چنانچه بخواهيم درباره اندازه محبوبيت آثار آگاتا كريستى تحقيق كنيم مطمئناً به نكته غافلگيركننده اى برمى خوريم.
آنچه سرآرتور كانن دويل با كارآگاه فوق العاده اش شرلوك هولمز يا ادگار والاس با تعداد بى شمار كارآگاهانش، كميسرها، قاتل هاى مجنون، قتل هاى زيركانه و آلات قتاله بى نظيرش موفق به انجامش نشد، آگاتا كريستى بدان توفيق يافت:
او از لحاظ بالا بودن شمارگان آثارش، از زمانى كه ادگار آلن پو در سال ۱۸۴۱ اين ژانر ادبى را با انتشار داستان «قتل هاى خيابان مورگ» بنيان گذارد، تاكنون بر قله اى بى رقيب ايستاده است.
بر طبق بررسى كه سازمان يونسكو در گذشته انجام داده و اين بررسى در ارتباط با گستردگى آثار ادبيات جهان است ـ البته ادبيات به مفهوم مجموع آثار نوشتارى ملل، نه آنچه برخى از منتقدان ادبى به معناى برگزيده اى از آثار فراملى و جاودانه از آن سخن مى گويند ـ آثار كريستى با ترجمه به ۱۰۹ زبان خارجى در مكان سوم جاى دارد.
در سال ،۱۹۵۰ هنگامى كه او پنجاهمين رمانش را با نام «قتلى اعلام نشده» انتشار داد، مجموع كتاب هاى منتشر شده اش به زبان هاى مختلف را بيش از ۱۰۰ ميليون نسخه تخمين زده بودند. اما اخيراً طبق آنچه ماتيو پريچارد، نوه و وارث او در وب سايت رسمى آگاتا كريستى آورده براساس گمانه زنى ها تعداد آثار فروخته شده اين بانوى نويسنده انگليسى به رقم حيرت انگيز حدود ۲ ميليارد نسخه مى رسد. اين موفقيت به راحتى قابل درك نيست، چرا كه آگاتا كريستى تقريباً هيچ چيز واقعاً جديدى را به اين ژانر ادبى نيفزوده است.
او ـ به استثناى چند مورد ـ همان شكل هاى سنتى، قديمى و كاملاً انگليسى را در آثارش حفظ و رعايت كرده است.
قتل هاى داستان هاى وى غالباً در خانه هايى متروك با سبك و معمارى ويكتوريايى اتفاق مى افتند و قاتل كه هويتش در طول داستان نبايد لو برود، در انتها توسط كارآگاه پليس، به عنوان حافظ قانون و نظم، فاش مى شود. البته پيش از آن كارآگاه در يك استنتاج درخشان خواننده را از آنچه وى براساس شواهد پراكنده شده در سطور پيشين بايد متوجه شده باشد آگاه مى سازد.
گاه حتى هوش فوق العاده شرلوك هولمز نيز به خواننده در حل معما كمكى نمى كند، اگر نويسنده و كارآگاه عزمشان را براى به خطا انداختن خواننده جزم كرده باشند. راز محبوبيت آگاتا كريستى احتمالاً در اين نكته نهفته است كه وى مقوله قتل در ادبيات جنايى را به ميان شهروندان عادى جامعه آورده، آن را از حالت جنايى زننده و هولناك بيرون آورده و با تخيل سرشار به آن شكلى زيبا بخشيده، بدون آن كه از هيجان ضرورى آن بكاهد.
اما عنصر «برانگيختن هيجان» ـ به آن مفهومى كه مثلاً در آثار ادگار والاس ديده مى شود ـ در رمان هاى كريستى به ندرت به چشم مى خورد. يكى از همكاران جنايى نويس كريستى يك بار قاعده موفقيت او را با اين جمله وصف كرده است: «آگاتا كريستى در آثارش مستقيماً كنجكاوى ذاتى و صادقانه ما انسان ها را مخاطب قرار مى دهد.»
آگاتا مارى كلارسيا ميلر در سال ۱۸۹۱ در شهر توركى (Torquay)، كه يك تفرجگاه ساحلى و نيز استراحتگاه درمانى در ساحل جنوبى انگلستان است و در منطقه سرسبز «دون» (Devon) قرار دارد، چشم به جهان گشود. آنگونه كه خود او بعدها نوشت دوران كودكى را با سعادت و خوشبختى بسيار گذراند.
او نياز نداشت به مدرسه برود چون در خانه مادرش به او درس مى داد، كه اين براى آگاتاى كوچك بسيار مسرت بخش بود. از همان اوان كودكى داستان هاى عجيب و شگفت انگيزى ابداع و براى ديگران بازگو مى كرد.
مادرش كه خيلى زود متوجه قريحه دخترش شد در انتخاب خواندنى هاى مناسب به او كمك مى كرد و وى را به نوشتن برمى انگيخت و تشويق مى كرد. يك بار كه آگاتا دچار آنفلوآنزاى شديدى شده بود و مجبور بود در رختخواب بماند و اين وضع برايش ملال آور بود، مادرش به او گفت: «بهترين كار اين است كه داستان بنويسى. فكر نكن از پس اين كار برنمى آيى! مطمئناً مى توانى!»
اين كار به مذاق آگاتاى كوچك خوش آمد.
او پس از آن سال ها از سرودن اشعار احساساتى و نوشتن داستان هاى هراس آور تيره و تاريك ـ به پيروى از سنت درخشان و طولانى داستان هاى ارواح انگليسى ـ لذت مى برد.
وقتى ۱۶ سالش شد مادرش او را به مدرسه اى در پاريس سپرد و او آنجا به جز فراگيرى درس هاى اصلى به يادگيرى آواز و پيانو نيز پرداخت. از بخت خوش طرفداران پر و پا قرص رمان هاى جنايى نسل هاى بعد، او خيلى زود دريافت كه قريحه نويسندگى اش بسيار بر استعداد موسيقى اش مى چربد، بنابراين به نوشتن داستان ها ادامه داد و هر از چندى يكى از آنها را منتشر مى كرد.
|