جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  28/01/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > مقالات عمومي

اختراعاتي كه دنيا را متحول كرد - ويليام فريز گرين ۲
گروه: مقالات عمومي

رؤياي حركت و رنگ و برجستگي و صدا

هلنا زوجه فريزگرين بدست و پا افتاد و بآشنايان خود مراجعه كرده از هر كدام مقداري پول وام گرفت و در مدت يكهفته قروض شوهر خود را پرداخته ويرا از زندان بيرون آورد. پس از آن ناچار كليه استوديوهائي كه فريزگرين در آن شركتي داشت يا بفروش رسيد و يا سهم وي تأديه شد. هلنا تمام اشياء قيمتي خود را فروخت.
خانه محله مايداويل و كليه دوربين ها و اثاثيه فني فريزگرين باستثناء دستگاهي كه بعنوان اختراع وي به ثبت رسيده بود بحراج گذاشته شد. خانواده فريزگرين مهاجرت كرد و هلنا در محله چلسي خانه محقري اجاره كرد و در دكان كوچكي عكاسخانه اي بنام خود داير نمود و بموجب يك قرارداد رسمي شوهرش را با حقوق هفته اي دو ليره استخدام نمود تا بتواند او را مرتباً تحت نظر و مراقبت داشته باشد.
در تمام اين احوال فريزگرين در مورد امور مالي هيچ دغدغه و نگراني نشان نميداد و با كمال بي اعتنائي فقر و بي پولي را تحميل ميكرد. در حقيقت فكر او متوجه تكميل اختراع سينما بود و آرزو داشت با قدمهاي بلند خود را بهدف رسانيده شاهد موفقيت و اقبال را در آغوش گيرد. فريزگرين اختراع اخير خود را اولين سنگ پايه اين بناي عظيم ميشمرد. وي در نظر داشت روزي زندگي واقعي و عالم مشهود را باتمام خصوصيات طبيعي حركت و رنگ و صدا و برجستگي روي پرده نمايش آورد.
بهمين جهت نامه اي به اديسن نوشت و اختراع خود را باطلاع وي نفري دست بدست هم دهند و افكار و ابتكاراتشان را با هم جمع نمايند. فريزگرين در نظر داشت كه دستگاه نمايش خود را با اختراع گرامافون اديسن پيوند دهد. متأسفانه دنباله اين مكاتبه در توده ياد داشتها و اوراق اديسن مدفون و مفقود گرديد.
در انگلستان شهرت اختراع فريزگرين بكندي اشاعه مييافت. چندي قبل مجله معتبر « فانوس سحرآميز بصري» خبرنگار خود را براي بازديد آزمايشگاه فريزگرين به هابرن فرستاده و گزارش رضايت بخش ذيل را دريافت داشته بود: « با آنكه حركت آدم و اسب و واگون و آنچه در خارج مشاهده ميكنيم بروي پرده نمايش خيلي عجيب و باور نكردني است معذالك من در آزمايشگاه آقاي فريزگرين بچشم خود ناظر آن شدم. اختراع آقاي فريزگرين عيناً مانند چشم انسان حركات طبيعي زندگي را مجسم ميسازد.
اينك آقاي فريزگرين با تكميل دوربين عكاسي و فانوس نمايش و اختراع چراغ مخصوص و نوار فيلم شفاف، آرزوي « عكس متحرك» را عملي ساخته و ميتوان يقين داشت كه بزودي نام وي سراسر جهان را خواهد گرفت.» مجلات امريكائي نيز كنجكاو شدند و گزارش اختراع او را منتشر ساختند. انجمن هاي علمي از فريزگرين دعوت نمودند كه نطق هائي كند و عضويت افتخاري ايشانرا بپذيرد. در سال 1890 از وي دعوت شد كه بامريكا رود و در انجمن عكاسي كه قرار بود در شهر چستر داير شود سخنراني نمايد. فريزگرين باهلنا و ايثل كه اكنون چهارده سال داشت در آنجا حاضر شدند. جشن بزرگي بافتخار ورود ايشان برپا شد و از فريزگرين بعنوان نابغه بزرگي پذيرائي و تجليل بعمل آمد. اركان حرب محل از وي خواهش كرد كه براي گرفتن چند رشته فيلم با بالني بر فراز جزيره وايت پرواز كند و براي اين خدمت پنج ليره بوي پرداخته شد.
