و بدان اي پسر كه ايزدتعالي جهان را نه از بهر نياز خويش آفريد و نه بر خيره آفريد چه بر موجب عدل آفريد، بيافريد بر موجب عدل و بيار است بر موجب حكمت، چون دانست كه هستي به كه نيستي، كون به كه فساد زيارت به كه نقصان، خوب به كه زشت، و بر هر دو توانا بود و توانا بود آنچه به بود بكرد و خلاف دانش خود نكرد و بهنگام كرد. چون دانستي كه ايزد در جهان هيچ نعمتي بيهوده نيافريد، بيهوده بود كه داد نعمت و روزي نا داده ماند و داد روزي آنست كه بروزي خواره دهي تا بخورد. چون داد چنين بود مردم آفريد تا روزي خورد، چون مردم پديد كرد و تمامي نعمت بمردم بود و مردم را لابد بود از سياست و ترتيب و ترتيب و سياست بي ره نماي خام بود كه هر روزي خواره كه روزي بي ترتيب و عدل خورد سپاس روزي دهنده نداند. ترتيب روزي خوردن و شكر روزي ده گزاردن بمردم آموختند تا آفرينش جهان بعدل بود و تمامي عدل بحكمت، و اثر حكمت نعمت، و تمامي نعمت بروزي خوار، و تمامي روزي خوار به پيغامبر ره نماي كه ازين ترتيب هيچ كم نشايد كه باشد تا بحقيقت پيغامبر راه نماي را بر روزي خوار خداي تعالي فضل آنست كه روزي خوار را بر روزي.
پس چون از خردنگري چندان حرمت و شفقت و آرزو كه روزي خوار را بر نعمت و روزيست واجب كند كه حق راه نماي خويش بشناسد و روزي ده خويش را منت دارد و فريشتگان او را حق شناس باشد و همه پيغامبر انرا راست گوي دارد از آدم تا به پيغامبر ما عليهم السلام، و فرمان بردار باشد در دين، و در شكر منعم تقصير نكند و حق فرايض دين نگاه دارد تا نيك نام و ستوده باشد.
|