جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  06/02/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > روانشناسي عمومي

خشم زودگذر
گروه: روانشناسي عمومي
نویسنده: داوود پنهانى

شده كه گاهى بى منطق شويم، عصبى شويم، بى خود و بى دليل.سر يكى داد بزنيم و بعدش،بعدش..



بعدش پشيمان شويم و اين پشيمانى همچون خوره بيفتد در وجودمان و بخوردمان. چند لحظه، چند دقيقه، چند ساعت.خوب فكرش را كه مى كنى مى بينى مثلاً از يك شوخى خيلى ساده ساده رنجيده اى و در ادامه به گوينده پرخاش كرده اى و او را رنجانده اى. عصبانى شده اى و تاخته اى به دل حريف و آن نبود ه اى كه هميشه بودى. بعد كه نگاه كرده اى به اطرافت، بعد كه هشيارى به سراغت آمده، چشمانى را در برابرت ديد ه اى كه از فرط تعجب ماتشان برده و زبان هايى كه در كام فرو شده و لب هايى كه باز مانده از حيرت. هر بار هم با يك توجيه سر دستى همه چيز را سر هم آورده ايم. آدمى است ديگر...همين.
يعنى كه آدمى، در نقطه صفر ايستاده است. هم مى تواند خوب باشد و هم مى تواند در آن واحد بد شود.يك لغزش كلامى به عيان شدن سيرت ديو گونه اى يارى رسانده كه بسيارى از همه ما تا آن زمان به آن توجه نكرده بوديم.
همه چى در آن واحد اتفاق مى افتد. اينجاست كه اگر اجازه فكر كردن و تأمل بيشتر به خود بدهيم مى توانيم گره از كار فروبسته، گشوده، اندكى در حلاجى بيشتر موضوع به خود و ديگران كمك كنيم.مى گويند زندگى شهرى تحمل انسان ها را پائين آورده، مى گويند مشكلات ريز و درشت، يك جايى آن وسط ها در درون آدم تغييراتى ايجاد كرده، آن تغييرات فعل و انفعالات طبيعى آدم را با مشكل مواجه مى كند.
مى گويند همه اين مشكلات ريز و درشت موجب شده كه تحمل آدم ها كمتر شود. زود رنج كه چه عرض كنم، پرخاشگر شويم. همه اين ها درست. اصلاً فرض مى كنيم كه همه اين دلايل درست باشد. اما مگر با ما نگفته بودند كه آدمى در ميانه ديو و پرى بودن ايستاده تا با استفاده از معيار مشخصى به نام عقل و حتى احساس، مرز خود را با اين دو جهان مشخص كند؟پس چرا اين گونه مى شود؟ يعنى كاربرد مشخص عقل و احساس براى ما، در لحظات توفانى خشم و خيره سرى به كل از بين رفته است.مگر قرار نيست در شرايط دشوار، به كاربرد اين ويژگى ها در درون خود پى ببريم، پس چه مى شود كه ناگهان آشوب مى كنيم و رابطه خود را با جهان پيرامون به آتش مى كشيم. يعنى آدمى اينقدر ضعيف شده است؟ به نظر مى رسد كه نمى توان پاسخ مشخصى براى اين پرسش يافت.
يعنى در جايگاهى نيستيم كه بتوان براى اين پرسش ساده پاسخى در خور آماده كرد.بسيارى ترجيح مى دهند كه براى يافتن آن تلاش بيشترى انجام دهند و زحمت بسيارى تحمل كنند.بسيارى از مواقع خود خيره سر شده ايم، آشوب كوتاهى از سر گذرانده ايم. كسى را رنجانده و بعد كه آرام گرفته ايم، پشيمانى به سراغمان آمده است. حتى خنديده ايم، به خود و آن حالت ديوانگى گذرا، اما زمانى كه خبر هايى را در صفحه حوادث مى خوانيم، با چه بسيار حوادث مشابهى رودر رو مى شويم كه همه آنها در يك لحظه خشم و آشوب ذهنى اتفاق افتاده است.
كسى عصبانى شده و در يك لحظه شرارتش عيان شده است. انگار مسخ شده باشد و همان يك لحظه دنياى آن انسان را زير و رو كرده است.طرف در بسيارى از موارد هيچ توجيهى براى عمل خشونت آميز خود نداشته است. عصبانى بوده و خشم بر همه عناصر وجودى اش پيروز شده و در يك لحظه اتفاق شوم شكل گرفته است.
چاقويى در قلبى فرو شده و انسانى، انسان ديگر را از بين برده است. براى شما در فهم اين چنين اتفاقات نا خوشايند، هيچ پرسشى پيش نيامده است؟ آيا شده خود را به جاى طرف مقابل گذاشته و آن صحنه را باز سازى كنيد؟ نمى دانم، اما هر چه باشد همه ما معمولاً در چنين مواقعى شكرگذارى مى كنيم. خدا را شكر مى گوئيم كه جاى او نيستيم. بعد هم شاهد سيل بى امان اظهاراتى هستيم كه در توجيه ناپسند بودن چنين رفتارى صادر مى شود. اين هم بخشى از خصايص آدميان است.خود را بيرون كشيدن از متن ماجرا و در جايگاه منتقد، گوشه و كنار زوايا را حلاجى كردن ،كارى كه ندارد. ما كه نبوده ايم، پس ايرادى بر اظهار نظر وارد نيست.
بگذار نظرمان را بدهيم. در هر حال، بد نيست كه يك بار ديگر بر تماس خشم با جهان آدمى تأمل كنيم. اين روزها دور و برمان سرشار از صحنه ها و تصاوير نازيباى درگيرى و عصبانيت و خشم شده است.كسى از كوره در رفته و طغيان كرده است. بسيارى از ما در هر روز چندين مرتبه با اين تصاوير تكرارى رو به رو مى شويم.
بعضى اوقات هم شده خودمان بى هيچ دليلى سر كسى فرياد بزنيم، در حالى كه بعدتر متوجه شده ايم كه مى توانستم آسان تر با آن موضوع برخورد كنيم يا دليلى براى خشم توفانى وجود نداشته و دايره تعقل مى توانسته است وسيع تر از آنچه فرض مى شود، به نظر برسد. به هر حال بررسى اين خشم نهانى در درون آدمى، خشمى كه هر بار در درون ما سركوب مى شود و با اين حال به مقاومت خود ادامه مى دهد، مى تواند از آن دسته موضوعات بحث بر انگيز باشد. كارى كه محققانى در قالب نظريه هاى روانشناختى و جامعه شناختى قادر به تحليل آن باشند. درك اين موضوع و چاره جويى براى آن چگونه امكان پذير است؟

