جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  01/02/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > گزارشات

ادبيات مهاجرت يا نويسندگان مهاجر؟
گروه: گزارشات
نویسنده: رؤيا بشنام

وقتي آثار يك نويسنده قبل از هر چيز زاييده فرهنگ داخل از كشور باشد، نمي توان او و آثارش را در زمره ادبيات مهاجرت قرار داد، هرچند كه نويسنده در خارج از كشور زندگي كند.

سال هاي اقامت در خارج از كشور دليل بر آن نيست كه آثار منتشره خارج از ايران جزء ادبيات مهاجرت قرار گيرد. بنابراين ادبيات مهاجرت در برگيرنده تمامي آثاري كه در خارج از كشور نوشته مي شود، نيست. به همان گونه كه آن دست از آثاري كه از نويسندگان داخل از كشور با موضوع مهاجرت نوشته مي شود و مكان رخداد و آدم هاي آن در خارج از كشور است، در زمره ادبيات مهاجرت قرار نمي گيرد.
شايد اين دست آثار را بتوان در زمره ادبيات اقليمي خارج از كشور قرار داد، اگرچه كه اين اقليم در برگيرنده جغرافيا و فضاي خارج از كشور باشد. به گفته "محمد قاسم زاده " ادبيات مهاجرت شاخه اي بسيار قوي است كه همپاي ادبيات داخلي پيش رفته است.
صادق هدايت، صادق چوبك و بزرگ علوي از نويسندگاني هستند كه ادبيات مهاجرت را پيش بردند و در رشد و شكوفايي آن نقش چشمگيري داشته اند. چرا كه دو عنصر زبان و موضوع مهم ترين دغذغه نويسنده مهاجر است.
در حالي كه بيشتر نويسندگان مهاجر تنها به ارايه خاطراتشان در ايران روي آورده و از مساله مهمي به نام مهاجرت غافل مانده اند؛ به گونه اي كه اغلب آثار آنها شباهتي با ادبيات مهاجرت ندارد.
‌موضوع مهمي كه دغدغه اين نويسندگان است، استفاده از زبان است. به لحاظ زبان نيز اغلب نويسندگان مهاجر تلقي خاصي از اين عنصر دارند و در بيشتر آثارشان به زبان فاخر روي مي آوردند. ادبيات مهاجر يعني نويسنده اي مهاجر كه به زندگي مهاجر نشينان مي پردازد. اما برخي تمام نوشته هاي نويسندگان مهاجر را در زمره ادبيات مهاجرت قرار مي دهند.
به طور مثال آن چه آثار گلي ترقي را در نوع ادبيات مرسوم به ادبيات مهاجرت قرار نمي دهد، ناشي از بن مايه هاي آثار اوست. آثار ترقي به نوعي خود نوشت نويسنده به شمار مي رود. وي در اين خود نوشت ها اغلب به نوشتن گذشته خود مي پردازد.
داستان هاي وي اغلب در لحظه حال شروع مي شود, نشانه اي در اين زمان او را به گذشته مي كشاند و دوباره به زمان حال باز مي گردد. بخش عمده اين گذشته مربوط به سال هايي است كه نويسنده در ايران زندگي مي كند. كودكي و نوجواني نويسنده، بيشترين دوره زماني آثار ترقي است. به نوعي مي توان گفت كه ترقي با نشانه اي در زمان حال به گذشته مهاجرت مي كند.
در بسياري از آثار نويسندگان مهاجر خارج از كشور نيز مي توان اين رويكرد به گذشته و باز سازي گذشته و تعلقات خاطر گذشته در زمان حال را مشاهده كرد. برخي از اين رويكردها در حد نوستالژي باقي مي ماند. در آثار اين دست از نويسندگان تنها گذشته بازگو و نوشته مي شود. بخش عمده اي از آثار ترقي نيز از اين خصيصه برخوردار است. اين ويژگي در برخي از آثار نويسندگان داخل از كشور نيز وجود دارد.