معذالك عامه مردم بر پيدايش اين اختراع كه ميبايستي زماني بزرگترين وسيله تفريح و مشغوليات عمومي گردد اطلاع كافي نيافت. شايد بعلل فني تقصير با خود فريزگرين بود زيرا اولاد دور بين وي هنوز نميتوانست در هر مرتبه بيش از چند پا فيلمبرداري كند، بعلاوه دستگاه بانوارهاي فيلم به پهناي چهار اينچ كار ميكرد و اين اندازه خيلي بزرگ و ناراحت و تقريباً سه برابر قطع فيلمهاي امروزي بود. براي گرفتن عكسهاي كوچكتر ميبايستي عدسي هاي قويتر داشت و در آن صورت براي نشان دادن حر كات بطور طبيعي ميبايستي در هر ثانيه لااقل شانزده تصوير گرفته شود در حاليكه براي نوار پهن و بزرگ فريزگرين فقط هشت تصوير در ثانيه كافي بود.
مانع بزرگ فريزگرين در پيشرفت سريع اين بود كه شخصاً صنعتگر و فزيك دان ماهري نبود و براي ساختن وسايل كار خود ميبايستي بديگران رجوع كند و متحمل مخارجي گردد كه گاهي از عهده اش برنميآمد. در همين اوقات بفكر افتاد كه با گرفتن دو عكس از يك موضوع و تطبيق آنها بروي پرده تصاوير برجسته ايجاد كند غافل از آنكه اين امر چنين سهل و ساده نبود. و اما راجع به توليد صدا چاره اي جز آن نيافت كه از فنگراف اديسن استفاده نمايد. ولي همزمان ساختن صداي فنگراف با حركات فيلم فوق العاده مشكل بود و هيچ اقدامات فريزگرين براي رنگي ساختن فيلم بوسيله تعبيه صفحات مدور گردنده اي در مقابل دوربين با فيلترهاي سه رنگه قرمز و آبي و سبز به نتيجه مثبتي نرسيد. هر زمان يكي از اين ابتكارات عرصه فكر او را مورد تاخت و تاز خود قرار داده افكار و نقشه هاي ديگر را ناتمام و عقيم ميگذاشت و بالنتيجه رؤياي فيلم متحرك، رنگي، برجسته و صدا دار نتوانست بدنياي عمل و واقعيت به پيوندد.

هيجده جفت دستكش
عدم تمركز حواس و پشت كار در رسيدن بهدف معين و ثابت سبب شد كه فريزگرين در ميان راه بماند و بمقام يك مخترع بزرگ و موفق نرسد، با وجود آنكه افكار بديع و مغز راه يابي داشت و اختراع وي شالوده و اساس صنعت عظيم سينما توگرافي ميباشد.
چنانكه گفته شد امتياز اين اختراع در ماه مه 1890 بوي تفويض شد ولي در اين هنگام طلبكاران او را از هر طرف محاصره كرده بودند و فريزگرين محتاج پول نقد فوري بود. پس حق امتياز خود را بيك شركت بازرگاني بمبلغ ناچيز ( 500) ليره فروخت. اما بعلت نامعلومي شركت مزبور آنرا مورد استفاده قرار نداد و هنگاميكه چهار سال بعد اولين فيلم سينما در پاريس بمعرض نمايش عمومي گذارده شد اختراع سينما فريزگرين در صندوقهاي مقفل و ممهور تجارتخانه مذكور ترشي افتاده بود.
