جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  06/02/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > روانشناسي عمومي

نگاهى به چگونگى بوجود آمدن بيمارى وسواس
گروه: روانشناسي عمومي
نویسنده: يوسف حيدرى

وسواس و درمان آن

وسواس يك اختلال عصبى و روانى است كه در آن فرد دچار افكار بى مورد و اضطراب انگيز مى شود و سعى مى كند تا با فكر و عمل ديگرى آن را خنثى كرده يا به آن بى توجهى كند.
هرچند كه وسواس به عنوان شايع ترين اختلال عصبى و روانى است ولى در بسيارى از موارد به عنوان يك اختلال مهم به آن توجهى نمى شود. يك روانپزشك در اين مورد مى گويد: افرادى كه دچار وسواس هستند از عمل و فكر غيرمنطقى و بيمارگونه رنج مى برند و تغييرات مواد شيميايى درون مغز و عوامل ژنتيكى و عصبى در بروز آن دخيل است.
اكثر متخصصان دوره ظهور بيمارى وسواس را از ۲۲ تا ۳۶ سالگى مى دانند و بيشتر مبتلايان به بيمارى را زنان تشكيل مى دهند هرچند كه مردان مبتلا زودتر از اين سن بيمارى خودشان را نشان مى دهند. هرچند كه در پاره اى موارد كودكان نيز قربانى اين بيمارى هستند و بيمارى وسواس در آنان به صورت كندى در انجام تكاليف به دليل حس كمال طلبى شان بروز مى كند.
دكتر مريم يوسفى - جامعه شناس - در اين مورد معتقد است:
وسواس بيشتر در دوران كودكى و در ميان خانواده هاى شهرى خودش را نشان مى دهد زيرا وقتى از نظر اجتماعى به اين موضوع توجه مى كنيم مى بينيم در يك خانواده روستايى كه تعداد زيادى فرزند دارد دختر بزرگ درحالى كه سنين نوجوانى را طى مى كند، عهده دار مسؤوليت نگهدارى از خواهران و برادران كوچكتر از خود است و اين هيچ وقت همراه با سختگيرى در امور پاكيزگى نبوده است.
وى معتقد است مادر روستايى پس از بازگشت از زراعت و صحرا با تهيه شامى ساده فرزندان را دور سفره جمع مى كند ولى يك مادر شهرى سعى مى كند محبت و توجه اش را با تميز كردن نسبت به امور بچه ها و خانه به خانواده اش نشان دهد.
بيمارى وسواس در زندگى زنان گاهى تا جايى پيش مى رود كه ديگر رفتارهاى آنها براى اطرافيان بخصوص همسران شان غيرقابل تحمل مى شود به طورى كه آمارهاى دادگاه خانواده نشان مى دهد از هر هشت مورد دو مورد از زندگى اين زنان وسواسى منجربه طلاق و جدايى مى شود.
پسرى جوان كه از اين بيمارى رنج مى برد مى گويد: براى شستن دست و صورتم تقريباً بايد ده بار آنان را زير شير آب بشويم تا اطمينان پيدا كنم كه تميز شده است. زن ديگرى مى گويد: من هروقت مى خواهم از خانه بيرون بروم بايد بيش از ۲۰ بار قفل ها را امتحان كنم تا مطمئن شوم كه همه شان بسته است و اين مسأله براى من و شوهرم مسأله ساز شده است. هروقت مى خواهيم جايى برويم با اوقات تلخى همراه است.
وسواس را مى توان در دو شاخه عملى و فكرى تقسيم بندى كرد.
افرادى كه به بيمارى وسواس فكرى مبتلا هستند با شمارش اعداد و تكرار كلمات بيمارى خود را بروز مى دهند.
مردى كه دچار اين نوع از وسواس است مى گويد: گوشه اى مى نشينم و شروع به شمردن اعداد مى كنم آنقدر اين كار را مى كنم كه خسته مى شوم. عده اى از افرادى كه دچار بيمارى وسواس هستند و آن را با شست و شوهاى مكرر نشان مى دهند با توجيه اينكه به تميزى و نظافت اهميت مى دهند سعى در فريب خود و اطرافيانشان دارند.