حالات خشم
روانشناسان و روانپزشكان در بررسى علل خشم و تغييراتى كه به هنگام عصبانى شدن در شخصيت انسان ايجاد مى شود به مواردى مشخص اشاره كرده اند. دكتر «رسول حسينى»روانشناس در توضيح حالاتى كه هنگام عصبانيت در انسان بروز پيدا مى كند، چنين مى گويد: «چهره برافروخته مى شود و فركانس گفتار تغيير مى كند. گاه نفس هاى شخص تندتر مى شود. كلام فرد عصبانى بوضوح قابل تشخيص است. اگر اين تجليات جزو مظاهر طبيعى خشم باشد، مى توان به تجلياتى اشاره كرد كه در ظاهر قابل تشخيص نيست، اما در واقع مؤيد خشم شخص است.
از جمله اين عوامل مى توان به غيبت كردن اشاره كرد. غيبت را مى توان انتقامى ظريف و زيركانه دانست كه ريشه در خشم فرو خورده فرد دارد. زمانى كه نمى توانيم آشكارا ناراحتى خود را به دلايل گوناگون ابراز كنيم، به غيبت متوسل مى شويم.
در واقع غيبت مى تواند ابزار ابراز خشم ما باشد. گاه نيز خشم خود را با بيان شوخى ها و جوك هايى ابراز مى كنيم كه در آنها فرد مورد خشم ما به باد تمسخر گرفته مى شود. همان گونه كه گفته شد اين نوع تظاهرات در وهله نخست از ديد ديگران معرف خشم نيست، اما بواقع طرق متفاوت ابراز عصبانيت ما است».
وى عملكردهاى رايج درباره خشم را در چند مورد توضيح مى دهد و با دسته بندى آن در قالب انكار،سركوب و خشم مستقيم مى گويد:« بسيار ديده شده است كه اشخاص عصبانى منكر عصبانيت خود هستند. اين واكنش گرچه به ظاهر گاه خبر از تعادل عاطفى ما در مقابل ديگران مى دهد، اما معرف حقيقت نيست و توسل دائم به آن مى تواند صدمات بسيارى به ما وارد كند.
خشم فرو خورده مى تواند به زخم معده، فشار خون بالا، ترس و اضطراب شديد و گاه حملات قلبى منجر شود، اما در مواقعى كه سركوب رخ مى دهد، واكنش شخص، خشم خود را به لايه هاى تحتانى روح و روان او منتقل مى كند، زيرا نمى تواند با آن روبه رو شود. در نتيجه علاوه بر تأثيرات جانبى بسيار مخرب بالا، خشم سركوب شده مى تواند در دراز مدت به كينه و تلخى عميقى منجر شود كه نگرش فرد را نسبت به خود و محيطش به طرز منفى تحت تأثير قرار دهد، امادر وضع انفجار مستقيم يا خشم فعال، گاه آسيب هاى فيزيكى و روحى ـ روانى آن هرگز از خاطره پاك نمى شود. انفجار خشم همانند آتشفشانى است كه مواد مذاب آن جز ويرانى اطراف خود ثمره ديگرى به بار نمى آورد».
انسان از كنترل خارج مى شود. فرياد مى كشد و سر پاى خود بند نمى شود.فشار شديدى كه در اين مواقع بر دوش آدم وارد مى شود، توضيح دادنى نيست. شايد از اين روست كه بسيارى از افراد بعد از فرو نشستن عصبانيت خود چيزى از آن حالات را به خاطر نمى آورند.«محسن شهسوارى»يك شهروند در اين باره به تجربيات خود اشاره مى كند و مى گويد:«نمى دانم چه مى شود كه ناگهان از كوره در مى روم. معمولاً زمانى كه خيلى خسته ام يا فشار هايى كه در طول روز به من وارد شده، تحملم را پائين مى آورد، قدرت تصميم گيرى ام كاهش پيدا مى كند و براحتى با هر برخوردى از كوره در مى روم». در چنين مواقعى چگونه مى توان خشم خود را كنترل كرد و راه حل مناسبى براى آن پيدا كرد؟