يكي از ويژگي هاي ادبيات مهاجرت در اين است كه نويسنده مهاجرهويت خود را در برزخي بين گذشته اي كه پشت سرگذاشته و آينده اي كه در پيش رو دارد، مي جويد. اگرچه ترقي در بخش عمده اي از داستان هايش به دنبال يافتن خويش و همان هويت يابي از طريق باز گويي گذشته و پرداخت آن در قالب گذشته است، به دنبال هويت يابي در آينده اي كه پيش رو دارد، نيست. آينده در داستان هاي ترقي جايگاه چنداني ندارد. داستان ها اغلب از زمان حال به گذشته نقب مي زنند.
نويسنده در هزارتوي زماني كه به گذشته هاي دور ختم مي شود، به دنبال بازگويي خاطرات خود است. بازگشت به گذشته با زباني ساده اما روان، باعث شده تا بعضي آثار او را قبل از هر چيز در زمره خاطره نويسي قرار دهند و از داستان خواندن آنها بپرهيزند.
نويسنده مهاجر در دوره اي كه از نوشتن خود در موقعيت گذشته كنده مي شود و به نوشتن موقعيت خود در كشور ميزبان مي پردازد، تلاش مي كند تا ضمن تبيين موقعيت جديدش به بازگويي تفاوت فرهنگي بين كشور خود و كشوري كه در آن مهاجر شناخته مي شود، بپردازد. اين نكته تنها در يكي دو داستان از آثار ترقي ديده مي شود.
در اين داستان ها كه در مجموعه ” جايي ديگر “ و ” دو دنيا “ آمده است، راوي ضمن توضيح موقعيت خود در كشور فرانسه به تفاوت هاي فرهنگي بين كشور خود و آدم هايش با كشور فرانسه است. با اين حال همان طور كه اشاره شد، ترقي در اين آثار نيز به دنبال جستجوي آينده نيست.
در دوره سوم آثار نويسندگان مهاجر، اغلب با موقعيت هايي مواجه مي شويم كه ديگر با امر مقايسه نيز روبه رو نخواهيم بود چرا كه نويسنده به ترسيم فضايي مي پردازد كه او به عنوان يك شهروند ناگزيز به زندگي كردن در كنار آدم هاي ديگر است، يا اين توضيح كه او ديگر جزيي از آن موقعيت است. اين در حالي است كه در داستان هاي ترقي حتي آن آثاري كه به تصوير موقعيت راوي مهاجر در كشور فرانسه مي پردازد، فرهنگ ايراني حاكم است. شايد تأمل بر اين نكته بتواند به اين پرسش پاسخ روشن تري بدهد كه فرهنگ مساط بر داستان هاي ترقي به شدت ايراني است.
اين فرهنگ مسلط حتي متعلق به يك ايراني نيست كه در موقعيت خارج از كشور زندگي مي كند و با فرهنگ هاي ديگر در تماس بوده است. شايد بتوان گفت كه فرهنگ غالب بر داستان هاي او، قبل از هر چيز برآمده از فرهنگ ايراني است كه از گذشته و تعلق خاطر داشتن به آن ناشي مي شود. به عبارتي ترقي از ديوار فرهنگي كه بين فرهنگ كشور ايران و كشوري كه در آن زندگي مي كند، عبور نمي كند و ساختار دهني راوي داستان هاي او ساختار يك انسان ايراني است كه با موقعيت ديگر در نياميخته است.