دكتر حسين ابراهيمى مقدم - روانشناس - مى گويد:
هركسى كه فكرى داشته و نتوانسته آن را از هوشيارى اش بيرون كند از تجربه وسواس فكرى آگاه است. افراد مبتلا به وسواس فكرى مى دانند كه اين شناخت ها دردرون فكر آشفته شان ايجاد مى شود و سعى مى كنند با نااميدى اين افكار مزاحم را ناديده بگيرند يا آن را متوقف كنند يا با انجام كار ديگرى آن را خنثى كنند. براى درك بهتر وسواس فكرى مى توان با مثالى آن را روشن تر كرد. وقتى كه با فرد مهمى در زندگى جروبحث كرده ايد و اين مسأله براى چند ساعت يا چند روز در ذهن شما مرور مى شود و با وجود اينكه سعى مى كنيد به مسائل ديگرى توجه كنيد ولى باز ذهن تان به آن برمى گردد را درنظر بگيريد و شدت اين تجربه را ۱۰ برابر كنيد آن وقت مى بينيد كه به وسواس فكرى مبتلا شده ايد.
متخصصان اعتقاد دارند كه مبتلايان به وسواس فكرى با وسواس عملى هم دست به گريبان هستند.
دكتر ابراهيمى مقدم در تعريف وسواس عملى مى گويد:
وسواس عملى رفتارى تكرارى و ظاهراً هدفمند است كه در پاسخ به تمايلات غيرقابل كنترل يا طبق يك رشته مقررات تشريفاتى انجام مى شود. برخلاف وسواس فكرى كه اضطراب آخرين است كسانى كه وسواس عملى دارند سعى دركاهش اضطراب خود دارند.
يكى از مشخصه هاى داشتن وسواس تأثير منفى بر كاركردهاى اجتماعى و فردى مبتلا به اين بيمارى است. بايد گفت وسواس رابطه مستقيمى با اضطراب دارد و هرچه كه اضطراب شخص بالاتر برود، رفتار وسواسى بيشتر نمود پيدا مى كند برعكس اين مسأله هم صادق است.
افراد مبتلا به وسواس از اختلالات اضطرابى كه در آن ذهن از افكار مهارنشدنى و پايدار لبريز شده رنج مى برند و به اين علت مجبور به تكرار اعمالى مشخص مى شوند كه موجب درماندگى و اخلال در امور روزانه شان مى شود.
متخصصان شيوع اين اختلال را دو تا سه درصد برآورد كرده اند و سهم بيشترى را به زنان داده اند.
وسواس در زنان معمولاً در بزرگسالى و پس از يك رويداد تنش زا مثل باردارى، زايمان، كشمكش هاى خانوادگى، طلاق و يا مشكلات شغلى بروز مى كند. وسواس علاوه بر اينكه روى فرد تأثيرات خاصى دارد، گاهى باعث مشكلاتى در خانواده او مى شود.
دكتر ابراهيمى مقدم در اين مورد مى گويد: گاهى خانواده افراد وسواسى احساس گناه مى كنند زيرا تا حدودى مى فهمند كه بيمارشان نمى تواند كارى بكند. در ميان اعضاى خانواده اين افراد افسردگى و اضطراب زيادى را مى شود شاهد بود.
كارشناسان اعتقاد دارند در بسيارى از موارد اختلال فكرى- عملى مخصوصاً در زنان ريشه در پريشانى و ناراحتى هايى دارد كه ميان آنان و شوهران شان وجود دارد و در واقع اين بيمارى جايگزين كشمكش هاى آشكار زناشويى است.
يك زن كه به بيمارى وسواس مبتلا شده است هميشه كفش هايش را درون كفش هاى بزرگترى قرار داده و روى فرش راه مى رود. او به علت بيمارى كه دارد شوهرش را وادار مى كند كه هر سال سرويس خواب را عوض كند.
دكتر يوسفى معتقد است محيط اجتماعى در وسواسى شدن فرد تأثير دارد. وقتى كودكى از محيط خانواده اش كه هميشه در آن مادرى وسواسى با تميزى زياد خانه روبرو است در وارد شدن به محيط هاى ديگر و عدم تطابق آن محيط ها با محيط خانه خود دچار مشكل عدم تطابق شده و به سوى وسواسى شدن قدم بر مى دارد.