يكي ديگر از موقعيت هاي بسيار خوبي كه در اثر سهل انگاري فوق العاده از فريزگرين فوت شد در سال 1893 بود. وي طريقه اي اختراع كرده بود كه بتوسط آن ممكن ميگرديد تعداد زيادي عكس بسرعت چاپ شود. اول وحله فريزگرين با چاپ تصاويري براي قوطي سيگارهاي مقوائي منفعت خوبي بدست آورد. سپس با سر جرج نيونز كه لقب « سلطان مجله» را داشت وارد مذاكره شد كه مجلات مصور چاپ و منتشر سازند. سر جرج كه مرد عمل و اقدام بود فكر و شخصيت فريزگرين را پسنديد و تصميم گرفت چند ليره بر سر اينكار بگذارد. بلافاصله محل مناسبي اجاره شد. ماشين آلات لازم خريداري و كارگرها و مهندسان استخدام گرديدند و مبلغ قابل توجهي هم بابت حق الزحمه به فريزگرين پرداخته شد.
سرجرج باعلاقه تام منتظر نتيجه اقدامات بود و چندين بار بكارگاه سر زد هر دفعه فريزگرين غايب بود و يكبار كه سر جرج او را ملاقات نموده با خشم مورد عتابش قرارداد فريزگرين با ملايمت فطري و لطايف الحيل ويرا آرام و اميدوار ساخت. هلنا از شنيدن اين ماجرا و خونسردي فوق العاده فريزگرين بسيار دل تنگ و نگران شد و سهل انگاري و خوش خيالي او را مورد سرزنش قرارداد و از مسئوليتهاي سنگين خانه داري و اوضاع آشفته زندگيشان شكايت كرد. چندي بعد هلنا مجدداً دچار حمله تنگ نفس خود شد و سخت بستري گرديد و در سال 1895 پس از بيماري طولاني در سن 43 سالگي بدرود حيات گفت:
فريزگرين دچار يأس سياهي گرديد و براي تسلي آلام بفكر مطالعه و تحقيق در مسئله تازه اي افتاد. اخيراً راجع بكشف اشعه اسرار آميزي توسط پرفسور فن رونتگن آلماني مطالبي خوانده و مجذوب آن گشته بود. خاصيت اشعه نامرئي آن بود كه از ميان اجسام عبور كرده تصوير داخل آنها را بروي پرده شفاف يا شيشه عكاسي ظاهر ميساخت.
فريزگرين شروع بمطالعات بيشتري در اطراف دستگاه اشعه مجهول رونتگن نمود و سپس اقدام بساختن آلتي كرد كه توليد اشعه مجهول كند و پس از چندي در اينراه موفق شد و اختراع خود را در سال 1896 به ثبت رساند. بعدا، سعي كرد توجه دكترها را باستفاده از دستگاه اشعه مجهول خود جلب كند اما عقيده بسختي با « اشعه بي حيائي كه انسانرا تا استخوانهايش برهنه ميكرد» بمبارزه و مخالفت برخواست و بعضي از دكترها هم با بكار بردن آن مخالفت كردند.
در اين احوال بازرگاني كه مال التجاره هاي مشرق زمين را وارد ميكرد بنام بتل از اهالي كرويدون با فريزگرين آشنا شد و از اختراع اسرار آميز و تماشائي وي بسيار خوشش آمده بوي پيشنهاد كرد كه دستگاه اشعه مجهول را در معرض نمايش عمومي قرار دهند و از اين راه پولي بدست آورند. فريزگرين فكر بكر او را پسنديد. نمايشات هر روز صبح ها در سالون كنسرت آكسفورد در خيابان آكسفورد لندن داير گرديد. مردم استقبال شاياني كردند و بليط ورودي خريدند. همه ميل داشتند اعضاء بدن بخصوص دست و پايشان را زير اشعه مجهول تماشا كنند. در ميان آنها در ياسالار بازنشسته اي بود كه سالها قبل از آن گلوله اي بمچ دستش اصابت كرده بود و اگرچه در همانوقت گلوله را از مچ در آورده بودند ولي هنوز آن محل درد ميكرد.
