتي بر اساس ميزان حمايت اجتماعي و سهميه احزاب در "كنست"(پارلمان اسرائيل)در بين احزاب تقسيم مي شد.در حال حاظر احزاب اسرائيل خود مستقيما اقدام به جمع آوري كمك از هوادران خود مي كنند،اما بديهي است كه كمك هاي بين المللي همچنان از طريق كنگره يهود در اختيار احزاب قرار مي گيرد.
قبلا گفته شد كه تندروي و افراط گرايي همواره جزئي از معيارهاي فضاي سياسي اسرائيل است.قدرت اين مكانيزم راديكاليزاسيون به حدي بود كه اعضاي ميانه روي حزب حاكم نيز از تصفيه آن در امان نمي ماندند كه نمونه بارز آن "موشه شارت" دومين نخست وزير اسرائيل است كه توسط جناح "بن گوريون"،سياستمدار تندرو و حيله گر حزب كارگر و بعد از رشته طولاني و زنجيروار از كارشكنيهاي ارتش و فعلان حزب خودش مجبور به كناره گيري شد.
اما در سال 2005 اولين گسست تاريخي بر پديده افراط گرايي رخ داد."آريل شارون" كه خود يكي از تندرو ترين رهبران تاريخ اسرائيل است و به دليل نقش محوري در فاجعه صبري و شتيلا به قصاب معروف گشته است بر سر مساله خروج از نوار غزه و متوقف كردن شهرك سازي در اين مكان از سوي ارتش و اعضاء حزب خودش تحت فشاري دوجانبه قرار گرفت تا مجبور به انشعاب از" ليكود" گردد و حزب ميانه روي" كاديما" را بنيان گذاري كند.حزبي كه هم اكنون با رهبري "ايهود اولمرت" اولين دولت ميانه رو تاريخ اسرائيل را تشكيل داده است.
پس از ماجراي گروگان گيري سربازان اسرائيلي و شكست ارتش اسرائيل در دست يافتن به اهداف تعيين شده در جنگ با" حزب الله لبنان" و تحت فشار عناصر تندرو "حايم لبيرمن" به مقام معاونت نخست وزيري رسيد.كشتار بيت حانون و از سرگيري عمليات ارتش چنين مي نماياند كه "اولمرت" نيز سرنوشتي بهتر از "شارت" پيش روي خود ندارد.
آيا سرانجام گفتمان سياسي در اسرائيل تغيير خواهد كرد و به سمت ميانه روي خواهد چرخيد؟جواب مثبت به اين سوال با توجه به سابقه تاريخي ؛ محل ترديد فراوان است.

-اسرائيل و سياست هاي خارجي:

لابي هاي صهيونيستي از نفوذ اقتصادي-سياسي و رسانه اي فوق العاده اي در آمريكا،انگلستان و فرانسه برخوردار هستند.هر رئيس جمهوري براي رسيدن به صندلي قدرت كاخ سفيد بايد خواسته هاي اين لابي را مد نظر خود داشته باشد.بدون حمايت اين قشر از سرمايه داران هر دولتي در ايالات متحده با مشكلات عديده اي روبروست و به احتمال قريب به يقين به سرنوشت "جان اف. كندي" دچار خواهد شد.به همين دليل منافع اسرائيل همواره در فهرست برنامه هاي بلند مدت آمريكا قرار دارد و حظور" بيل كلينتون" دموكرات و "جورج بوش" جمهوري خواه تاثيري بر اين برنامه ها ندارد.بلطبع برنامه هاي تندروانه "جورج بوش" در قالب خاورميانه بزرگ منافع دوجانبه آمريكا و اسرائيل را مستحكم تر خواهد كرد.
اسرائيل از طريق حمايت همين سه كشور قدرتمند كه هر سه عضو شوراي امنيت سازمان ملل متحد نيز مي باشند بسياري از قطعنامه هاي سازمان ملل برعليه خويش را بي اثر ساخته است. ضمن آنكه روابط با اتحاديه اروپا و حتي روسيه علي رغم حمايت اين كشورها از "ساف"(سازمان آزادي بخش فلسطين) هرگز قطع نشده است.
عمده نفوذ بين المللي اسرائيل از طريق گروههاي فشار اقتصادي،سياسي و رسانه ايش در داخل آمريكا،انگلستان و فرانسه نمود پيدا مي كند.اين لابي ها شكست ناپذير نيستند اما بسيار بانفوذ و منسجمند و نمايندگي بسياري از گروههاي اقتصادي و چند مليتي را بر عهده دارند و اين مطلب محورهاي قدرتمند و فراواني در اختيار آنان قرار مي دهد.اسرائيل با مبادلات تسليحات نظامي و اطلاعاتي علاوه بر ميلياردها دلار سود با بسياري از كشورهاي جهان رابطه برقرار مي سازد و به نام سدي محكم در برابر بنياد گرايي اسلامي در افكار عمومي غرب و نخبگان سياسي آن براي خود تبليغات مي كند.
قرار گرفتن اسرائيل در خاورميانه،قلب انرژي جهان صنعتي غرب سبب گشته تا كشورهاي قدرتمند غربي حمايت بي دريغي از اين يگانه وطن يهوديان به عمل آورند. به دليل منافع اقتصادي-سياسي و امنيتي مبارزه بر عليه منافع اسرائيل در منطقه واكنشهاي تندي از سوي كشورهاي قدرتمند در پي دارد و هر كشوري بايد اين هزينه ها را در سياست هاي خود احراز كند.

قسمت قبل   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837