جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  31/01/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > نقد و ادبيات

سكوتي كه ديگر سكوت نيست
گروه: نقد و ادبيات
نویسنده: ژان پل سارتر

 

شش ماه پيش، گوئي همين ديروز بود، همه از هم مي پرسيديم:«دوستمان چه خواهد كرد؟».

كامو كه، به سبب تناقضهائي كه نمي توان دورشان كرد، دچار گسيختگي دروني شده بود، موقتاً سكوت انتخاب كرده بود. كامو از آن مردان دست نيافتني بود كه مي بايست مدتها انتظارشان را كشيد؛ زيرا به آرامي و آهستگي انتخاب مي كنند و به انتخاب خود وفادار مي مانند.


مي گفتيم: روزي به سخن درخواهد آمد. اما جرئت آن نداشتيم كه حتي درباره آنچه خواهد گفت خطر كنيم و حدسي بزنيم. ولي چنين مي انديشيم كه او نيز، چون هر كدام از ما، با جهان دگرگون خواهد شد. و اين، خود بس بود تا حضورش زنده بماند.


من و او با هم «قهر» بوديم: قهر بودن مهم نيست- هر چند قرار باشد كه دو طرف همديگر را نبينند- منتهي نوعي ديگر با هم زيستن است، بي آنكه آدمها در دنياي كوچك تنگي كه بديشان داده شده است يكديگر را از نظر دور بدارند. قهر بودن مانع از آن نبود كه به او بينديشم، و نگاهش را روي صفحه كتاب، روي روزنامه اي كه مي خواند احساس كنم و با خود بگويم: «كامو در اين مورد چه مي گويد؟ در اين باره در اين لحظه چه مي گويد؟»


سكوت او، كه من آن را در سنجش با رويدادها و با معيار خوي خودم، گاه بسيار محتاطانه و گاه دردناك مي ديدم، خصوصيت روزانه زندگي بود، چون گرمي و روشنائي اما امري بشري بود. ما همه موافق يا مخالف انديشه او مي زيستيم، انديشه اي كه كتابهايش بر ما آشكار مي كرد- بخصوص سقوط، كتابي كه چه بسا از همه آثار او زيباتر باشد، اما كمتر از همه فهميده شده است- ولي زندگي ما همواره از خلال انديشه او بود. اين ماجراي يگانه فرهنگ ما بود، جنبشي بود كه همه مي كوشيديم منازل ميان راه و منزلگه نهائي اش را به حدس دريابيم.


كامو، در اين قرن، بر ضد تاريخ، ميراث بر كنوني سلسله طولاني اخلاق گراياني بود كه آثارشان چه بسا مبتكرانه ترين بخش ادبيات فرانسه را تشكيل مي دهد.
انسانگرائي لجوجانه و تنگ عرصه و ناب و خشن و غير رهباني اش با رويد ادهاي انبوه و زشتروي اين روزگار در نبردي مشكوك بود. اما در برابر، با پافشاري و سماجت نفي ها و انكارهايش، در قلب دوران ما، بر ضد ما كياولي گراها و بر ضد گوساله زرين واقعيت پرستي، وجود امر اخلاقي را بر كرسي تأييد مي نشاند.
مي توان گفت كه كامو، خود، اين تأييد تزلزل ناپذير بود. با مرور مختصري در آثارش، يا كمي انديشه در اين باره، ارزشهاي بشري را مي بينيم كه كامو در مشت گره كرده خود حفظ مي كرد: كامو عمل سياسي را مورد پرسش و ترديد قرار مي داد. مي بايستي يا ناديده اش گرفت يا با او درافتاد. اين كار براي حفظ تنشي كه حيات فكري ما را بر پاي مي دارد، لازم بود.

 


حتي سكوت او نيز در اين سالهاي اخير جنبه اي مثبت داشت: اين دكارتي فلسفه پوچي، از ترك گفتن پايگاه اطمينان بخش اخلاقيات، و درگريري در جاده هاي نامطمئن «عمل» احتراز داشت. ما اين را حدس مي زديم و هم آن كشاكشهائي را كه كامو مسكوت مي گذاشت: زيرا اخلاق، اگر به تنهائي نگريسته شود، در عين حال، هم مستلزم طغيان است و هم محكوميت آن.