اشعه مجهول نشان داد كه مچ وي خورده سنگي باقي مانده است. خبر اين واقعه در عالم طب منعكس شد. روزي جراح معروفي از فريزگرين تقاضا كرد دستگاه اشعه مجهولش را به مطب وي ببرد تا بدن مريضي را كه سوزني در پايش فرورفته و گم شده بود معاينه كنند. فريزگرين حاضر شد از پاي مريض عكسي گرفت و وقتي آنرا ظاهر كرد محل سوزن بخوبي معلوم شد. چند دقيقه بعد جراح سوزن را بيرون آورد. اين آغاز معاينه و عكس برداري بتوسط اشعه مجهول در انگلستان بود.
فريزگرين قبل از آنكه از اين موفقيت خود بهره كافي برگيرد متوجه اختراع جديدي شد و نام آنرا « چاپ بي مركب» گذاشت. وي ميخواست بجاي استعمال مركب چاپ تصوير حروف را بتوسط قوه برق روي كاغذ حساس بياندازد. در اين راه هر چه پول از نمايشات اشعه مجهول بدست آورده بود خرج كرد و با كمال خجلت مبلغ ( 250) ليره از آقاي بتل قرض نمود.
واضح است كه فريزگرين علاوه بر هزينه لوازم و آزمايشهاي « چاپ بي مركب» مخارج ديگري هم داشت. روزي در آزمايشگاه، يكي از معاون هايش تصادفاً كشوي ميز وي را گشود و با كمال تعجب مشاهده كرد كه هيجده جفت دستكش زنانه درون آن روي هم انباشته شده. خبر در آزمايشگاه پيچيد و حد سياست عجيب و غريبي از خاطرها گذشت: « آيا رئيس ما ديوانه شده است؟ و يا بمرض روحي گرفتار آمده و خداي نكرده عده اي از زنان يا معشوقه هايش را كشته و دستكشهاي ايشانرا بيادگار نگهداشته است؟...»
خوشبختانه معماي دستكشها بزودي حل شد. روزي فريزگرين با صورتي بشاش و گل ميخكي بسينه بهمراهي خانم جواني وارد آزمايشگاه شد و رسماً نامزد خود اديت هريستون را بهمكارانش معرفي نمود. بعداً معلوم شد كه اديت فروشنده دستكش در مغازه بزرگي بود و فريزگرين تصادفاً او را ديده دل و دين بوي باخته بود ولي جرأت ابراز عشق نداشت. دخترك بيست سال از او جوانتر و چند اينچ بلندتر بود. فريزگرين كه ميخواست هر روز او را به بيند و با او چند كلمه گفتگو كند چاره اي پيدا نكرد جز اينكه هر دفعه از او يك جفت دستكش زنانه نو بخرد و فرصت مكالمه اي پيدا كند.
هنگاميكه بالاخره جرأت يافت كه عشق خود را نسبت بوي اظهار نمايد بسيار متعجب شد كه اديت را نيز نسبت بخود علاقمند يافت. در اوايل سال 1897 فريزگرين و اديت هريسون با يكديگر ازدواج كردند.

تكامل صنعت سينمائي
نقشه « چاپ بي مركب» گرفت و تجارت مهمي روي آن براه افتاد. كمپاني بزرگي تأسيس يافت و مديريت آن با حقوقي قابل ملاحظه باضافه حق سهمي در شركت به فريزگرين سپرده شد. بالاخره زندگي فراخ و آسوده فريزگرين بازن جوانش شروع گرديد. خانه تازه اي در دوور كورت اسكن تهيه نمودند و در مواقع فراغت از مسافرتها و مهمانيها و خوشيها برخوردار شدند. و اما راجع به مشغوليات فكري فر يزگرين مجدداً به تكميل اختراع فيلم رنگي پرداخت.
