جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  31/01/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > افسانه ها و فرهنگ توده

شير و سگ
گروه: افسانه ها و فرهنگ توده

يك روز يك سگ آمد پيش شير و گفت: سلام. شير گفت: عليك سلام، چه مي گويي؟ سگ گفت: مي خواهم با تو كشتي بگيرم. شير گفت: عجب رويي داري! ما سر به سر شما نمي گذاريم براي اينكه مي گويند باوفا هستيد. حالا كارت به جايي رسيده كه بيايي با من ادعاي همسري و هموزني كني؟ مگر نمي داني من كي هستم؟
سگ گفت: چرا مي دانم، ما از يك جنس هستيم. مگر نمي بيني كه هر دو گوشت مي خوريم و هر دو موقع ادرار يك پايمان را بالا مي گيريم. شير گفت:«خوب، شما از ما تقليد مي كنيد ولي اين همجنسي نيست پس چرا هيچ كار ديگرتان به ما شباهت ندارد. شما به هواي يك لقمه نان طوق بندگي گردن مي گذاريد و براي ديگران سگ دوي مي كنيد. من از كسي كه به دستور ديگران زندگي مي كند خوشم نمي آيد. ما وقتي هم اسير مي شويم و توي قفس هستيم باز هم شير هستيم، اين كجايش به هم شبيه است؟»
سگ گفت:«خوب، اگر راست مي گويي و حريف هستي بيا دست و پنجه نرم كنيم.» شير گفت:«من با ضعيف تر از خود زور آزمايي نمي كنم. ما هم وزن نيستيم. اگر تو را زمين بزنم افتخاري ندارد، اگر هم از تو شكست بخورم دليل بزرگي تو نيست ولي مايه ننگ من هست. كسي كه با ضعيف تر از خود زورآزمايي مي كند در خودش هم ضعفي سراغ دارد و من به قدرت خود ايمان دارم.»
سگ گفت:«خيلي خوب، حالا كه اينطور شد من هم مي روم پيش همه حيوانات صحرا و مي گويم شير از من ترسيد و با من كشتي نگرفت.»
شير گفت:«برو پي كارت، من سرزنش همه حيوانات ديگر را خوشتر دارم از اينكه شيرها مرا سرزنش كنند كه چرا به يك سگ ضعيف زور مي گويي. اصلاً وقتي من با تو كشتي بگيرم شيرها حق دارند در شير بودن من شك كنند. شير اگر شير است بايد با شير كشتي بگيرد.»

   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837