نويسنده اي كه اثرش از نوع ادبيات مهاجرت است، علاوه براين كه از مرزهاي جغرافيايي كشور گذر مي كند، از مرزهاي فرهنگي نيز گذر مي كند. گلي ترقي اما در داستان هايش تنها در همان لحظات آغازين آثارش از مرزهاي جغرافيايي ايران گذر كرده اند و با نشانه اي از طريق غرق شدن در خاطرات مربوط به گدشته وارد مرزهاي زادگاهش مي شود. در برخي از داستان ها نيز راوي به ايران سفر مي كند و در اين سفر با نشانه اي دوباره در همان خاطرات عجين مي شود. آدم هاي داستانهاي ترقي نه تنها دغدغه آينده را ندارند، بلكه از سلطه و تحكم جغرافيايي كه به آن دلبستگي و تعلق خاطر دارند، درنمي آيند.
از سوي ديگر رفت و برگشت هاي انجام شده در زمان حال به گذشته,‌ در دنياي واقع اتفاق مي افتد و زمان گذشته، عينيت بيشتري مي يابد. در اين رفت و برگشت ها، شاهد موقعيت مقايسه ايي نيز نخواهيم بود.
وقتي آثار يك نويسنده قبل از هر چيز زاييده فرهنگ داخل از كشور باشد، نمي توان او و آثارش را در زمره ادبيات مهاجرت قرار داد، هرچند كه نويسنده در خارج از كشور زندگي كند.
اگر بپزيريم كه ادبيات مهاجرت بيرون ازوطن و بيرون از زبان اتفاق مي افتد، در داستان هاي ترقي شاهد چنين حالتي نيستيم. در آن دسته از داستان ها نيز كه بيرون از وطن اتفاق مي افتد، سرانجام رخداد داستان به داخل سرزمين پيوند مي خورد و يا اين كه برخوردار و وام گرفته از فرهنگ زادگاه راوي و نويسنده است؛ ضمن اين كه اتفاقي نيز در زبان نمي افتد و داستان ها با همان زبان متعلق به ايران نوشته مي شود.
البته يكي دو داستان در ميان داستان هاي ترقي تا حدودي متعلق به ادبيات مهاجرت است. اين داستان ها علاوه برآن كه در خارج از ايران اتفاق مي افتد، در آن فرهنگ ديگري به تصوير كشيده مي شود. با اين حال تعداد اين نوع داستان ها در كارنامه نويسنده اش بسيار اندك است. در اين داستان ها، راوي و شخصيت ها درگير فرهنگ كشور ميزبان هستند.
در اين درگيري است كه وضعيت مقايسه نيز صورت مي گيرد. اينجاست كه شاهد برقراري گفت و گوي بين فرهنگ كشور ميزبان با فرهنگ سرزمين اصلي هستيم. در داستان هاي مجموعه ” جايي ديگر“ آدم ها همواره خود را در جايي ديگر مي بينند كه به ناگهان خود را به جاي اوليه شان پرتاب مي كنند. در برخي از داستان ها نيز مانند داستان ” انار بانو و پسرهايش“ انسان مهاجر در موقعيت زيستي تازه گم مي شود.
آدم هاي داستان هاي ترقي وقتي كه خود را مانند ديگر آدم هاي آثار ادبيات مهاجرت در حاشيه احساس مي كنند به جاي آنكه وضعيتشان در اين حاشيه بودن ترسيم شود، براي دور شدن از حاشيه به گذشته اي رجعت مي كنند كه در سرزمين خود، ديگر در حاشيه قرار نداشته اند.
اگر بتوان ادبيات نويسندگان ايراني خارج از كشور را به سه دسته تقسيم كرد كه شامل موضوع، مكان و ديدگاه باشد، اغلب داستان هاي ترقي آثاري است كه در مكان خارج از كشور نوشته شده است.
در اين ميان داستان هايي مانند ” بازي ناتمام “،” انار بانو و پسرهايش “،” سفر بزرگ امينه“،” دوست كوچك “ و برخي از داستان هاي مجموعه ” دو دنيا “ از جمله ”خدمتكار“ به موضوع مهاجرت و زندگي در مكاني ديگر مي پردازد. داستان ” مادام گرگه “ از معدود داستان هاي ترقي است كه در نوع ادبيات مهاجرت جاي مي گيرد. در هر حال جاي گرفتن يا جاي نگرفتن داستان هاي ترقي در نوع ادبيات مهاجرت به طور حتم چيزي از ارزش هاي آثار اين نويسنده نمي كاهد.

   قسمت بعد
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837