يكي از خصوصيات بزرگ اخلاقي فريزگرين اين بود كه بهيچوجه بر اشتباهات خود در گذشته تأسف نميخورد و ضررهاي مالي و منافع ممكن الحصول را در حساب زندگي نمي آورد. در سالهاي 1898 و 1899 هنگاميكه اين مرد بلند نظر با كمال فراغت و آرامش مشغول تحقيقاتي درباره فيلم رنگي بود اختراع سينما كه در حقيقت مخترع اصليش او بود ترقي و توسعه بسيار يافته و چيزي نمانده بود كه در سرتاسر دنيا بعنوان معمول ترين وسيله تفريح مورد استفاده قرار گيرد معذالك فريزگرين نه حسد و نه خشمي نسبت بآنهائي كه از محصول فكر او ثروت و شهرت بدست آورده بودند ظاهر نميساخت و حتي تأسف و اندوهي هم نداشت كه چرا از آن نمد خودش را كلاهي نيست.
فقط در دل يقين داشت كه بهر طريق شده روزي باز خودش با جهشي از همه پيش خواهد افتاد و مقام شامخي در دنيا بدست خواهد آورد.
ناگفته نماند كه در سالهاي 1890 و 1900 بسياري از علماء و مخترعان در ممالك آمريكا و انگلستان و آلمان در صنعت سينما كار ميكردند و هر كدام مدعي اختراع نوعي دستگاه ابتدائي سينما بودند. در ميان آن مبارزان دو برادر فرانسوي بنام لوي و اگوست لومير كه در ليون صاحب كارخانه عكاسي بودند گوي سبقت را از همگان ربوده در اثر مهارت در ساختن دوربين هاي عكاسي و دستگاههاي نمايش و تهيه فيلمهاي خوب و تاسيس سالون سينمائي در پاريس قهرمان صنعت سينما شناخته شدند.
اين دو برادر پس از اندك مدتي دستگاه نمايشي با چند حلقه فيلم بلندن فرستادند كه در مدرسه پولي تكنيك بمعرض نمايش گذارده شد و مورد استقبال و تحسين اهالي لندن قرار گرفت.
داستان شنيدني آنكه اين نمايشات در ابتداء امر خالي از حوادث و خطراتي نبود، زيرا هرگاه روي پرده چيزي رو بتماشاچيان پرتاب ميشد و يا عكس ترن يا حيوان درنده اي بسرعت روبجلو مي آمد مردم بي اختيار دچار وحشت ناگهاني شده بسياري از آنها از ترس غش كرده يا در تاريكي پا بفرار ميگذاردند بطوري كه ناچار رسم شد در سالون سينما دائماً پرستاري براي رسيدگي و معالجه حوادث باشد. در همه اين احوال فريزگرين كه ميبايستي سالها قبل بعنوان مخترع اصلي سينما مورد تجليل قرار گرفته باشد در دوور كوت مشغول آزمايش در موضوع فيلم رنگي بود و سعي ميكرد بازرگانان متمول و صاحبان كارخانجات را به پشتيباني از اين اختراع وادار سازد.
در همان اوقات كار شر كت « چاپ بي مركب» كم كم دچار كسادي شده بود. از پول و سهامي كه بوي وعده داده شده بود فقط حصه كوچكي نصيبش گرديد، و فريزگرين فقط باعتبار منافع آتي مخارج زندگي اعياني جديدش را پر كرده بود. گرفتاري واقعي وقتي شروع شد كه آقاي بتل (250) ليرطلب خود را بازخواست كرد. كار بمحاكمه كشيد و فريزگرين محكوم بپرداخت آن مبلغ باضافه خسارات وارده گرديد. همين امر باعث شد كه زنگ خطر بصدا درآيد و طلبكاران و اشخاص طرف معامله با فريزگرين چون سيلي بسوي وي هجوم آوردند و ادعاي تصفيه حساب فوري نمايند. بار ديگر فريزگرين بمحكمه احضار شد. سوالات و اتهامات از اطراف بسر و روي او باريدن گرفت!
