البته همه چشم ديدن اين موفقيت بين المللى آكفين را ندارند. اوايل امسال منتقدى به نام پرى اندرسون در يك نشريه معتبر ادبى از آكفين به عنوان يك روشنفكر پوشالى ياد كرده بود كه به نظرش استعدادش را با نوشتن اين گونه ادبيات عامه پسند هدر داده بود. به عقيده اندرسون روسيه در گذشته پادشاهى خودش دچار سكون و هميشه در آن فرهنگى تزارى اش غرق خواهد بود اما آكفين كه از اين گونه انتقادات آزرده نمى شد خوشحال است كه اعتراف كند رمان هايش در حقيقت يك بازى پست مدرن زيركانه هستند.
او مى گويد: «اگر خوانندگانم دوست داشته باشند مرا يك نويسنده جدى تلقى كنند مشكلى نيست اما در غير اين حالت هم باز مشكلى نيست.» بيشتر رمان هاى فاندورين در دهه ۱۸۸۰ اتفاق مى افتد: يك مقطع زمانى براساس خوشبينى كه غرب و روسيه هر دو معتقد بودند كه مشكلات حيات بشرى با پيشرفت تكنولوژى و عقل گرايى قابل حل اند. اين مقطع همچنين زمانى بود كه تنش فراوانى ميان روسيه و بريتانيا و آلمان وجود داشت و اين كمى شبيه وضعيت امروز جهان است.
آكفين ياد آور مى شود: تنش ميان روسيه و بريتانيا در دهه ۱۸۸۰ خيلى وحشتناك تر از حالا بود. آنها به خاطر افغانستان و يكسرى مسائل ديگر در آستانه جنگ بودند. بريتانيا دشمن شماره يك روسيه بود.»
در چهارمين رمان فاندورين با نام «مرگ اشيل» دوست قديمى فاندورين ژنرال سوبولف با عصاره يك نوع سرخس نادر كه در آمازون مى رويد كشته مى شود (نسخه مشابه آن در قرن نوزدهم استفاده از پلوتونيوم راديو اكتيو براى به قتل رساندن يكى از مخالفان روسيه الكساندر ليتويننكو در سال گذشته است).
آكفين در ابتدا با اسم مستعار وارد دنياى رمان نويسى شد. اين نام يعنى همان آكفين برگرفته از يك كلمه ژاپنى است كه ترجمه آزاد آن «شرور» يا «تبهكار» است.
نام و هويت واقعى او گريگورى چخارتيش ويلى است كه با افزايش محبوبيت و استقبال از مجموعه رمان هاى فاندورين كم كم لو رفت.
او در تفليس به دنيا آمد اما در مسكو بزرگ شد. سال گذشته وقتى كه رابطه ميان روسيه و گرجستان روبه وخامت نهاد مميزان مالياتى به زندگى و امور آكفين علاقه پيدا كردند.
او اگر چه در زمره شخصيت هاى مخالف نيست اما واضح است كه كرملين علاقه اى به او ندارد.
آكفين ترسى ندارد كه اعتراف كند به هيچ وجه جزو طرفداران ولاديمير پوتين نيست و مى گويد: «شخصاً كسى را نمى شناسم كه از وضعيت سياسى كشورم دل خوشى داشته باشد. دوست دارم در يك جامعه دموكراتيك كه روسيه اين روز ها نيست زندگى كنم.»
آكفين همچنين تا به حال چندين بار از ظاهر شدن در تلويزيون روسيه- كه توسط كرملين كنترل و سانسور مى شود- سرباز زده است (آخرين حضور او در تلويزيون در يك برنامه براى كودكان بود). با اين حال او كه با تاريخ كشورش به خوبى آشناست در كل به آينده روسيه اميدوار و خوش بين است. او مى گويد كه به هيچ وجه از حكومت فعلى خودكامه روسيه هراسى به دل ندارد و يا از ديدن دلمردگى سياسى در ميان طبقه متوسط جامعه متعجب نمى شود.
- تصور من اين است كه جامعه روسيه هنوز در مسير درست حركت مى كند. براى نخستين بار در تاريخ روسيه دهها ميليون نفر ياد گرفته اند كار كنند، چيزى از دولت انتظار نداشته باشند و به معناى واقعى كلمه سرپرست خانواده هايشان باشند. اين يك تجربه انقلابى براى خيلى هاست.
با اين حال همه همچون آكفين از رئيس جمهور روسيه بدشان نمى آيد. در همين تابستان پوتين از الكساندر سولژنيتسين كه مشهور ترين نويسنده در قيد حيات روسيه است براى صرف چاى دركاخ كرملين دعوت كرد. آكفين درباره اين اتفاق نادر مى گويد: «سولژنيتسين كارنامه حرفه اى پربارى دارد و آنقدر سالخورده است كه واقعاً نمى خواهم او را به خاطر چيزى سرزنش كنم. اما فكر مى كنم در روسيه يك نويسنده و هنرمند در كل بايد فاصله اى را با دولت و سران قدرت حفظ كند.»
او مى افزايد: «اين به نظرم سالم ترين راه براى زندگى و بقا در اين كشور است. درباره ادبيات جدى و روشنفكرانه هم بايد بگويم كه فكر نمى كنم اخيراً نويسنده اى همتراز تولستوى يا داستايوفسكى ظهور كرده باشد.»
موفقيت ادبى آكفين در عين حال به معناى آن است كه او آزاد است هر جايى كه دوست داشته باشد زندگى كند. او وقت خود را ميان مسكو و شهر كوچك سن مالو در بريتانيا كه در آنجا بى هيچ دغدغه فكرى اى مى تواند رمان هايش را به رشته تحرير در آورد سپرى و تقسيم مى كند. او صبح ها مى نويسد اما بعد از ظهرها را وقف ورزش و بازى هاى فكرى با كامپيوتر مى كند. آكفين از اكتبر ۲۰۰۰ به بعد يعنى درست از زمانى كه از كار در مجله معتبر «ادبيات خارجى» دست كشيد به طور تمام وقت مى نويسد. او اگر چه متأهل است اما فرزندى ندارد و مى گويد: «حالا آزادم كه بى وقفه كار كنم. بدون تعطيلات آخر هفته، بدون مرخصى. هيچ كس به اندازه خود آدم نمى تواند از آدم كار بكشد.»
تاكنون از روى ۲ رمان فاندورين به نام هاى «گامبى تركى» و «مشاور دولت»۲ فيلم پر هزينه ساخته شده اند كه هر دو نيز در سال ۲۰۰۵ در گيشه هاى سينماى روسيه ركورد شكن بودند. همچنين در حال حاضر يك اثر نمايشى با الهام از شخصيت اراست فاندورين در روسيه اجرا مى شود كه تماشاگران بسيارى دارد.
آكفين روى طرح جديدى مشغول به كار است كه مجموعه اى از ۱۰ رمان كوتاه است كه در آن كلمات و تصاوير با يكديگر تلفيق مى شوند. شخصيت هاى اين رمان ها جديد هستند و به نظر مى آيد كه او خود نيز به طور موقتى از اراست فاندورين خسته شده است.
او در پاسخ به اين پرسش كه رمان تازه او درباره چيست، مى گويد: «يك داستان جاسوسى درباره جنگ جهانى اول كه در روسيه و خارج اتفاق مى افتد، ۲ قهرمان هم دارد كه يكى روس و ديگرى آلمانى است. حاصل دعواى آنها هم اين است كه هر ۲ كشور امپراتورى خود را ازدست مى دهند.
|