متخصصان علت اين اختلال را از چند زاويه بررسى كرده و برشمرده اند. عده اى از روانكاوان معتقد هستند كه اختلال وسواس فكرى - عملى به علت آموزش هاى سختگيرانه دوران كودكى است يا اينكه احتمال دارد از نيروهاى جنسى و پرخاشگرى درون فرد ناشى شده باشد. عده ديگرى نيز اعتقاد دارند وسواس ناشى از احساس بى كفايتى است. وقتى كودكان به علت وجود والدين بيش از حد مسلط يا حمايت كننده از پرورش احساس كفايت در خود باز مى مانند در آنها عقده حقارت شكل گرفته و به طور ناهوشيار به آداب و تشريفات وسواسى روى مى آورند تا براى خود قلمرويى را ايجاد كنند كه بر آن كنترل داشته و بتوانند احساس كفايت كنند.
عده اى از روانشناسان مى گويند وسواس باعث كاهش اضطراب مى شود. عده اى آن را به علت ضعف حافظه مى دانند. اين متخصصان عقيده دارند چون فرد به خاطر نمى آورد كه كارخاصى مثل خاموش كردن گاز، لامپ، قفل كردن در و ... انجام داده يا نه بارها آن را وارسى مى كند. دكتر ابراهيمى مقدم مى گويد: وسواس فكرى معمولاً فرد را مضطرب كرده و تا حدى شبيه به افكار مزاحم افراد عادى درباره محرك هاى تنش زا است مثل محرك هايى كه در اثر تماشاى يك فيلم ترسناك به وجود مى آيد. افراد بهنجار قادر هستند اين افكار را تحمل كرده و يا از خود دور كنند ولى افراد وسواسى در اين موارد دچار اضطراب و نگرانى شديد مى شوند و نمى توانند برخى از محرك هايى را كه اطرافشان وجود دارد ناديده بگيرند.
دكتر يوسفى - جامعه شناس - معتقد است:
با وجودى كه زنان وسواسى بيشتر از مردان هستند ولى نبايد به اين مسأله به شكل يك بيمارى نگاه كرد زيرا وقتى با چند نمونه از آنها صحبت مى كنيم متوجه مى شويم كه آنها در باور، ايمان و اعتقاداتشان كمى سست شده اند و مى توان با مشاوره و راهنمايى تأثير مستقيمى در كاهش وسواس در آنها داشت. بررسى موارد نشان مى دهد كه عده اى از دختران جوان پس از ازدواج از آنجا كه شغل ديگرى جز خانه دارى ندارند و بيشتر وقت شان در خانه مى گذرد خود را به كارهاى خانه سرگرم كرده و براى جلب توجه بيشتر به صورت افراطى اقدام به تميز كردن خانه مى كنند و اين كار به صورت عادتى روزانه در مى آيد.
دكتر بدرى دانش آموز - روانپزشك معتقد است:
اگر درمان اين بيمارى همراه درمانهاى رفتارى- شناختى باشد بيماران بزودى به زندگى طبيعى خود باز مى گردند و مى توانند روابط اجتماعى سالمى را برقرار كنند.
دكتر يوسفى راه درمان را در محبت و توجه بيشتر به اين افراد مى داند و مى گويد: نبايد با ترك افراد وسواسى باعث منزوى شدن آنها شويم زيرا اين مسأله باعث افزايش زمينه وسواسى شدن در آنها مى شود. بايد در احساسات آنها خود را سهيم كرد و آنان را به خاطر نقطه ضعفى كه دارند سرزنش نكرد زيرا باعث بهانه جويى و نا اميدى شان مى شود.
بيشتر متخصصان معمول ترين روش درمان وسواس را دارو درمانى، رفتار درمانى وتركيبى از اين دو مى دانند.آشنايى خانواده بيمار با نحوه برخورد صحيح از اصول اساسى درمان است و از آنجا كه آنان به علت رفتارهاى بيمارگونه عضوى از خانواده در تنش هستند خود نيز نيازمند حمايت هستند. دكتر ابراهيمى مقدم در مورد چگونگى درمان اين اختلال مى گويد: نخستين درمان، درمان روانكاوى است. اين درمان براى وسواس فكرى- عملى شبيه به درمان اضطراب فراگير و ترس هاى مرضى است يعنى فرد را با آنچه كه واقعاً از آن مى ترسد مواجه مى كند. اين درمان به بيمار دوچيز را ياد مى دهد يكى آنكه تحمل ابهام و تحمل اضطراب ناشى از دانستن اين حقيقت كه هيچ چيز در زندگى قطعى و تحت اختيار نيست را درك كند.
وى راه ديگر درمان را مواجهه و باز دارى از تشريفات بر مى شمرد و مى گويد: در گسترده ترين و پذيرفته ترين رويكرد رفتارى براى تشريفات وسواسى دو شيوه مواجهه و پيشگيرى پاسخ با هم ادغام مى شوند. اين اعتقاد در افراد وسواسى وجود دارد كه رفتار آنها از وقوع امور فاجعه بار جلوگيرى مى كند. به اين علت از بيمار خواسته مى شود تا با موقعيت هايى مواجه شود كه آن عمل وسواسى را مى طلبد براى مثال فرد وسواسى به ظرفى كثيف دست مى زند و وقتى مى خواهد دستش را بشويد به اواجازه اين كار داده نمى شود، او ابتدا دچار اضطراب مى شود ولى پس از اينكه متوجه شد هيچ اتفاقى نمى افتد و افكارش نادرست بوده از اضطرابش كم مى شود.
سومين راه درمان بيماران وسواسى رفتار درمانى عقلى - عاطفى است. در اين روش به بيمار كمك مى شود تا اين عقيده اش را كه بايد اوضاع همانطور كه او مى خواهد باشد، كنار بگذارد.
بيمار باشناخت درمانى برترس از اينكه اگر اعمال وسواسى را اجرا نكند فاجعه اى روى مى دهد كنار بگذارد.خانواده با حمايت از فرد وسواسى بايد حس درماندگى را از او دور كرده و احساس مسؤوليت پذيرى را در فرد بيمار تقويت كند.

   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837