شما كه توانائي پرداخت اقساط بيمه عمرتان را نداشتيد چرا از رفيق خود ( 60) ليره قرض كرديد؟
پول لازم داشتم.
بچه اعتبار و براي چه مصرف ( 200) ليره از اين بازرگان وام گرفتند؟
200 ليره را عيناً به برادر همين آقا دادم زيرا براي تكميل اختراع خود محتاج پول است و معطل مانده...
براي بار دوم ورشكستگي فريزگرين اعلام شده ويرا بزندان انداختند. در سال 1904 هنگاميكه افتخار شهر دوور كورت دوره زندان خود را ميگذراند اولين فيلم سرگذشتي مفصل بنام « دزدي در ترن بزرگ» كه مدت نمايش آن بدوازده دقيقه ميرسيد در مقابل هزاران هزار نفر از اهالي لندن بمورد تماشا گذارده شده بود.

كوشش تا آخرين لحظه
حالا فريزگرين را در برايتون پيدا ميكنيم كه در عكاسخانه كوچكي از مسافران و مردميكه براي تعطيل آخر هفته بگردش آمده اند بقيمت يك شلينگ عكس ميگيرد و معاش خود و زن و سه فرزندش را تأمين مينمايد. و اما راجع به جنون اختراع ايندفعه روش تازه اي براي سينماي رنگي كشف كرده روي آن كار ميكند.
پس از مدتي آزمايش نقشه خود را عملي ميسازد و آنرا مورد نمايش قرار داده حق اختراع را بنام خود به ثبت ميرساند. كمپاني تازه اي تأسيس ميگردد، وعده پول كافي و سهام شركت بوي داده ميشود، فريزگرين با علاقه تام بفعاليت ميپردازد و بالاخره بازهم كار بورشكستي ميكشد، فريزگرين فقيرتر از ابتداي امر از كار بيرون ميآيد.
افكار تازه اي مغز بدعت طلب او را فرا ميگيرد. روش مطمئن براي جلوگيري از تصادف قطارها، ساختمان يك سفيته هوائي، هواپيمائي، تهيه فيلم رنگي بطريق جديد، هريك زماني ميدان مطالعه و فعاليت وي ميگردند باز هم تأسيس يك شركت، بازهم پرونده محاكماتي و بالاخره بازهم اعلام ورشكستگي. روزيكه اديت در حال وضع حمل ششمين پسرشان بود مأمور اجراء و عمله جات وي مشغول جمع آوري و توقيف اثاثيه خانه بودند. اين واقعه در سال 1910 اتفاق افتاد.
چندي بعد از آن نامه اي از طرف ناشر مجله « اخبار سينما» نيويورك بوي رسيد كه ازوي دعوت ميكرد براي گواهي درباره امتياز اختراع سينماي خود در سال 1889 به آمريكا برود. كليه مخارج مسافرت باضافه مبلغ يك هزار ليره حق الزحمه در وجه وي پرداخته ميشد. چنين بنظر مي آمد كه دولت آمريكا مي بايستي حق اولويت يك مخترع انگليسي را رسماً بعالميان ياد آور سازد.
در آمريكا عده اي از شركت هاي فيلمبرداري تشكيل يك « اتحاديه تجارتي» داده با خريد حق اختراع اديسن صنعت سينما را انحصار خود ساخته از هركس كه با دوربين فيلمبرداري يا دستگاه نمايش كار ميكرد مبلغي بعنوان حق پروانه ميگرفتند. اما از طرف ديگر دسته اي از توليد كنندگان فيلم كه ميخواستند مستقل باشند از تبعيت « اتحاديه تجارتي» سرباز زدند و در تحت پيشوائي دليرانه آقاي كارل لامل بمخالفت برخواستند.