ما منتظر بوديم. مي بايست منتظر بود، مي بايست دانست: كامو هرچه مي كرد و هر تصميمي كه مي گرفت، هيچگاه جز يكي از نيروهاي اساسي قلمرو فرهنگي ما، و جز معرف تاريخ فرانسه، و شناساننده قرن ما، به روش خاص خود نبود. و ما چه بسا مي توانستيم مسير او را بدانيم يا درك كنيم. كامو همه كارها را به انجام رسانيده بود- آثارش را مي گويم- و مانند هميشه همه كارها باقي مانده بود. كامو اين نكته را تأييد مي كرد كه:«آثار من از اين پس بوجود خواهد آمد» تمام شد. فضيحت خاص اين مرگ در آن است كه امري غير بشري را درمي نوردد.


و نظام بشري هنوز جز بي نظمي و گسيختگي نيست. نظامي است بيدادگرانه و ناپايدار، كه در آن دم مي كشند و آدمها از گرسنگي مي ميرند: اين قدر هست كه اين نظام به دست انسانها بنا شده، حفظ شده و، در ميدان مبارزه قرار گرفته است.


كامو مي بايست در اين نظام زندگي كند: اين رهنورد، ما را مورد پرسش و ترديد قرار مي داد . خود او نيز پرسشي بود كه پاسخي را مي جست. حيات او در ميان حياتي طولاني سپري شد. براي ما، براي خودش، براي انسانهايي كه اين نظام را فرمانروا كرده اند، براي آنان كه اين نظام را طرد مي كنند، مهم اين بود كه كامو از سكوت بيرون آيد، تصميم بگيرد و نتيجه گيري كند. ديگران در پيري مي ميرند، ديگران كه زندگيشان هميشه در حال تعليق است، هر لحظه ممكن است بميرند بي آنكه مفهوم زندگي ايشان، مفهوم زندگي، از اين مرگ دگرگون شود. اما براي ما، ما مردم مردد و سرگشته، لازم بود كه بهترين مردانمان فرصت يابند تا راه خود را سراسر بپيمايند. كمتر پيش آمده است كه خصوصيات يك سلسله اثر ادبي و چگونگي لحظه هاي حساس تاريخي، بدين روشني ايجاب كند كه نويسنده اي همچنان زنده بماند.


من تصادفي را كه موجب مرگ كامو شد فضيحت مي نامم، زيرا در قلي جهان بشري، پوچي عميق تري خواستهاي ما را آشكار كرد. كامو در بيست سالگي، به هنگامي كه ناگهان دچار كشالتي شد كه زندگيش را زيرو و رو كرد، پوچي- اين نفي ابلهانه بشر، را كشف كرد. از آن فلسفه اي ساخت. وضع تحمل ناپذير خود را در معرض تفكر گذاشت، و گليم خود را از آب بيرون كشيد. با وجود اين، مردم چه بسا چنين مي پندارند كه فقط آثار نخستين وي گوياي حقيقت زندگاني اوست، زيرا اين بيمار شفايافته، با مرگي پيش بيني ناپذير كه از جاي ديگر سر برآورد درهم شكست. پوچي، چه بسا پرسشي باشد كه ديگر هيچكس از كامو نخواهد كرد، كه او ديگر از هيچكس نخواهد كرد، اين سكوتي كه ديگر حتي سكوت نيست، كه ديگر مطلقاً هيچ نيست.


من اين را باور ندارم. امر غيربشير همين كه نمودار شد قسمتي از امر بشري مي شود. هر زندگي اي كه متوقف شود- حتي زندگي انساني بسيار جوان- در عين حال هم صفحه اي است كه مي شكند و هم زندگي اي است كامل. براي تمام كساني كه كامو را دوست مي داشتند، اين مرگ پوچي تحمل ناپذيري در خود دارد. اما اين را بايد بياموزيم كه اين اثر مثله شده را چون اثري كامل بنگريم.
در معياري كه انسانگرائي كامو متضمن رفتاري انساني است در برابر مرگ، مرگي كه او را غافلگير كرد، در معياري كه تلاش مغرورانه او در جست و جوي خوشبختي، متضمن و مستلزم ضرورت غيرانساني مرگ بود، در اين اثر و در آن زندگي، كه از آثارش جدائي ناپذير است، ما كوششهاي ناب و فاتحانه مردي را در مسير راهي مي بينيم كه در آن، مرد مي كوشد تا هر پاره از وجودش را از اشغال مرگ آينده نجات بخشد.

   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837