كنترل
بسيارى از كارشناسان بر اين عقيده اند كه خشم را به جاى سركوب بايد كنترل كرد.آنها بر اين نكته تأكيد مى كنند كه خشم را به جاى انكار و سركوب بايد پذيرفت و ابراز كرد. ابرازى سازنده كه در آن هدف نه تخريب ديگرى بلكه بيان و رفع آسيب هاى عاطفى است.دكتر حسينى در اين باره مى گويد:« براى برخورد مناسب با خشم راهكارهايى هست كه تا حد بسيارى مى توانند به ما كمك كنند.
يكى از اين راهكارها پذيرش است.پذيرش نقطه آغاز برخورد با خشم است. منظور از پذيرش آن است كه در وهله اول واقعيت وجود خشم را در خود رد نكنيم. راهكار ديگرتمديد خشم است. به اين معنا كه پس از پذيرش عصبانيت خود، بايد به خشم قدرى زمان بدهيم. اين عمل همچون سرد كردن ماشينى است كه تازه جوش آورده است.
راه هاى پائين آوردن تدريجى نقطه جوش خشم در اشخاص مختلف متفاوت است. برخى دوش مى گيرند، عده اى پياده روى مى كنند. برخى ديگر هيزم خرد مى كنند. برخى هم موسيقى گوش مى دهند. به عبارت ديگر، اين مرحله، ما را آماده ارزيابى صحيح خشم خود مى كند.روش ديگرابراز است. پس از پائين آمدن قابل توجه نقطه جوش و ارزيابى علل خشم، بايد ناراحتى خود را با شخصى كه از او عصبانى شديم در ميان بگذاريم. پائين آمدن سطح خشم به ما كمك مى كند كه ضمن ابراز ناراحتى به سخنان شخص ديگر گوش دهيم و به عبارتى تفسير او را نيز از وقايع دريابيم.
مى توان ناراحتى خود را در فضايى توأم با احترام بيان كرد.اينجاست كه ما در مرحله ارزيابى خشم قرار مى گيريم. در اين مرحله ما به بررسى علل و ريشه هاى خشم خود مى پردازيم.
خوب است كه از خود بپرسيم چرا عصبانى شدم؟
آيا زود نتيجه گيرى نمى كنم و درگير قضاوت عجولانه نشدم؟
آيا انتظارات معقولى دارم؟
آيا چيزى در من وجود دارد كه حس ترس و حقارت مرا بالا مى برد و در نتيجه مرا خشمگين مى كند؟
به عبارتى ديگر آيا نقطه آغاز خشم من ديگرى است و يا مسائل درونى خودم. مرحله ارزيابى، وسعت ديد ما را نسبت به خشم افزايش مى دهد». اخبار حوادث گواه خوبى براى بررسى حالات و سرنوشت آنانى است كه در يك لحظه قادر به كنترل خشم خود نبوده اند.افرادى كه براى همان يك لحظه، همان يك لحظه اى كه مى توانسته بر اثر فشارهاى بى شمار به وجود بيايد، مجبورند تاوانى بزرگ بپردازند.چهره هاى برافروخته بعد از گذشت دقايقى، يا ساعتى آرام مى شوند.
انسان مى ماند و فكر هاى بى شمار. اين كه مى توانستم اين كار يا آن كار را انجام دهم؛ اين كه مى شد از اين زاويه با موضوع برخورد كرد و نكرد!

   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837