اين دسته معتقد بودند كه امتياز اختراع فريزگرين از مال اديسون قديمي تر بوده است. اگر ايشان ميتوانستند ادعاي خود را در محكمه به ثبوت رسانند كار « اتحاديه تجارتي» يكسره ساخته ميشد.
بالاخره نوبت اقبال فريزگرين فرا رسيد. با اثبات حق اولويت وي در اختراع سينما مقام شامخ وي شناخته شد. شش ماهي كه در امريكا گذراند خوشبخت ترين ايام زندگيش بود. با وجود آنكه « اتحاديه تجارتي» بادسيسه ها و بند و بستهاي عريض و طويل بمقاومت و كارشكني برخاست و حتي نابكاراني را مأمور ساخت كه فريزگرين را قبل از حضور در محكمه شبانه در كنار پلي به قتل برسانند معذالك نتوانست كاري از پيش ببرد. فريزگرين را از نقشه سوء قصد مطلع كردند كه بموقع از مهلكه جان بدر برد و در محكمه حاضر شد و گواهي داد كه طرح اختراع سينمايي خود را سالها قبل براي اديسن فرستاده و از وي جوابي دريافت نكرده بود.
باين طريق مخترع اصلي و شركتهائي كه به سركردگي كارل لامل وارد مرافعه شده بودند فاتح از كار درآمدند و در مدت سه سال بعدي بتدريج خط بطلان و نيستي بر روي « اتحاديه تجارتي» كشيده شد.
فريزگرين با هزار ليره بمملكت خود بازگشت ولي باز هم انگلستان مايل نبود مخترع سينماي خود را برسميت بشناسد و از او تجليل بعمل آورد. در وطن خود فريزگرين باز هم عكاس ورشكسته اي بود كه ميبايستي با گرفتن عكسهاي ارزان قيمت امرار معاش كند.
جنگ جهاني اول آغاز شد و ناچار فعاليت شركت هاي فيلمبرداري متوقف ماند. ديگر كسي باختراعات سينمائي اعتنائي نداشت. روزگار فريزگرين سخت تر شد. رفقا براي او ادعانه جمع ميكردند. يكي از آنها در آزمايشگاه دولتي شغلي براي وي پيدا كرد كه حقوق نسبتاً خوبي داشت پس فريزگرين مجدداً بلندي رفت و كار تازه خود را شروع كرد ولي او بهيچوجه آدمي نبود كه بتواند بكار يكنواخت و مقرر روزانه ادامه دهد. روزي با فرستادن ياد داشتي برئيس، شغل خود را ترك كرد و برفيق عكاسي كه علاقه داشت درباره صنعت فيلم رنگي تحقيقات كند پيوست. اين واقعه براي اديت بسيار ناگوار بود زيرا پس از سالها آشفتگي و گرفتاريهاي مالي تازه توانسته بود اساس معيشت خانواده را بر روي حقوق ثابت ماهيانه برقرار كرده باشد.
بالاخره اديت باوجود آنكه هنوز به ويلي خيلي علاقمند بود مجبور شد شخصاً شغلي در يكي از هتلهاي لندن قبول كند و خرجش را سوا سازد. سال 1918 فرا رسيد. جنگ خاتمه يافت. چرخهاي صنعت سينما دوباره بگردش درآمد و تهيه فيلم يكي از بزرگترين صنايع امريكا گرديد. نمايش گاههاي سر پوشيده موقتي و خيمه هاي سينما جاي خود را بسالونهاي مجلل و مجهز دادند و اين تفريح بزرگ خورد و كلان را فريفته خود ساخت. در تمام اين احوال يعني در مدت ربع قرن فريزگرين بسر نوشت لعنتي و يكنواخت خود يعني آزمايش در تهيه فيلم رنگي، پيدا كردن يك روش جديد، ايراد نطق ها و جلب بازرگانان براي تشكيل شركتي جديد و بالاخره نگرفتن كار و ورشكستگي ادامه ميداد.
