اما داستان ذوالقرنين چه بود؟ در قرآن كريم آياتي به نام ذوالقرنين آمده (سوره كهف آيه 82 به بعد) كه شأن نزول آن اين است: مشركان عرب و مخالفان پيامبر اسلام به راهنمائي يهوديان و نصارا، سه مسئله از كتاب تورات براي او مطرح نمودند تا اگر جوابي درست برابر با آنچه كه نوشته و در دست داشتند شنيدند، پيامبري او را بپذيرند. سؤال اول آنها راجع به نوشته اي بنام روح بود كه بزرگترين فرشته تورات است و بعضي او را جبرئيل ميدانند و بزرگي او چنانست كه هر دو عالم و آنچه بيان هفت آسمان، زمين و فلك الافلاك است در ميان دو ابروي او جاي مي گيرد و پرسش دوم درباره اصحاب كهف و سؤال سوم قصه ذوالقرنين بود كه چگونه به مشرق و مغرب رسيد و حديث سد ياجوج و ماجوج چه بود. آنها پاسخ خود را از پيامبر شنيدند. پاسخي كه از آن در شگفت ماندند و آنگاه پيامبر از آنان پرسيد: اكنون كه پاسخ خود را مطابق با تورات شنيدند چه مي گوئيد؟ آيا ايمان آورديد؟ ولي آنها باز ايمان نياوردند و گفتند: يكي جادو توئي و ديگري موسي.
|