حالا فريزگرين متجاوز از شصت سال داشت. در اثر تجربيات مكرر طولاني مغزش دچار وسواس و سماجت شده بود. كسي او را بعنوان پدر سينما نميشناخت كه هيچ، دشمنانش نيز ديگر از او خسته شده به پيشنهادات و نقشه هاي جديد وي اعتنائي نداشتند و او را شخص هوا و هوسي و غير قابل اعتمادي بحساب ميآوردند. فريزگرين حس ميكرد كه همه كمر بآزار وي بسته اند و كليه اقدامات و نقشه هايش محكوم بفنا ميباشد.
در ماه مه 1921 جلسه مهمي براي مذاكره در باب صنعت فيلم انگلستان در لندن منعقد شد. قرار بود لرد بيوربروك بحث را افتتاح كند. از كليه اشخاصيكه در صنعت و تجارت فيلم و سينما كار ميكردند دعوت شده بود. آتيه صنعت فيلم برداري در جزاير بريتانيا منوط بمذاكرات اين جلسه بود.
لرد بيوبروك ضمن سخنراني خود اظهار كرد كه خودش شخصاً نفع و ضرري در اين امر نداشت جز آنكه ميخواست پيشنهاد كند براي رونق صنعت فيلمبرداري در انگلستان دسته هاي مختلف بازرگانان و دلالان و صنعتگران باهم متحد شوند و همكاري كنند. منافع گوناگون اصناف مختلف و نظريات مخالفي در ميان بود و در آن جلسه هركس بنا بمصالح خود سخنراني كرد و كار بحث بالا گرفت و كلمات و عبارات سخت و خشن رد و بدل شد.
در اين موقع پير مردي از ميان حضار بلند شد و شروع بصحبت نمود رئيس جلسه از او خواهش كرد كه به پشت ميز خطا به بيايد، سپس بلند اعلام كرد كه آقاي فريزگرين ميخواهد مطلبي بسمع حضار برساند.
فريزگرين باهيجان شديدي بحرف آمد. مطالب نامربوطي را بدنبال هم انداخت. از اينطرف و آن طرف راجع بلزوم همكاري در صنعت فيلم، نقش مهم انگلستان در تهيه فيلم براي دنيا، راجع به اهميت جهاني و علمي صنعت سينما كه ميتواند مانند يك زبان بين المللي باعث ارتباط و تفاهم مردمان بشود، راجع به سي سال كوشش و رنج... ناگهان بغضش تركيد و گريه را سرداد...
يكي از حاضران نزديك بازويش را گرفت و كمكش كرد كه بجاي خود بنشيند، فريزگرين با دست ها صورتش را پوشاند و بر وي صندلي فرو افتاد. همسايه پهلو دستش سر بوي نزديك كرد و چيزي گفت، جوابي نشنيد. نفر ديگري كه ناظر بود فرياد كرد « خداي بزرگ! گويا اين مرد سكته كرده است.»
فريزگرين هماندم زندگي را بدرود گفته بود. در جيب وي يك شيلينگ و ده پنس پيدا شد. تمام هستيش از مال دنيا همين بود.
تشييع جنازه وي با مراسم و تشريفات كم نظيري بعمل آمد. روي سنگ قبر پر ابهت و جلال وي نوشته شد. « ويليام فريزگرين مخترع سينما».
فريزگرين كمي قبل از مرگش گفته بود: « روزي برسد كه از زندگي من فيلم جالبي تهيه كنند.» در سال 1951 عموم صاحبان صنعت فيلمبرداري بريتانيا باهم متحد شدند كه فيلم رسمي فستيوال بريتانيا را تهيه كنند. موضوع فيلم زندگي سراسر زحمت و مبارزه ويليام فريزگرين و عنوان آن « جعبه سحرآميز بود» بود.

قسمت قبل   
راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837